تعداد نشریات | 25 |
تعداد شمارهها | 932 |
تعداد مقالات | 7,652 |
تعداد مشاهده مقاله | 12,492,205 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 8,884,449 |
خوانش بدن در نقاشی های پیکاسو با مفاهیم فلسفی دلوز | ||
مبانی نظری هنرهای تجسمی | ||
مقاله 3، دوره 5، شماره 2 - شماره پیاپی 10، بهمن 1399، صفحه 30-42 اصل مقاله (582.87 K) | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22051/jtpva.2021.31002.1198 | ||
نویسندگان | ||
پریا چوبک1؛ محمد اکوان* 2؛ زهرا رهبرنیا3 | ||
1دانشجوی دکتری، گروه فلسفه هنر، واحد تهران مرکزی، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران- ایران | ||
2گروه فلسفه، واحد تهران مرکزی،دانشگاه آزاد اسلامی، تهران- ایران | ||
3دانشیار گروه پژوهش هنر، دانشکدۀ هنر، دانشگاه الزهرا (س) | ||
چکیده | ||
بدن بدون اندام دلوز، در نتیجه کنار گذاشتن دیدگاه دوگانه انگاری و ایده بدن بدون فاعل شناسا(مرکزیت ثابت)، ارائه شده است. انسان حاصل از این نگرش، موجودی است که ورای مساله هویت، جنسیت یا هر ساختار از پیش موجود، در حال شکل گیری در لحظه است و این شدن های بی وقفه، هستی او را سبب می شود. به عبارتی دیگر، بدنی در حال صیرورت که تا لحظه مرگ از حرکت و تغییر باز نمی ایستد. در این میان، با بررسی آثار پیکاسو، بهخصوص سلف پرتره های او با بدن هایی چندتکه و در عین حال یکپارچه ای مواجه می شویم که در زمان شکسته می شوند؛ از نو ساخته و در نهایت انسان جدیدی را علیرغم ثابت بودن سوژه بهوجود می آورند. با این ادعا که شیوه پیکاسو در به تصویر کشیدن سوژه هایش فراتر از تبعیت صرف، از سبک هنری بوده و می توانسته نمایشی از ایدئولوژی هنرمند باشد، این پرسش را مطرح می کنیم که: ممکن است در برخی از آثار بهخصوص آثار متاخر هنرمند، بدن ها قابلیت خوانش را با بدن بدون اندام دلوز، داشته باشند؟ برای پاسخ به پرسش، با استفاده از شیوه تحلیلی– توصیفی و بهکارگیری منابع معتبر کتابخانه ای در به نتیجه رساندن پویش، این بحث مطرح شد که، بدن های پیکاسو بدن هایی در حال شدن و صیرورت بوده که در فضای نسبی و ریمانی طراحی شده اند و نمایشی از حضور در لحظه و فضای حاکم بر نقاشی هستند. از اینرو، می توانند با بدن بدون اندام دلوز مقایسه شوند. در نهایت، هرچند این ادعا که پیکاسو با اشراف بر تفکر فلسفی مسلط بر سده بیستم دست به خلق آثار هنری خود زده، قابل اثبات نیست، اما ادعای مطابقت برخی پیکرها با بدن بدون اندام دلوز وارد بوده که طی جدولی در انتها خلاصه شده است. اهمیت این پویش، در یافتن ارتباط منطقی میان فلسفه پست مدرن و هنر سده بیستم است که می تواند روشی برای تطابق هایی از این دست میان هنرهای تجسمی و فلسفه باشد. | ||
کلیدواژهها | ||
بدن بدون اندام؛ ژیل دلوز؛ فلسفه پستمدرن؛ نقاشیهای پیکاسو | ||
عنوان مقاله [English] | ||
Study of the Body in Picasso's Paintings by the Deleuze's Philosophical Concepts | ||
نویسندگان [English] | ||
Paria Choubak1؛ Mohammad Akvan2؛ Zahra Rahbarnia3 | ||
1Philosophy of Art | ||
2Islamic Azad University | ||
3Alzahra University Associate professor | ||
چکیده [English] | ||
Having a specific view towards the subject of the human body is a characteristic of Gilles Deleuze's philosophy, one of the most influential experimentalist philosophers of the 20th century. This French philosopher built his postmodern philosophy based on human being and body structure. He had one of the most materialistic points of view towards the life and human body. Body without Organs is one of the most important concepts of his approach that demonstrates the framework of Deleuze’s philosophy about human. The body without organs is the result of putting the dualistic view - soul and body - away. With pursuing body without subject or a fixed center which was brought up by Phenomenologists like Husserl and Merleau-Ponty in the past, Deleuze took one step forward and brought up the new term: body without organs. The human, resulting from this view is forming constantly in his life beyond gender, identity, or any kind of fixed structure; and these uninterrupted happenings cause his existence; in other words, an evolving body that does not stop moving and changing until death. Since this subject was one of the important issues for Deleuze, he had some writings and interviews about it. One of the most famous samples of Deleuze’s philosophy in art is the interpretation of Bacon’s paintings in the book “Francis Bacon: The Logic of Sensation”. Here we want to go further and interpret one of the other modern artist’s artworks via this approach. Picasso could be one of these artists because when reviewing his artworks, we found some clues that make his works readable by Deleuze's philosophy. In some of Picasso’s paintings, the human bodies are so different from classical stereotypes and we confront with features of the formless body that is very similar to the body without organs of Deleuze e.g. in Picasso’s self-portraits that he continued to paint during his life, we face multi-pieces yet coherent bodies that are broken in time, re-arranged, and made again. At the end of this series, we can find a character who could be rebuilt many times despite its constant identity. Another clue in Picasso’s painting is related to the gender of the subjects. We can see, especially in the painter’s later paintings, the issue of gender is considered as a fluid factor, and it can be seen that Picasso sometimes did not emphasize the sexual identity of his figures either. Ultimately, some of Picasso’s paintings demonstrate that the feelings of the subject, who is appointed in a special situation, is the main issue of a scene. It means the artist wants to show a particular situation that is shaped by the role and interaction of the subjects with the painting space. So from this point of view, the identity of the subjects or their genders couldn’t be the main factor for paintings, while the artist focuses on atmosphere and feelings in each picture. This view is beyond merely following the form and style in painting and shows the artist’s point of view about the subject of human. Assuming that Picasso intended to offer a new definition of the body, this article claims that his works can be considered as a version of Deleuze’s body without organs philosophy. So we asked this question: Is it possible to compare some of Picasso’s artworks, especially the late works of the artist, with the body without organs of Deleuze's philosophy? The importance of this article is to find the logical connection between postmodern philosophy and art, which could be a suitable way to compare visual modern arts with philosophy. The method of research in this article is descriptive-analytical. By using reliable library resources, at first, the fundamentals of postmodernism are reviewed, then Deleuze’s view regarding body is defined, and following that the concept of the body without organs and gender is fully explained; and finally, in the analytical part, body in Picasso’s paintings is discussed and interpreted considering the theoretical framework of the research. Also, the data in a comparative table answered the hypothesis of the paper which means some of Picasso’s paintings are comparable with the philosophy of Deleuze’s. It should be noted that in the research literature, the documents and sources that are somewhat close to the present subject have been completely mentioned. | ||
کلیدواژهها [English] | ||
Body Without Organs, Gilles Deleuze, Postmodernism, Picasso`s Paintings | ||
مراجع | ||
- اردلانی، حسین(1396). پساساختارگرایی در فلسفه هنر ژیل دلوز(تفسیر نقاشیهای فرانسیس بیکن)،چ. دوم، همدان: دانشگاه آزاد اسلامی. - اسپیگلبرگ، هربرت(1392). جنبش پدیدارشناسی، درآمدی تاریخی(جلد اول)، ترجمه مسعود علیا، تهران: مینوی خرد. - الی یز، اریک(1394). موقعیت بدن بدون اندام یا سیاست حساس، ترجمه مهدی رفیع، تهران: نی. - باتلر، جودیت(1385). آشفتگی جنسیتی، ترجمه امین قضایی، مجله شعر، نشر الکترونیکی. - حضرتی، کامبیز(1391). «پیکاسو، مساله تصویر و زمان(خوانش دلوزی پیکاسو)»، کیمیای هنر، سال اول، شماره 4، 63-73. - دلوز، ژیل(1389). میانجیها، ترجمه پویا رفویی، تهران: رشد آموزش. - دلوز، ژیل(1391). نیچه و فلسفه، ترجمه عادل مشایخی، تهران: نی. - دلوز، ژیل(1393). فرانسیس بیکن: منطق و احساس، ترجمه بابک سلیمی زاده، تهران: روزبهان. - دیو، ریدر(1396). دلوز، ترجمه فریبرز مجیدی، تهران: علمی و فرهنگی. - دلوز، ژیل و هارت، مایکل(۱۳۹۱). نامهای تاریخ و نه نام پدر: سمینارهای ضد ادیپ و هزار فلات، ترجمـه زهـرا اکسـیری و پیمـان غلامی، تهران: رخداد نو. - سجادی، سید مهدی(1384). « فمینیسم در اندیشه پست مدرنیسم»، مطالعات راهبردی زنان، سال هشتم، شماره 29، 7-36. - کولبروک، کلر(1387). ژیل دلوز، ترجمه رضا سیروان، تهران: مرکز. - گرین برگ، ارنی(1394). پابلو پیکاسو مردی که دوزخ را نقاشی میکرد، ترجمه گلی امامی، تهران: نشانه. - هارت، مایکل(1393). ژیل دلوز: نوآموری در فلسفه، ترجمه رضا نجفزاده، چ. دوم، تهران: نی. - Deleuze,G.(2011). A Pourparlers. ( Pouya Rofouei, Trans.)Tehran: Entesharat-e Roshd-e Amouzesh
- Poxon, J. (2001). Embodied Anti-Theology (The Body Without Organs and The Judgment of God). In M, Bryden(Ed.). Deleuze and Religion. (pp.42-50) Canada: Routledge - Richman-Abdou, K. (2016). Evolution of Picasso’s Iconic Self-Portraits from Age 15 to 90. (100-111). Retrieved from https://mymodernmet.com/pablo-picasso-self-portraits/ URLS: URL1. https://www.pablopicasso.org/picasso-paintings.jsp) Access Date 09/05/2020) | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 706 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 1,130 |