تعداد نشریات | 25 |
تعداد شمارهها | 932 |
تعداد مقالات | 7,652 |
تعداد مشاهده مقاله | 12,494,433 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 8,885,793 |
فراتحلیل 4 دهه پژوهش در حوزه مشارکت زنان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مطالعات اجتماعی روان شناختی زنان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 2، دوره 14، شماره 2 - شماره پیاپی 47، تیر 1395، صفحه 34-70 اصل مقاله (1.09 M) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22051/jwsps.2016.2487 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
عاطفه خادمی* 1؛ سهیلا صادقی فسایی2 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1پژوهشگر | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2دانشیار | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
فراتحلیل 4 دهه پژوهش در حوزه مشارکت زنان چکیده: مسئله مشارکت زنان از سرفصلهای مورد توجه در عرصه های پژوهشی کشور طی دهه های اخیر محسوب می گردد. نگاهی کلان و جامع به کم و کیف این عرصه و ارائه تحلیلی از نحوه ی بازنمود مشارکت زنان در پژوهش ها، رسالتی است که این مقاله به دنبال تحقق آن بوده است. در این پژوهش با فراتحلیل 29 پایان نامه، 212 کتاب و123 مقاله که به ترتیب از پایگاه های اطلاعاتی ایران داک، کتابخانه ی ملی و سایت نورمگز استخراج شده، به این یافته ی مهم و اساسی در حوزه زنان نائل آمدیم که حوزه مشارکت زنان، در بدنه ی نخبگانی و دانشگاهی از بعد از انقلاب تا کنون از روند مشخصی که ذیل آن بتوان به ارائه مدلی نظامند از کم و کیف مشارکت زنان در تمامی حوزه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دست یافت، برخوردار نبوده و به صورت مشهودی تحت تأثر فضاهای گفتمانی دولتهای حاکم بوده است و متأسفانه نگاه جزئی و موردی داشتن نسبت به مشارکت زنان در عرصه های محدود(اقتصادی-سیاسی) منجر به غفلتی مهم در شکل گیری نگاهی همه جانبه به این حوزه گردیده است. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
فراتحلیل؛ مشارکت؛ زنان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
عنوان مقاله [English] | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
Meta-analysis of four decades of research in the field of women's participation | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان [English] | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
atefe khademi1؛ soheyla sadeghie fasai2 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1resercher | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2Associate Professor | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده [English] | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
Women’s Participation in the last four decades studies: A Meta-Analysis Women’s participation is one of the most important issues which have been attended in research reports during the last few decades and it is the main aim of present article to show how this issue has been appeared in existing researches. By searching different data bases such as national library, Iran Doc and Normags, relevant sources including 212 books, 123 articles, 29 dissertations have been found and necessary data is collected since 1357 onwards. Meta-analysis is applied to review acquired data. The result shows that after revolution so far, there is no consensus among elites and academics about the participation of women. So, it is not possible to present a systematic model about the quality and quantity of women’s participation in social, cultural, political and economic domain. Instead, it seems that the issue of women participation has been more influenced by the discourse of government in power. While the participation of women is seen partially in just few areas such as politics and economy, then inappropriately a comprehensive approach will be neglected. Key Words: Women, Participation, Meta-Analysis Look overcome minor, has caused a global view be neglected. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها [English] | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
Women, Participation, Meta-analysis | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مشارکت[1] به معنی بهکار گرفتن منابع شخصی به منظور سهیم شدن در یک اقدام جمعی است (محسنی و دیگران،1382، 12).که نوعی کنش هدف مند در یک فرآیند تعاملی، بین کنش گر و محیط اجتماعی و در جهت دست یابی به اهداف معین و از پیش تعیین شده محسوب می گردد(غفاری 1383،70). این فرایند تعاملی به معنای تأثیر و تأثر متقابل محیط اجتماعی و کنشگر برهم است بدین معنا که در مشارکت، سود و فایده در یک وزنه ی عادلانه میان محیط و کنشگر تقسیم می گردد تا بقای مشارکت به نحوی تصمین گردد که این روند منجر به تسری ابعاد مشارکت گشته و به گفته ی برخی صاحبنظران، شرکت فعالانه افراد در حیات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و بطور کلی در تمامی ابعاد زندگی را در برخواهد گرفت.(ساروخانی، 1370: 521)چرا که بنیادیترین اندیشه زیرساز مشارکت، پذیرش اصل برابری مردم است و هدف از آن، همفکری، همکاری و تشریک مساعی افراد در جهت بهبود کمیت و کیفیت زندگی در تمامی زمینههای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی است. مشارکت فراگردی است که از راه آن مردم به دگرگونی دست مییابند و دگرگونی را در خود پدید میآورند. (نیازی، 1383: 112-111.) شروع این دگرگونی ملهم از مشارکت، به تغییرات مهم در ساختارهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در غرب باز می گردد یعنی زمانی که سیستم حاکمیتی در نظامهای غربی به سمت تغییر جامعه ی سنتی به مدرن رفت. که این تغییر، حوزه ی مشارکت را نیز متأثر نمود. گسترش دگرگونی ها علی الخصوص در عرصه ی سیاسی و اقتصادی و حاکمیت نظام های لیبرال –سرمایه داری منجر به تحقق معنا و مفهوم نوینی از مشارکت گردید و در حقیقت مشارکت از شروط لازم تحقق توسعه در زمینههای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی محسوب شد که منجر به توجه به نقش فعال و خلاق و اثربخش مردم در روند توسعه گردید (مجموعه مقالات ، 1383: ص499) و از آن پس بنای راهبردهای توسعه، بر رویکرد مشارکت مردمی، به عنوان نیاز اصلی بشر قرار گرفت. (وحیدا و نیازی1383: 120-119.) اما در این زمینه ی شکل گرفته، برای تحقق تعامل دوسویه میان کنشگران و محیط اجتماعی در قالب رویکرد مدرنیزاسیون، به اعتقاد هانتینگتون و نلسون، نوعی از مشارکت سیاسی و اجتماعی رقم میخورد که این نوع از مشارکت تابعی از فرآیند توسعه اقتصادی و اجتماعی قرار میگیرد که از دو طریق بر گسترش مشارکت اثر میگذارد. نخست از طریق تحرک اجتماعی است. کسب منزلتهای بالاتر اجتماعی، احساس توانایی را در فرد تقویت کرده و نگرش او را نسبت به تواناییاش در تاثیر نهادن بر تصمیمگیری مساعد میسازد. این نگرشها، زمینه مشارکت در سیاست و فعالیتهای اجتماعی را تقویت میکند. در این حالت، منزلت اجتماعی نهایتاً از طریق اثری که بر احساس توانایی و یا بیقدرتی میگذارد، بر مشارکت موثر میافتد (ربیعی به نقل از گلابی و حاجی لو،1391:176). مضاف بر این برتون نیز ( 1997) معتقد است که در میان عوامل مؤثر بر مشارکت اجتماعی، دو عامل به طور خاص ارزش مند است؛ ویژگی های شخصی و فرصت های ساختاری . مقداری از مشارکت به وسیله ی عواملی چون سطح سواد، طبقه ی اجتماعی فرد، علائق مذهبی و انگیز ه های شخصی تبیین می شود و فرصت مشارکت نیز، به دلیل آن که برای افراد متعلق به گرو ههای مختلف متفاوت است، میزان مشارکت را تعیین می کند(یزدان پناه و دیگران، 1387: 22-23) حال سوالی که در این میان یه ذهن متبادر میشود این است که جنسیت در کم و کیف روند مشارکت چه تأثیری دارد؟آیا تحقق سطوح عالی مشارکت و تأثیر آن بر روند توسعه و پیشرفت جوامع، میان زنان و مردان متفاوت است؟ در پاسخ به این پرسشها باید اذعان نمود که در دنیای امروز یکیازشاخصهایمهمدرسنجشاندازةتوسعهیافتگیجوامع،چندوچونمشارکتزناندرزندگیاقتصادی،اجتماعیوسیاسیآنهاست.(کاظمی پور،1383:213) زنان به عنوان نیمی از نیروی انسانی موجود در جوامع بشری که خود یکی از مهم ترین منابع توسعه اند. گزارش توسعه انسانی سازمان ملل متحد که رتبه کشورهای گوناگون جهان را در امر توسعه انسانی مشخص می کند، در آخرین گزارش خود در سال 2009 اقدام به تهیه گزارشی از اقدام های کشورهای تحت مطالعه پیرامون میزان پایبندی و اهتمام دولت ها در زمینه تحقق اهداف برنامه های «توانمند سازی جنسیتی» نموده است که در این جدول به میزان مشارکت و دخالت زنان توجهی ویژه شده است.(پیشگاهی فرد و دیگران،1389:25). اما با توجه به مقدمه مطرح شده در باب مشارکت باید بر این نکته تأکید نمود که اگر چه برخی از عوامل مطرح شده در باب مشارکت سوای از فضای خاص جوامع غربی در میان دیگر جوامع من جمله کشور ما نیز قابلیت تعمیم دارد ( مواردی مانند ارتباط میان تحقق تحرکات اجتماعی، ویژگی های شخصی و ساختاری و نیز نقش ارزشها و هنجارها) اما مضاف بر موارد یاد شده، توجه به شاخصه های اختصاصی جوامع نیز باید مدنظر قرار گیرد. توجه به بافت خاص اجتماعی،فرهنگی، اعتقادی و نیز تاریخ تحولات سپری شده در کشور ما مطمئنا قرائت اختصاصی از مشارکت به صورت عام و مشارکت زنان به صورت خاص را ایجاد می نماید با لحاظ موضوع مدنظر در این پژوهش، توجه به مسئله مشارکت زنان در جامعه ایران پس از انقلاب اسلامی امری است که علاوه بر ارتباط با حوزه های کلان دانش نظری در گستره ی جهانی نیز با لحاظ شرایط جمهوری اسلامی ایران همواره مورد توجه بوده است. در این ارتباط میتوان به رویکرد کلان انقلاب اسلامی در نگاه به مسئله مشارکت زنان در گفتمان تئورسین های انقلاب اشاره نمود و اینکه در ساختار حاکمیتی جمهوری اسلامی ایران مشارکت زنان امری بدیهی و طبیعی و مورد پذیرش و تأکید رهبران جامعه قرار داشته و دارد و بارها اذعان نمودند که "انقلاب یک سدی را شکست و یک سیر جدیدی را برای زنان باز کرد و آنان توانستند در مسائل انقلاب حضور قوی و پرحجمی داشته باشند. تظاهرات، راهپیمایی و اجتماعات عظیم انقلابی و حضور در رای دادن ها سرآغاز این مسیر جدید بود" (آیتاللّه العظمى سید على خامنهاى،1367:104)این امر در خصوص مشارکت زنان در عرصه های مختلف همواره مورد تأیید قرار گرفته است اما بعد از لایه ی حاکمیتی در بدنه ی دولتی و فضای اجتماعی روند مشارکت زنان به عنوان نیمی از جمعیت کشور همواره مورد تأمل و پرسش بوده است که کم و کیف این نوع مشارکت به چه نحوی است؟چرا که هنگام بحث در مورد مشارکت جویی موفق، متغیر های مؤثر، و روابط برآمده از آن ها، جنسیت به عنوان متغیری مؤثر به حساب می آید.(شادی طلب و دیگران، 1381: 52)که این متغییر مهم و اساسی در تغییر و تحولات دولتهای پس از انقلاب به شکل خاصی نمود یافته است که تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی هر دوره و کارنامه عملکرد دولتها موید این مطلب خواهد بود.اما نهادهای اثرگذار بر کم و کیف مشارکت زنان علاوه بر دولتها و متولیان حکومتی در بدنه ی نخبگانی و دانشگاهی نیز بسیار حائز اهمیت است چراکه در تعامل دو سویه میان نهاد دانشگاه و اجتماع، تغییر و تحولات های بیشماری می تواند رقم بخورد و غفلت از نقش نهاد تولید کننده ی دانش در شکل گیری درک درست و عمیق از مسائل خلل ایجاد مینماید. لذا مسئله اصلی در این پژوهش این است که مشارکت زنان در چیستی، چرایی و چگونگی در بدنه ی پژوهشی کشور به چه نحو بازنمود یافته است؟ و اینکه طی 4 دهه از عمر جمهوری اسلامی ایران چه ادبیات و دانشی در باب مشارکت زنان در عرصه ی نخبگانی کشور تولید شده است؟ و نحوه ی بازنمود مشارکت زنان در فضای دانشی به چه نحوی بوده است؟لازم به یادآوری است که نبود پژوهش در این زمینه عامل اصلی انجام آن بوده است. ملاحظات نظری از آنجا که در پژوهش های کیفی، پژوهش بر مبنای نظریه ای مشخص انجام نمیشود و اساسا به دنبال اثبات فرضیات متأثر از یک نظریه ی مشخص نیست لذا پرداختن به نظریات در قالب ملاحظالت نظری صورت می پذیرد تا در ذیل آن پژوهشگر بتواند نسبت به حوزه ی دانشی که در آن پژوهش انجام داده است مویدی نظری داشته باشد. لذا در این قسمت به تبیین ملاحظات نظری مرتبط با موضوع پژوهش که نظریات مطرح در باب مشارکت می باشد می پردازیم. نظریه ها و تئوریهای متعددی در باب تبیین موضوع مشارکت اجتماعی وجود دارد که با رهیافت های مختلف و مبتنی بربینش و متدلوژی خاص خود به شرح و تفسیر موضوع پرداخته اند. از میان نظریات مطرح به برخی از نظریات مرتبط با عرصه ی پژوهشی اشاره می نماییم. 1- نظریه ساختگرایی[2]؛ این نظریه معتقد است که مشارکت اجتماعی مردم جزئی از ساخت اجتماعی هر جامعه را تشکیل میدهد. از نظر صاحبنظران این مکتب، روابط پایدار نهادینهشده در جامعهاند که میزان مشارکت افراد را تحت تأثیر قرار میدهند. مشارکت اجتماعی توده مردم، ساخت جامعه را حفظ میکند و موجب بقا و ادامه حیات آنها میشود. برای بالا بردن مشارکت افراد یا گروهها در جامعه باید تغییرات اساسی در ساختهای گوناگون جامعه ایجاد شود.( مجموعه مقالات، 1383: 461-2) 2) نظریه کارکردگرایی[3]؛ این نظریه توجه خود را به نقشها و کارکردهایی معطوف میدارد که مشارکت افراد یا گروهها در جامعه موجب پدید آمدن آنها میشود. از نظر طرفداران این مکتب عملکرد یا فونکسیونی که مشارکت گروه یا طبقه خاصی در جامعه بهوجود میآورد، حائز اهمیت است. زیرا در نتیجه این کارکردها، نظام اجتماعی میتواند به حیات خود ادامه دهد و انسجام اجتماعی و وفاق جمعی را پدید آورد. در این مکتب، نقشی که هر جزئی از ساخت اجتماعی در رابطه با کل در جهت یکپارچگی ایفا میکند، حائز اهمیت است. 3) نظریه فرهنگی[4]؛ این نظریه جنبههای پویایی مشارکت را برحسب ایجاد تغییرات در ساخت هنجارهای جامعه، بهخصوص مجموعهای از ارزشها که مانع یا مشوق مشارکت اجتماعی میشوند، بررسی میکند. در این دیدگاهها اهمیت متغیرهای ساختی انکار نمیشود ولی ارزشهای فرهنگی پیشنیاز اساسی برای وصول به مشارکت اجتماعی محسوب میشوند.( مجموعه مقالات، 1383: 461-2) از میان نظریات مطرح در باب مشارکت زنان به نوعی هر 3 دسته از نظریات قابلیت تحلیل مشارکت زنان را از منظری که مسئله مند باشد دارند.. از آنجا که این پژوهش به دنبال فراتحلیل پژوهشهای انجام شده در باب مشارکت زنان است هر 3 دسته نظریه را در ملاحظات نظری فراتحلیل مفید میداند.چرا که هم نقش ساختارهای اجتماعی در نظریه ساختارگرایی و هم نقش فرد و گروه در نظریه کارکردگرایی و همچنین نقش هنجارها و ارزش های فرهنگی در نظریات فرهنگی در تحلیل مشارکت زنان قابل توجه می باشند. اهداف پژوهش هدف کلی پژوهش فوق «ارائه فراتحلیل از پژوهشهای انجام شده در حوزه مشارکت زنان در کشور» می باشد که تحقق بخش اهداف فرعی تری به شرح ذیل نیز می باشد. 1-شناسایی تمامی دستاوردهای پژوهشی در حوزه مشارکت 2-تحلیل و شناسایی رویکردهای حاکم به مسئله مشارکت زنان در پژوهشها 3-ارائه و نمایان سازی تصویر کلی و شفاف از سیرحاکم بر پژوهشها طی سالهای بعد ار انقلاب 4-شناسایی خلاءهای بنیادی و راهبردی در حوزه مشارکت زنان در عرصه پژوهش روش پژوهش تحقیق کیفی عبارت است از، مجموعه فعالیتهایی (چون مشاهده، مصاحبه و شرکت گسترده در فعالیتهای پژوهشی) ، که هرکدام بهنحوی محقّق را در کسب اطلاعات دست اول، درباره موضوع مورد تحقیق یاری میدهند. بدینترتیب، از اطلاعات جمعآوری شده، توصیفهای تحلیلی، ادراکی و طبقهبندیشده حاصل میشود. آنسلم استراس میگوید: «منظور ما از تحقیق کیفی عبارت از هرنوع تحقیقی است که یافتههایی را بهدست میدهند که با شیوههایی غیر از روشهای آماری یا هرگونه کمّی کردن کسب نشدهاند. شیوه مذکور ممکن است به تحقیق دربارهی زندگی افراد، شرح حالها، رفتارها و همچنین دربارهی کارکرد سازمانی، جنبشهای اجتماعی یا روابط بینالملل معطوف باشد.»(استراس به نقل از محمدی،17:1385).در این میان، روشهای مختلفی برای انجام پژوهشهای کیفی وجود دارد، روشهایی مانند نظریه مبنایی،هرمنوتیک،پدیدارشناختی و غیره، که در تمامی این روشها، توجه به نگاه تفسیری-تحلیلی و مفاهیم حائز اهمیت است.در حقیقت زمانی که پژوهشگر از سطح توصیف آماری فراتر میرود و با محتواو ماهیت مسئله از بعد تحلیلی و تفسیری مواجه می گردد رویکرد کیفی دارد.فراتحلیل نیز از جمله روشهایی است که عموما آن را به عنوان روش کمی میشناسند اما رویکرد کیفی به فراتحلیل، در نمایان سازی مولفه ها و مفاهیم محتوایی مسئله مورد پژوهش، یکی از روشهایی است که قابلیت قرار گرفتن در زمره ی روشهای کیفی را دارد روش اصلی در انجام این تحقیق فراتحلیل است. فراتحلیل شیوه ای دقیق برای ترکیب هدفمند نتایج مطالعات متعدد برای رسیدن به یک برآورد بهتر درباره حقیقت است(استرینر، 2003 به نقل از عابدی) گلاس که خود در واقع بنیانگذار روش فراتحلیل است میگوید: «فراتحلیل، تحلیل تحلیلهاست». اگرچه فراتحلیل عموما با روش شناسی های کمی گره خورده است اما معادل کیفی هم دارد. فرا تحلیل را می توان در دو دسته جدا مقوله بندی کرد: مطالعات ادغامی که از ماهیت کمی برخوردار است به نحوی که عمدتا بر روی خلاصه کردن داده تمرکز دارد و به لحاظ آماری مجموعه ای از تحلیل هایی را که از مطالعات فردی مربوطه بدست آمده را مرور می کند تا به خلاصه بندی و یا ادغام نتایج برسد. هسته اصلی این مرور محاسبه تاثیر حجم و سایز نمونه است(Schreiber, 2008) در واقع در فراتحلیل می توان نتایج را با یک دیگر ترکیب کرد و روابط تازه ای میان پدیده های اجتماعی کشف کرد(گلاس، 1976 به نقل از عابدی و دیگران(1385)) در بطور کلی در این روش، تحلیلها و تحقیقاتی که درباره یک موضوع انجام شده گردآوری و مورد تحلیل مجدد قرار میگیرند و تحقیقات در یک طیف خاص از ضعیف به قوی رتبهبندی میشوند. (ولف،1986: 20 به نقل از شکربیگی) در فراتحلیل ابتدا، هدف پژوهشگر مشخص و مسئله تحقیق به روشنی تعریف میشود. دوم، از بین مطالعات موجود، از آنهایی که با ملاکهای پژوهش مورد نظر هماهنگی دارند، نمونه گیری بعمل میآید؛ سوم، دادههای تحقیقات جمعآوری و ویژگیهای آنها براساس هدف تحقیق فراتحلیلی کدگذاری و طبقهبندی میشود. نتایج مطالعه به یک مقیاس کمی مشترک تبدیل میشود، به طوری که قابل مقایسه باشد. سرانجام برای بررسی روابط بین ویژگیهای مطالعات و یافتهها، روشهای آماری مورد استفاده قرار میگیرد. دسته دوم مطالعات تفسیری است که همانند مطالعات ادغامی درگیر ترکیب شواهدی از مطالعات انجام شده است اما هدف اصلی خود را بر روی توسعه مفاهیم و شناسایی تم های مهم در تحقیقات انجام شده می گذارد و هدف عمدتا تفسیر داده هاست که با تکنیک های متفاوت انجام می گیرد. (Schreiber, 2008) مطالعه حاضر با کاربست، فراتحلیل کیفی، داده های خود را جمع آوری کرده است.فراتحلیل معمولا به عنوان تحلیل، تحلیل ها تعریف می شود.اگر چه معمولا فراتحلیل با متدلوژی های کمی گره خورده است، اما معادل کیفی نیز دارد.این تکنیک هم در مقوله مطالعات تفسیری و هم در مقوله مطالعات ادغامی، قابل اجراست.مطالعات ادغامی، ماهیتا کمی است و بر روی خلاصه کردن داده ها متمرکز میشود.به عبارت دیگر فراتحلیل کمی با مروری بر مجموعه اب از تحلیل ها که حاصل مطالعات فردی مرتبط می باشد، بر آن است تا خلاصه و یا ادغامی از نتایج بدست دهد.اما فراتحلیل کیفی در مقوله مطالعات تفسیری قرار می گیرد در این نوع فراتحلیل، هدف تراکم داده ها نیست بلکه هدف توسعه مفاهیم و دوباره تفسیر کردن است. با عنایت به این روش دستیابی به سمت توسعه تفاسیر جدید، از تحلیل چند مطالعه حاصل می گردد.فراتحلیل کیفی با درگیر شدن در شواهدی از مطالعات اولیه و با توجه به اهداف متفاوت، می تواند در اشکال متنوعی ظاهر شود.(Given,2008) روش نمونه گیری داده های این پژوهش شامل 29 پایان نامه، 212 کتاب و123 مقاله است که با جستجوی محدود به واژه ی ( زن+مشارکت ) در بازه ی زمانی57 تا 93،از طریق رجوع به پایگاه های اطلاعاتی ایران داک، کتابخانه ی ملی و سایت نورمگز استخراج گردیده است. در گام اول ، سوالات، اهداف، روش و نتایج پژوهشها را در جداول اکسل گردآوری نموده و در گام دوم، به کدگذاری داده ها پرداختیم و نتایج حاصله را در ذیل مفاهیمی که قابلیت تفسیر تمامی کدگذاریهای استخراج شده را داشته باشد قرار دادیم .البته لازم به یادآوری است که تنظیم جداول و نمودارها ی کمی، در ذیل تم های احصاء شده و به جهت ارائه توصیفی شفاف از مفاهیم و یافته ها می باشد . (لازم به ذکر است که در ارائه نتایج تحلیل ها در دهه ی 1350 صرفا 3 سال پایانی که مقارن با پیروزی انقلاب اسلامی بوده، مدنظر قرار گرفته است و از این سال ها هیچ پایان نامه و کتاب و مقاله ای در پایگاه های اطلاعاتی قید شده یافت نشد لذا تمامی تحلیل داده ها از دهه 60 آغاز شده است.) .
یافته های پژوهش: در فراتحلیل پژوهشهای به عمل آمده در حوزه مشارکت زنان از منظر نحلیل کیفی آنچه در محتوای پژوهشها احصاء گردید از طریق رجوع به محتوای پژوهشها در قالب استخراج عنوان پژوهش، سوالات پژوهش، روش پژوهش و نتایج پژوهش صورت پذیرفت. با جمع آوری اطلاعات به عمل آمده برای تبیین و تحلیل داده های موجود به دسته بندی های ذیل نائل آمدیم. 1-منشاء شکل گیری و انجام پژوهش ها: در بررسی پژوهش های به عمل آمده در حوزه ی مشارکت در یک نگاه کلی آنچه مشهود بوده و محل تأمل قرار گرفت، منشاء و عامل انجام این پژوهش ها بود. در یک دسته بندی میتوان پژوهش ها را به دو دسته دولتی و دانشگاهی تقسیم نمود. بدین معنا که طیفی از پژوهش ها به صورت سفارشی و حمایتی از سوی نهادهای دولتی انجام پذیرفته است و طیفی نیز در فضای دانشگاهی و متأثر از حوزه های دانشی انجام شده اند. از سوی دیگر در پژوهش های سفارشی و حمایتی از سوی نهادهای دولتی علت سفارش و حمایت در دو عامل قابل شناسایی است. 1-برطرف نمودن نیاز علمی و دانشی نهاد سفارش دهنده با هدف رفع مسائل مدنظر آن ارگان و نهاد 2-ایجاد گفتمان در بدنه ی نخبگانی با هدف همراهی این قشر از طریق برگزاری همایش های علمی و سمینارهای تخصصی. ابن نوع تعامل مبان نهاد دانشگاه و دولت در بطن خود چنانچه به صورت نظامند و هدفمند باشد مثمر ثمر خواهد بود بدین معنا که در این تعامل، سفارش و حمایت نهاد دولت، در پی حرکت در مسیر دانشی و حل نمودن مسائل کشور از طریق تعامل با بدنه ی دانشگاهی باشد که در این صورت حرکتی معقول صورت می پذیرد اما چنانچه این هدف در مسیر همسو نمودن نهاد دانشگاه با گفتمان خاص دولتی باشد و اصالت ایده و عمل جامعه ی نخبگانی متأثر از فضای سیاسی و دولتی گردد مطلوب نمی باشد. در پژوهشهای مورد بررسی به نظر میرسد که طیف غالبی از پژوهشها که به سفارش و یا حمایت نهاد دولت انجام شده است بیشتر از آنکه مسئله مند بوده باشد به دنبال گسترش نگاه و قرائت خاصی از مشارکت زنان در جامعه از طریق کمک گرفتن از گفتمان دانشگاهی بوده است. اما چگونگی این وضعیت در دهه های مختلف بدین نحو است که در دهه 60، هشتاد درصد پژوهش ها به سفارش نهادهای حاکمیتی صورت گرفته است. در این دهه، کشور درگیر جنگ و بحران های متعدد بوده است و عرصه عمل بیش از عرصه علم فعال بوده است که در عرصه علم نیز موضوعات دیگری در مرکز توجه قرار داشته اند و لذا تعداد پژوهش ها در حوزه مشارکت زنان در حداقل ممکن قرار داشته است. در حقیقت در دهه 60 فضای پژوهشی کشور در موضوع مشارکت زنان شاهد وجود متولی دولتی است که تعداد اندک حداقل ممکن پژوهش های موجود در این دهه را در سرفصل های متاثر از گفتمان انقلاب اسلامی (پرداختن به منزلت زن)[5] و شرایط حاکم بر کشور (پرداختن به نقش زن در جنگ)[6] مدیریت نموده است. منشا تولید دستاوردهای پژوهشی در حوزه مشارکت در دهه 70 نیز مانند دهه 60 بیشتر در فضای متولی دولتی نمود می یابد و وزن آن در نسبت با دهه قبل کاهش یافته و نهادهای دولتی متولی 63 درصد از حجم پژوهش های مرتبط با مسئله مشارکت زنان می باشند. این امر نشان دهنده خروج نسبی فضای دانشگاهی و نخبگانی از رکود تولید دانش در نسبت با دهه گذشته است. لازم به یادآوری است محتوای تعداد 63 درصدی پژوهش ها ی دولتی در این دهه به صورت موردی و اختصاصی به نهادهای خاص[7] مرتبط می باشد برای نمونه طیف گسترده ای از پژوهش ها معطوف به نحوه ایجاد و گسترش مشارکت در میان زنان روستایی[8] و تعاونی ها[9] و .. باز می گردد. شکل قالب پژوهش های ارائه شده در دهه 70 با حمایت نهادهای دولتی به صورت برگزاری سمینارها، گردهمایی و همایش های مختلف[10] بوده است که در این فضا رویکرد جامعه دانشگاهی به علت قرار گرفتن در یک موضع اجرایی رویکردی خنثی بوده است و دولت از طریق سرفصلهای سفارش داده شده به دنبال تسری قرائت خاص خود از مشارکت بوده است. البته لازم به یادآوری است از آنجاکه ملاک تقسیم بندی و دسته بندی پژوهش ها بر اساس دهه های مختلف بوده است در یک دهه ما شاهد روی کار آمدن دو دولت می باشیم. در دهه 70 نیز، سالهایی ابتدایی مقارن با دولت سازندگی است و نیمه دوم این دهه نیز مقارن با روی کار آمدن دولت اصلاحات می باشد که در دولت سازندگی قرائت از مشارکت زنان در فضای پژوهشی معادل اشتغال تعریف و دنبال زنان می گردد و دولت متولی پژوهش هایی است که در آن مشارکت زنان را از منظر اقتصادی ( اشتغال زنان روستایی)[11] مد نظر قرار می دهد که این امر متاثر از گفتمان حاکم بر این دولت (توسعه اقتصادی) می باشد. در اواخر دهه 70 و اوایل دهه 80 نیز که دولت اصلاحات به مسند قدرت قرار دارد تولی گری آن در حوزه پژوهشی متاثر از شعار توسعه سیاسی بوده و مشارکت زنان مترادف با حضور آن ها در عرصه های سیاسی(قدرت)[12] تعریف می گردد هر چند که میزان موفقیت هر کدام از این دولت ها به صورت عینی بحث دیگری را می طلبد. در دهه 80 برخلاف دو دهه گذشته ، فضای پژوهشی شاهد کاهش محسوسی از اختصاص مدیریت این عرصه به دولت می باشد. به نحوی که دولت صرفا در 42 درصد موارد به سفارش و حمایت از پژوهشها پرداخته است. در دهه ی 90 منشأ پژوهشهای انجام شده از سمت دولت کاهش 4 درصدی پیدا میکند که علت این امر بیشتر به سوق یابی عملکرد معاونت زنان در این سالها باز می گردد که تمرکز را بیشتر بر انجام اقدامات اجرایی گذاشته بود.
2- گستره ی پژوهشها: فصل مشترک دیگری در ارائه دسته بندی پژوهشهای انجام شده توجه به این منظر است که پژوهشهای انجام شده در چه گستره ی جغرافیایی صورت پذیرفته است. بدین معنا که چه مقدار از پژوهشها و در قالب چه محتوایی به مسئله ی مشارکت زنان از منظر جهانی، در نسبت با تحولات بین الملل توجه داشته؟ و چه مقدار با نگاهی بومی و داخلی صرفا به پژوهش در باب مشارکت زنان در کشور می پردازد؟ در بررسی به عمل آمده مشخص شد که محتوا و مسئله ی محوری در انجام پژوهش ها در رویکرد جهانی در محورهای زیر بوده است. 1-واکنش به رخدادهای جهانی حوزه ی زنان مانند اجلاس پکن [13]و.. 2- ترویج گفتمان داخلی حاکم بر دولتها مانند گفتگوی تمدنها[14]( در اواخر سالهای 70 و اوایل 80 پژوهش هایی در مورد شناسایی وضعیت زنان جهان با هدف ترویج گفتگوی تمدن ها صورت گرفته است. در کنار این دغدغه در آن سالها دغدغه حضور زنان در سطح تصمیم گیری و حضور در دولت سبب شده که به مسئله مشارکت زنان در قدرت و حضور زنان در مناصب دولتی به قصد مقایسه با کشور خود صورت گرفته است[15] 3- استفاده از تجربیات سایر کشورها مانند توجه به آمار و ارقام حضور زنان در عرصه های مدیریتی در دیگر کشورها 4-رویکرد انتقادی نسبت به کشورهای دیگر مانند وضعیت زنان در امریکا[16] و جهان عرب[17](در دهه اواخر دهه 80 و اوایل دهه90 به یک نگاه انتقادی به وضعیت زنان درکشورهای مدعی حقوق زن و کشورهای عربی تبدیل می شود. روند کاهشی این نوع پژوهش ها حکایت از تمرکز فضای نخبگانی به داخل دارد هرچند این کاهش ان قدر کم است که می توان آن را اتفاقی و نه یک روند ثابت دانست) البته آنچه حائز اهمیت است این است که 90درصد پژوهشها در گستره ی ملی انجام شده است و درصد اندکی از پژوهشها در گستره ی جهانی انجام شده است.
3- حوزه های مشارکت زنان: در باب مشارکت زنان همواره طیفی از حوزه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی به فراخور عرصه های اجتماعی حاکم برجوامع وجود داشته است که منجر به شکل گیری انواع مختلفی از مشارکت در عناوین مشارکت اقتصادی، مشارکت سیاسی، مشارکت اجتماعی، مشارکت فرهنگی و...گردیده است و برای هر کدام تعریف خاصی ارائه شده است. مشارکت اقتصادی را « تأثیرگذاری بر شیوه و پویش تولید، روابط حاکم بر این پویش و وسایل مادی تولید برای رفع نیازهای مادی و افزایش تولید دانسته اند که در قالب مداخله و درگیر شدن افراد در نظام تصمیمگیری مربوط به تخصیص منابع اقتصادی و مشارکت در سیاست توسعه اقتصادی نمود پیدا میکند.»( غفاری، 1380: 147.) تعریف مشارکت سیاسی را «تلاشهایی که با هدف تأثیرگذاری برجامعه صورت میگیرد» میدانند.( تاج مزینانی، 1382: 125) مشارکت اجتماعی دلالت بر گسترش روابط بینگروهی در قالب انجمنهای داوطلبانه، باشگاهها، اتحادیهها و گروههایی دارد که معمولاً خصلتی محلّی و غیردولتی دارند تلقی می شود البته با این شرط که تمام این انجمن ها سیاستهای اجتماعی، مشارکت و درگیر ساختن مردم در فرایندهای اجتماعی مختلف را هدف خود میدانند. ( غفاری، 1380: 10.) و در نهایت مشارکت فرهنگی به مشارکت مردم در تولید فرهنگ و ارتقای آن در بین گروهها اشاره دارد. تقویت هنر مردمی، تسهیل و تعامل فرهنگی در جوامع چندفرهنگی و افزایش وفاق اجتماعی در جوامع چندقومی از عرصههای مهم مشارکت فرهنگی میباشد.(سعیدی، 1382: .12) با توجه به تعاریف ارائه شده مشارکت زنان در هر 4 عرصه موضوعیت دارد. اما توجه به این مطلب که در پژوهشهای به عمل آمده از بعد از انقلاب اسلامی تا کنون کدام یک از حوزه های مشارکت فعال بوده و تولید دانش در آن صورت پذیرفته است سوالی بود که در پاسخ به آن به نمودار شماره 3 رسیدیم. طبق نمودار در دهه 60 و دهه 80 میزان پرداخت پژوهشها به مشارکت سیاسی بیشتر از دیگر دهه ها بوده است. در دهه 70 اهتمام به مشارکت اقتصادی زنان صورت می پذیرد و در دهه 90 مشارکت اجتماعی در نسبت با دیگر حوزه ها پررنگ تر می شود. نکته قابل تأمل توجه به این مسئله است که در هیچ دهه ای از بعد از انقلاب تا کنون به مسئله ی مشارکت فرهنگی زنان اشاره نشده است و ستون نمودارها صفر است. در حقیقت طی همه ی این سالها توجه بیشتر به حوزه مشارکت سیاسی و اقتصادی زنان در نسبت با سایر حوزه ها بوده هرچند این توجه ویژه به دو حوزه مذکور با قرائت خاصی از مشارکت که عموما متأثر از سیاستهای دولت های مختلف بوده، صورت پذیرفته است.گزارش عملکرد نهادهای متولی امور زنان از یک سو و حاکمیت رویکردهای سیاسی بر فضای بین المللی طی دهه های گذشته[18] از سوی دیگر،موید غلبه ی رویکرد سیاسی و اقتصادی بر رویکرد فرهنگی است و این درحالیست، که با توجه به ماهیت گفتمان انقلاب اسلامی و تأکیدات رهبر معظم انقلاب بر وجود خلاء در پرداختن به حوزه ی فرهنگ، ضرورت توجه به مسئله ی فرهنگ امری ضروری و حتمی در تمامی تاریخ جمهوری اسلامی بوده است و متأسفانه فضای پژوهشی نیز، در همسویی با دیگر حوزه ها، نسبت به این مهم در مسئله ی مشارکت زنان غفلت داشته و غلبه ی اهداف سیاسی و اقتصادی در مسئله ی مشارکت زنان بر اهداف فرهنگی خلاء مهمی است که باید همسو با آرمانها و ضرورتهای گفتمان انقلاب اسلامی مورد توجه قرار گیرد.
4- نوع هدف گذاری پژوهشها: در دسته بندی حاصله در این قسمت محتوای تولید شده در باب مشارکت زنان در 3 دسته تقسیم بندی شده است. 1-4- مبنایی: رویکرد مبنایی به معنای رویکرد متأثر از مبنای دینی[19] و انقلاب اسلامی[20] در حوزه ی مشارکت است که در آن پژوهش های انجام شده به دنبال ارائه ی قرائت دینی و انقلابی از مشارکت زنان می باشند. نسبت اختصاصی این رویکرد در دهه ی 60 از میزان بالایی نسبت به دهه های بعدی برخورداراست و در دهه 70 الی 90 تقریبا سیر نزولی به خود می گیرد.
2-4- آسیب شناسی: بدین معنا که پژوهشگران در این دسته بندی به دنبال شناسایی وضع موجود با هدف تبیین آسیب های مرتبط با حوزه مشارکت زنان و ایجاد تغییر و تحول در نوع مشارکت زنان هستند. آسیب ها در سرفصلهای خلاء آموزشی، حاکمیت فرهنگ غلط، خلاء حقوقی، نبود سرمایه اجتماعی، محدودیت های ساختارها و سیاستهای دولتی، طبقه اقتصادی ضعیف تبیین شده اند. سهم هر سرفصل در دهه های مختلف در نمودار شماره 5 و 6 نمایان است. میزان پرداخت به آسیب های موجود در حوزه مشارکت زنان در بین دهه های مختلف بدین گونه بوده است که در دهه ی 60 هیچ رویکرد آسیب شناسی نسبت به مشارکت زنان وجود نداشته است که این امر با توجه به فضای خاص کشور(بحرانهای داخلی و جنگ) طبیعی به نظر میرسد مضاف براینکه در این دهه فضای خاصی در مشارکت زنان حاکم بوده است. در دهه 70 شاهد شکل گیری فضای آسیب شناسی به 36 درصد رسید و در دهه 80 با اوج گیری این رویکرد 57 درصد از پژوهش ها را به خود اختصاص داد هرچند این سیر صعودی در دهه 90 افول نموده و به 37 درصد میرسد که علت این امر بر دو فرض استوار است: عبور از سطح آسیب شناسی و به اشباع رسیدن این رویکرد در دهه 90 نوع قرائت خاص از مشارکت زنان که تا حدود زیادی متأثر از فضای سیاسی حاکم بر کشور در دولتهای مختلف است و با تغییر دولت دو دهه 90 و حاکمیت تفکر خاصی در باب مشارکت زنان، رویکرد آسیب شناسی کاهش یافته و این کاهش جای خود را به افزایش در رویکرد مصداقی می دهد.
3-4- مصداقی: این مفهوم به محتوای عینی و عملیاتی مشارکت زنان باز می گردد به این معنا که پژوهشها به دنبال تعریف مشارکت در سطوح عینی در سرفصلهای (تمرکز بر ترویج مشارکت سیاسی، تمرکز بر لزوم افزایش مشارکت خانوادگی زنان، مشارکت عمومی در سیاست، مشارکت در عرصه اشتغال) هستند. در نمودار شماره 6 درصد هرکدام از سرفصلها مشخص شده است. نسبت پرداخت به رویکرد مصداقی در دهه 60 از بیشترین درصد برخوردار است که این امر به علت درگیری کشور با فضای جنگ طبیعی است. البته لازم به یادآوری است حجم اندک پژوهشها در این دهه در بالا و پایین بودن درصدها نقش بسزایی دارد که این وضعیت در دهه های بعدی روال طبیعی داشته و حجم معقولی را در بر میگیرد. در .دهه 70 درصد پژوهشهایی با رویکرد مصداقی به 47 رسیده که علت آن، تمرکز و یکی دانستن مشارکت با اشتغال در اوایل دهه 70 (دولت سازندگی) و توجه به مشارکت در سطح مدیریتی در اواخر دهه 70(دولت اصلاحات) می باشد. افول این درصد در دهه 80 و رسیدن آن به 34 درصد با توجه به تمرکز این دهه بر محتوای آسیب شناسانه در پژوهشها طبیعی است در دهه 90 نیز با افزایش 19 درصدی مصادیق مشارکت به آمار 53 درصدی می رسیم که علت این افزایش شکل گیری قرائت عام تری از مفهوم مشارکت است که به تبع گستره ی مصادیق را افزایش میدهد.
جمع بندی یافته های پژوهش زنان به عنوان نیمی از نیروی انسانی موجود در جوامع بشری،می توانند نقش بسزایی در توسعه جوامع انسانی ایفا کنند.مردان تا کنون نخواسته یا نتوانسته اند به طور کافی از منافع زنان حمایت کنند، بنابراین مشارکت زنان در همه ی فعالیت های اجتماعی،ضروری است.(موحد،1382:5) در فراتحلیل به عمل آمده در ارتباط با موضوع مشارکت زنان در پژوهشهای انجام شده طی 4 دهه در جمهوری اسلامی ایران در یک ارزیابی نهایی میتوان به تحلیل کلی نائل آمد که در قالب مفاهیم ذیل عنوان می گردد. نمای کاریکاتوری مشارکت زنان: اشاره به واژه ی "کاریکاتوری" بودن مشارکت زنان در بدنه ی پژوهشی کشور، به عدم هماهنگی و همسویی در تعریف و تبیین مشارکت زنان باز می گردد. به بیانی دیگر فضای پژوهشی کشور در برهه های مختلف به فراخور شرایط زمینه ای گوناگون به احیا و برجسته سازی عرصه و گستره ی خاصی از مشارکت اقدام نموده است زمانی مشارکت اقتصادی قرائت حاکم می گردد و زمانی دیگر مشارکت سیاسی و همواره عرصه هایی بوده اند که نسبت به آنها غفلت و کم توجهی رخ داده است .برای نمونه در هیچ تاریخ زمانی ما شاهد توجه به بعد فرهنگی مشارکت زنان نبوده ایم و یا میزان پرداخت به مسئله مشارکت اجتماعی زنان نیز از مواردی است که با ابهام تفهمی بالایی مواجه بوده و عموما بدون نظم و شاکله خاص مطرح می گردد. لذا اگر نحوه بازنمود مشارکت زنان در عرصه ی پژوهشی را به بدن انسان تشبیه نماییم دارای اندامی کاریکاتوری و ناموزون خواهد بود عدم وجود روند در پژوهشها: رشد و تعالی علمی در هر حوزه ای مستلزم وجود تکیه و بنیه ای دانشی است که منجر می گردد پژوهش های معاصر با تکیه بر پیشینه ای متقن و نظام مند در یک سیر پلکانی به سمت چشم اندازی مشخص حرکت نمایند که این حالت نمایان کننده ی روندی مشخص در مسیر علمی-پژوهشی می باشد این در حالی است که در عرصه ی پژوهشی کشور در باب مشارکت زنان سیر و روند مشخص و هدفمندی دنبال نمی شود و اساسا عمق دانشی خاصی تولید نگشته است و متأسفانه در دهه های مختلف با پرش های موضوعی بیشماری در باب مشارکت زنان مواجه بوده ایم برای نمونه زمانی ریل پژوهشها در مسیر توسعه و اشتغال قرار داشته و مشارکت به معنای اشتغال تعبیر گردیده است و زمانی نیز در مسیر سیاسی و حضور در عرصه ی مدیریتی معنا گشته است.این آشفتگی در قرائت از معنای مشارکت از یک سو و پراکندگی موضوعی از سوی دیگر منجر گشته است که عمق دانشی خاص و وپژه ای در باب مشارکت زنان بعد از 4 دهه شکل نگیرد تا با تکیه بر آن بتوان به ارائه مدل بومی و مختص به زن ایرانی مسلمان در باب مشارکت نائل آمد. قرائت تک بعدی و سیاست زدگی مشارکت سیاسی زنان: آنتونی گیدنز در بحث مشارکت سیاسی به مردمسالاری مشارکتی اشاره نموده و آنرا نظامی میداند که در آن تصمیمات بهطور جمعی توسط کسانی که این تصمیمات بر زندگیشان تأثیرگذار است گرفته میشود. از طرفی حیث اولوف پیترسون[21] (2001) مشارکت سیاسی را بهعنوان «تلاشهایی که با هدف تأثیرگذاری برجامعه صورت میگیرد» تعریف مینماید.( تاج مزینانی، 1382: 125.) با توجه به تعریف گیدنز از مشارکت سیاسی، گستره این حوزه عمومی و دارای آثار و پیامدهایی در سطح کل جامعه می باشد حال آن که در کشور ما در بدنه ی پژوهشی کشور، نگاه حداقلی به مشارکت سیاسی وجود داشته و غالب پژوهش ها با هدف رشد مشارکت سیاسی در بین زنان نخبه جامعه صورت پذیرفته و به صورت تک بعدی، صرفا معنای مشارکت سیاسی را معادل با میزان دست یابی به قدرت و حضور در عرصه های مدیریتی تعریف نموده اند. علاوه بر این قرائت جزئی و تک بعدی نسبت به مشارکت سیاسی، مسئله مهم تر سیاست زدگی در بین بدنه پژوهشی کشور نسبت به مسئله مشارکت سیاسی زنان است. به این معنا که جهت و رویکرد پژوهشی مرتبط با حوزه مشارکت به شدت تحت تاثیر تغییر و تحولات سیاسی حاکم بر کشور (تغییر دولت ها) قرار داشته است و توجه به مسئله مشارکت سیاسی زنان در فضای حزبی و جناحی همواره تبیین گردیده است. به نظر می رسد عرصه نخبگانی و دانشگاهی بیشتر از آنکه به دنبال ارائه دانشی متقن و نظام مند در خصوص کم و کیف مشارکت و ابعاد آن با هدف گفتمان سازی ازاین مفهوم در بدنه عمومی جامعه و بدنه مسئولین باشد، متاثر از سیاست های حزبی و جناحی به نوعی دچار سیاست زدگی در این باب گردیده است. کم توجهی به گستره عمومی مشارکت: نگاه به مسائله مشارکت زنان در حالت کلی در پژوهش ها ، در کشور ما همواره در قالب قرائتی خاص قرار داشته است. در این قرائت، محور و هسته ی اصلی در تبیین نظام موضوعات مسائل زنان عموما معطوف به قشر خاصی از زنان بوده است بدین نحو که معنا ، مفهوم و باید و نبایدهایی که در باب مشارکت زنان در عرصه ی اجتماعی از سوی جامعه ی نخبگانی گفتمان سازی گردیده است اکثرا از یک سو متأثر از نیازمندیهای عموم زنان و واقعیت موجود جامعه نبوده است و از سوی دیگر در یک بی تفاوتی نسبی نسبت به عمومی بودن و عمومی شدن گستره ی مشارکت و حفظ این سرمایه ی اجتماعی عظیم بوده اند.برای نمونه در دهه 60 تجلی سبک تقریبا متعالی از مشارکت زنان در عرصه عمل را شاهد بودیم که در آن، زنان به علت اقتضائات خاص جامعه(بحران های داخلی و خارجی) در فضای میدانی با توجه به ظرفیت و توانمندی های خود، فعالیت و مشارکت گسترده و اثرگذاری می نمودند ( البته لازم به یادآوری است که یکی از اقتضائات شرایط بحران، عدم توجه به نقش جنسیت در مدیریت بحران می باشد.) اما در این دهه، در فضای پژوهشی کشور شاهد کم توجهی عرصه ی علم به عرصه ی عمل و واقعیت موجود بودیم. و نکته قابل تأمل این است که شرایط این دهه به معنای عدم انطباق فضای مشارکت زنان با دهه های بعدی و آتی نمی باشد بدین معنا که با لحاظ اقتضائات حاکم بر کشور و ساختار مردم سالاری دینی آن، نیاز و توجه به سرمایه اجتماعی مشارکت زنان و حفظ عمومیت و گستردگی این نوع از مشارکت امری ضروری است که متأسفانه در عرصه ی پژوهش به صورت کاملا محدود دنبال می گردد. با توجه به فراتحلیل به عمل آمده از پژوهشهای حوزه مشارکت زنان به نظر میرسد این حوزه دانشی باید با یک نگاه عمیق، مبنایی، فرا دولتی و در استقلال کامل به تبیین همه جانبه سطوح مختلف مسارکت زنان اقدام نموده و حوزه ی مشارکت زنان را در عرصه های مختلف دنبال نماید تا در سایه ی آن زنان مسلمان ایرانی با برخورداری از فهمی عمومی و صحیح در گستره ی جامعه ی ایرانی در فضای جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک انسان فعال پیشرو اثرگذار مشارکت همه جانبه داشته باشند [1] Participation [2] Structuralism [3] Functionalism [4] Cultural Perspectives [5] مانند: سیمای زنان در آئینه زنان، در رابطه با : نقش زن در بهسازی خود جامعه در ابعاد مختلف،اکرم مهربان، مجموعه مقالات سیاسی و اجتماعی اولین سمینار تشخص و منزلت زن در نظام اسلامی . 1369 [6] مانند: نقش زنان مسلمان در جنگ، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، مرکز بررسی و تحقیقات واحد آموزش عقیدتی سیاسی، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، کمیته فرهنگی ستاد امور جنگ. . پیام آزادی: ۱۳۶۷ [7] نهادهایی مانند امور زنان ریاست جمهوری و معاونت زنان وزارت جهاد کشاورزی و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ... [8] مانند: ساختار مشارکت زنان در توسعه کشاورزی، زهره فنی، مجموعه مقالات گردهمایی زنان، مشارکت و کشاورزی 1400 فصلنامه اقتصاد کشاورزی و توسعه، نشریه شماره 3 . موسسه پژوهشهای برنامه ریزی و اقتصاد کشاورزی .1376 [9] مجموعه مباحث ارئه شده در کارگاه آموزشی: تواناسازی زنان روستایی از طریق کارآفرینی/ میترا نجفی تهران: وزارت جهادسازندگی، معاونت ترویج و مشارکت مردمی، مدیریت امور . زنان روستایی و عشایری، ۱۳۷۸ [10] مانند: مجموعه مقالات سمینار تواناسازی دختران جوان روستایی در مشارکتهای اجتماعی/ با همکاری [صحیح:برگزارکنندگان دفتر امور زنان] وزارت جهادسازندگی و یونیسف تهران کردستان -. سنندج ۲۶ الی ۲۸ مرداد ۱۳۷۶تهران: یونیسف (صندوق کودکان سازمان، ملل متحد): وزارت جهاد سازندگی، 1378 [11] مانند: مشارکت زنان در بخش کشاورزی، تهیه کننده شراره ورزگر.؛ [برای]معاونت پژوهشهای اقتصادی- اجتماعی، گروه پژوهشهای اجتماعی- حقوقی. تهران: وزارت کشاورزی، موسسه پژوهشهای برنامهریزی و اقتصاد کشاورزی، بخش اطلاعات و انتشارات،1378 [12] مانند: بررسی علل و موانع عدم حضور زنان در پستهای مدیریتی در شهر تهران،لاله شهیدی، علوم تربیتی، 1378 و ماند: نظریه گفتگوی تمدنها: نقش پیشتاز زنان در تولید ارزشهای مشترک جهانی، مرکز امور مشارکت زنان ریاست جمهوری، برگ زیتون 1380 [13] سند چهارمین کنفرانس جهانی زن(کار پایه عمل و اعلامیه پکن)، مترجم: علی آرین و علی میرسعید قاضی، دفتر زنان در نهاد ریاست جمهوری، زمستان 75 [14] سیمای زن در جهان - استرالیا/ محققان ویلیام پیرویان و خداداد موقر؛ زیرنظر پریچهره شاهسوند بغدادی [برای] مرکز امور مشارکت زنان ریاست جمهوری. مشخصات نشر تهران: برگ زیتون، ۱۳۷۷ ، در اهداف این پژوهش آمده است: هدف ارائه ی مجموعه ای مدون تحت عنوان سیمای زن در جهان ذیل طرح گفتگوی تمدن ها برای ترسیم چهره واقعی زنان در کشورها ی مختلف جهت ایجاد زمینه ی آشنایی جامعه با وضعیت زنان جهان جهت اشنایی با تجربه های تاریخی و اندوخته های فرهنگی سایر ممل که می تواند پشتوانه فکری و اندیشه ای مناسبی برای تجزیه و تحلیل جایگاه کنونی مان در عرصه مسائل جهانی و ترسیم مسیر حرکتی اینده کشور باشد [15] مقایسهای از پیشرفت زنان در کشورهای در حال توسعه و بررسی موانع مشارکت موثر زنان در سطوح مدیریتی کشور، صادق بختیاری، نیرالسادات دانشورحسینی، مجموعه مقالات همایش نظام اداری و توسعه . موسسه عالی آموزش و پژوهش مدیریت و برنامه ریزی . 1378 [16] زنان در سطح نخبگان سیاسی در آمریکا:عوامل موُثر در محدودیت مشارکت، دادپرور،شبنم؛ سیاست خارجی، تابستان 1390 - شماره 97 [17] بررسی مشارکت سیاسی زنان در کشورهای حوزه جنوبی خلیج فارس بر پایه نظریه الزام سیاسی، عطار زاده،مجتبی؛ مرندی،زهره: مطالعات خاور میانه، بهار 1391 - شماره 68 [18] -مراجعه شود به گزارش عملکرد نهادهای اجرایی امور زنان و نیز تحولات بین المللی در مسئله ی زنان طی دهه های گذشته. [19] مشارکت سیاسی زنان صدر اسلام، غروی نائینی،نهله؛مطالعات راهبردی زنان، زمستان 1388 - شماره 46 [20] بررسی گفتمان امام خمینی در مورد زنان، کدیور،جمیله؛ پژوهشنامه متین، تابستان 1387 - شماره 39 [21] Heath aleph Peterson | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
10.عابدی، احمد و عریضی، حمیدرضا و محمدزاده، فاطمه (1385). درآمدی بر روش پژوهش فراتحلیل در تحقیقات آموزشی، مجله حوزه و دانشگاه، سال 12، شماره 49 11.غفاری، غلامرضا(1380). تبیین عوامل اجتماعی و فرهنگی موثر بر مشارکت اجتماعی، اقتصادی سازمانیافته روستاییان بهعنوان مکانیزمی برای توسعه روستایی ایران، پایاننامه دکتری، رشته جامعهشناسی توسعه، دانشکده علوم اجتماعی، دانشگاه تهران 12.کاظمی پور، شهلا(1383). نقش اجتماعی شدن سیاسی و عوامل اجتماعی کننده در زنان، مجموعه مقالات همایش بین المللی مشارکت سیاسی در کشورهای اسلامی، تهران 1381، تهران: انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی و مرکز امور مشارکت زنان ریاست جمهوری 13.گلابی، فاطمه؛ حاجیلو، فتانه(1391) بررسی جامعه شناختی برخی عوامل موثر بر میزان مشارکت سیاسی زنان(مطالعه موردی استان آذربایجان شرقی)، فصلنامه مطالعات و احقیقات اجتماعی درایران، دوره 1، شماره1، بهار 1391 14.محسنی، منوچهر و جاراللهی، عذرا(1382). مشارکت اجتماعی در ایران، تهران: آرون 15.موحد،مجید،(1382)، مشارکت سیاسی زنان و عوامل اجتماعی موثر بر آن(مطالعه ی موردی شهرستان بندرعباس)، مجله مطالعات اجتماعی روانشناختی زنان،دوره 1،شماره 3،تهران،دانشگاه الزهرا 16.نیازی، محسن(1383) تاملی در مورد رابطه بین ساختار قدرت در خانواده و مشارکت اجتماعی در شهر کاشان، نامه علوم اجتماعی، شماره 23 17.وحیدا، فریدون و نیازی، محسن(1383). تاملی در مورد رابطه بین ساختار خانواده و مشارکت اجتماعی در شهر کاشان، نامه علوم اجتماعی، شماره 23 18.یزدان پناه، لیلا؛ صمدیان،فاطمه(1387). تاثیر ویژگی های فردی و اجتماعی بر مشارکت اجتماعی زنان کرمانی، ، مطالعات اجتماعی روانشناختی زنان، شماره 17
22. Lisa M. Given. (2008)، The SAGE Encyclopedia of Qualitative Research Methods،506 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 6,483 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 2,204 |