تعداد نشریات | 25 |
تعداد شمارهها | 931 |
تعداد مقالات | 7,652 |
تعداد مشاهده مقاله | 12,492,153 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 8,884,413 |
بررسی پنج نگاره از شاهنامۀ ایلخانی بر اساس چهارچوب نظریۀ کهنالگویی کارلگوستاو یونگ | ||
مبانی نظری هنرهای تجسمی | ||
مقاله 2، دوره 5، شماره 2 - شماره پیاپی 10، بهمن 1399، صفحه 16-29 اصل مقاله (594.44 K) | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22051/jtpva.2021.30337.1166 | ||
نویسندگان | ||
مهسا نوراللهی زرندی1؛ زهرا حسین آبادی* 2 | ||
1دانشکده هنر و معماری، دانشگاه سیستان و بلوچستان، زاهدان، ایران. | ||
2گروه پژوهش هنر، دانشکده هنر و معماری دانشگاه سیستان و بلوچستان، زاهدان، ایران | ||
چکیده | ||
با توجه به اینکه در آثار هنری و ادبی، گاه، برخی از نمادها در قالب اسطوره متجلی می شوند، نقد اسطورهشناسی کمک شایانی به تحلیل نمادشناسانه چنین آثاری می کند. کارل گوستاو یونگ با مطرح کردن نظریه کهن الگوی خود به حوزه اسطوره شناسی وارد شده و نمادها را نوعی کهن الگو می خواند. با توجه به نگاره های شاهنامه ایلخانی، علاوه بر تصویر شخصیت های داستان های شاهنامه، نمادهایی -که برآمده از کهن الگوها هستند- نیز به تصویر درآمدند. لذا، با پی بردن به ویژگی های روانی شخصیت های شاهنامه بر اساس نظریه کهن الگویی یونگ می توان به تحلیل نمادشناسانه نگاره ها پی برد. پرسش مطرح شده این است: آیا نقاشان در شاهنامه ایلخانی مضامین اسطورهای را با اندیشه ای مستقل از متن، در هنر خود به کار برده اند؟ جهت نیل به پاسخ این پرسش، در پژوهش پیش رو، روند تکامل فردیت در سه کهن الگوی «سایه»، «آنیما» و «پیردانا» بر روی پنج نگاره از شاهنامه ایلخانی مورد بررسی قرار می گیرد؛ تا با کمک این سه کهن الگو بتوان «خویشتن» هر یک از اشخاص در نگاره ها را مورد بررسی قرار داد و نمودهای کهن الگویی را بر اساس شخصیت هر قهرمان در نگاره ها جست و جو نمود. بر اساس یافته های پژوهش به این نتیجه می رسیم که، نقاشان این دوره با توجه به تحلیلی که خود از شخصیت های داستان داشته اند، از این مضامین بهره گرفته اند؛ و با آگاهی از رمز کهن الگوها به تصویرسازی شاهنامه و انعکاس مضامین اسطورهای پرداخته اند. روش تحقیق توصیفی- تحلیلی بوده و گردآوری مطالب بهصورت کتابخانه ای، پایان نامه ها و مقالات علمی می باشد. | ||
کلیدواژهها | ||
کهن الگو؛ یونگ؛ ایلخانی؛ اسطوره؛ نگارگری | ||
عنوان مقاله [English] | ||
A Study of Five of Ilkhanid Shahnamah Paintings within the Framework of Carl Gustav Jung’s Theory of Archetypes | ||
نویسندگان [English] | ||
Mahsa Noorollahi Zarandi1؛ Zahra Hosseinabadi2 | ||
1Faculty of Art and Architecture, University of Sistan va Baluchestan, Zahedan, Iran | ||
2Department of Art Research, Faculty of Arts and Architecture, University of Sistan and Baluchestan, Zahedan, Iran | ||
چکیده [English] | ||
Since sometimes symbols may be manifested in the form of myths in artistic and literary works, thus mythological criticism contributes greatly to the symbolic analysis of such works. Carl Gustav Jung entered the field of mythology by presenting his theory of archetypes and called symbols a kind of archetype. In the paintings of the Ilkhanid Shahnameh, in addition to the characters of the stories, the symbols derived from archetypes were also illustrated. Therefore, by understanding the psychological qualities of Shahnameh characters based on Jung’s theory of archetypes, we can understand the symbolic analysis of the drawings. The present study intends to find the answer to the following question: Did the painters of the Ilkhanid Shahnameh use mythical themes in their art with ideas that are independent of the text? In this respect and to answer this question, the evolution of individuality in the three archetypes “Shadow”, “Anima”, and “Wise old man” in five paintings of the Ilkhanid Shahnameh are examined in the present research. To this aim, the “self” (the archetype of order, organization, unity, and oneness) of each individual in the painting is investigated employing these three archetypes. The archetypal representations are then sought based on the character of each hero in the paintings. In order to study Iranian painting from the archetypal perspective or, in general, mythical criticism, the myths should be specifically taken into consideration as a literary genre or style. Thus, the traces of myths can be sought wherever there is literature. In the heroic, mythical, and historical stories of Shahnameh, Firdausi makes the themes of his stories objective and visual. Using some structural elements of the story, such as archetypes, represents the story’s mythical and heroic characters. Literary criticism can generally be classified into two groups of traditional and modern criticism. What distinguishes traditional literary criticism from traditional one is the emergence of new sciences, including psychology, sociology, mythology, etc. Each of these sciences has influenced literary criticism. One of the theoreticians who looked at myths through a psychological perspective is Carl Gustav Jung. Jung regarded the human psyche as composed of two parts, i.e. conscious and unconscious. The unconscious mind is also divided into personal and collective types. The collective unconscious mind involves codes and symbols which have been common among humans in the past times. He calls these symbols archetypes and considers the human psyche as consisting of several archetypes. These archetypes become conscious in the process of an individual’s growth to help the character’s evolution. To be able to examine Iranian painting from the perspective of a critique of mythology, we must see at what point in art, painting has reflected mythical themes. Looking at the history of painting in Iran, it has been found out that Iranian painting in the Ilkhanid period, known as the Tabriz school, evolved into a compiled art; one of the most eloquent examples of which can be observed in the paintings of the great Shahnameh mentioned earlier. Concerning the research question and the significance of the archetypes in the formation of mythological characters of Shahnameh and their manifestation in signs and symbols that can still be used consciously by painters and illustrators, conducting the present study seems necessary. In Jung’s view, the contents of the collective unconscious, or archetypes, emerge in the form of myths and legends. These archetypes themselves are unknown and invisible but are manifested as dreams, myths, and legends. In this article, Zahak and Fereydoun are interpreted as different manifestations of a single psyche and its developmental stages towards the process of individuality and perfection of personality. The research procedure shows that by using this method, a better understanding of Iranian myths can be obtained, and some dark aspects of it can be clarified. In the paintings of the Ilkhanid period, mythical and heroic themes have been considered by artists, and one of the approaches to painting, i.e. symbolism, has been followed by using archetypes. The paintings of the great Ilkhanid Shahnameh, known as the Shahnameh of Demut in Tabriz I school, are considered as the samples that followed this approach in representing literary concepts. The present research employed a descriptive-analytical method, and the data were collected through library documents including theses, dissertations, and academic journal articles. The findings of the research indicate that the painters and illustrators of this period, have illustrated Shahnameh and the reflection of the mythical themes according to their very own analysis of the characters of the story and with their awareness and knowledge of the archetypes of the patterns. By analyzing the three characters of Fereydoun, Zal, and Esfandiar, it has been found out that the archetypal features of these three heroes are reflected in the paintings. | ||
کلیدواژهها [English] | ||
Archetypes, Jung, Ilkhanid, Myths, Iranian painting | ||
مراجع | ||
- آیدانلو، سجاد(1390). دفتر خسروان، تهران: سخن. - اسماعیلی،زیبا و بهرامی رهنما، خدیجه(1397). «تحلیل داستان دقوقی بر پایه آرای روان شناختی یونگ»، عرفان اسلامی، دوره 14، شماره 55، 269-288. - امینی، محمدرضا(1381). «تحلیل اسطورۀ قهرمان در داستان ضحاک و فریدون بر اساس نظریۀ یونگ»، علوم اجتماعی و انسانی دانشگاه شیراز، دوره 17، شماره 2، 53-64. - پلاسید، علیرضا(1390). اساطیر ایرانی در متون مانوی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی. - توُچی، جوزپه(1388). مَندَله، ترجمۀ ع.پاشایی، تهران: دانشگاه ادیان و مذاهب. - چانگ، چیجی(1392). فرهنگ سنتی چین، ترجمه علی محمد سابقی، تهران: انتشارات بینالمللی الهدی. - حسنی، محمدرضا(1392). «تحولات نقاشی ایرانی در عهد ایلخانی»، پایاننامه دکتری رشته پژوهش هنر، دانشکده هنر، تهران: دانشگاه تربیت مدرس. - سرلو، خوان ادواردو(1388). فرهنگ نمادها، ترجمه مهرانگیز اوحدی، تهران: دستان. - شپرد، رونا(1393). 1000نماد، ترجمه آزاده بیدار بخت و نسترن لواسانی، تهران: نی. - فوردهایم، فریدا(1374). مقدمهای بر روان شناسی یونگ، ترجمه حسین یعقوبپور، تهران: اوجا. - قلیزاده، خسرو و نوبختفرد، سحر(1393). نقد و بررسی روند تکامل شخصیت قهرمان در هفت خوان رستم و اسفندیار، زبان و ادبیات فارسی، تهران، دوره 22، شماره22(پیاپی 77)، 237-270. - کزازی، میرجلالالدین(1384). نامه باستان، جلد6، تهران: سمت. - کزازی، میرجلالالدین(1385). نامه باستان، جلد4، تهران: سمت. - مختاری، محمد(1393). اسطوره زال، تهران: توس. - مسکوب، شاهرخ(1371). چند گفتار در فرهنگ ایران، اصفهان: زنده رود. - مورنو، آنتونیو(1376). یونگ، خدایان و انسان مدرن، ترجمه داریوش مهرجویی، تهران: مرکز. - میرمیران، سیدمجتبی و مرادی، انوش(1391). «تحلیل کهنالگویی داستان رستم و اسفندیار»، مطالعات داستانی، شماره 2، 95-109. - نورآقایی، آرش(1388). عدد، نماد و اسطوره، تهران: افکار. - نوریان، سیدمهدی و خسروی، اشرف(1392). «بررسی کهنالگوی پیر خرد در شاهنامه»، شعرپژوهی(بوستان ادب سابق)، سال پنجم، شماره 1(پیاپی 15)، 167- 186. - هال، کالوین اس و نوربای، ورنون جی(1375). مبانی روانشناسی تحلیلی یونگ، ترجمه محمد حسین مقبل، تهران: جهاد دانشگاهی. - هینلز، جان راسل(1383). اساطیر ایران، ترجمه محمدحسین باجلان فرخی، تهران: اساطیر. - وارنر، رکس( 1387). دانشنامۀ اساطیر، ترجمه ابوالقاسم اسماعیل پور، تهران: اسطوره. - یاحقی، محمد جعفر(1388). فرهنگ اساطیر و داستان وارهها در ادبیات فارسی، تهران: فرهنگ معاصر. - یاوری، حورا(1374). روانکاوی و ادبیات دو متن، دو انسان، دو جهان، تهران: تاریخ ایران. - یونگ، کارل گوستاو(1377). انسان و سمبولهایش، ترجمه محمود سلطانیه، تهران: جامی. - یونگ، کارل گوستاو(1383). روانشناسی شرق، ترجمه لطیف صدقیانی، تهران: جامی. - یونگ، کارل گوستاو(1389). انسان و اسطورههایش، ترجمه حسن اکبریان طبری، تهران: دایره.
-Barbara, H. (2006). The Archetypal Symbolism of Animals. Lecture Given at the C.G. Jung Institute (Polarities of the Psyche), Chiron, Zurich. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 581 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 818 |