تعداد نشریات | 25 |
تعداد شمارهها | 932 |
تعداد مقالات | 7,652 |
تعداد مشاهده مقاله | 12,494,411 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 8,885,781 |
تطورات مفهوم نشوز در ادوار مختلف فقه شیعه | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مطالعات زن و خانواده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 4، دوره 4، شماره 1 - شماره پیاپی 7، فروردین 1395، صفحه 85-111 اصل مقاله (505.63 K) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: پژوهشی اصیل | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22051/jwfs.2016.2341 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مریم احمدیه* 1؛ محمد اسحاقی2 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1دانشجوی دکتری رشته مطالعات زنان و خانواده دانشگاه ادیان و مذاهب، | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2عضو هیئتعلمی دانشگاه تهران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
تحقیق حاضر با گذشتن از فراز و نشیبهای نه دوره فقه شیعه در امر نشوز، با استفاده از منابع کتابخانهای و روش توصیفی- تحلیلی، این بار مشکلات نشوز زوجین را در تعریف و دامنه و محدوده آن، با تشریح نظر و دیدگاه فقیهان در دورههای مختلف مورد ارزیابی قرار داده و مشخص نموده که تطورات دوران فقه تأثیری در پدید آمدن مشکلات موجود نشوز نداشته بلکه گذشت تدریجی دوران فقه شیعه، موجب تأثیر مثبتی بر روند شکلگیری و توجه به ابعاد تعریف نشوز در مردان شده است. غالب فقها نشوز را هم برای مرد و هم برای زن قائل شدهاند و تعریفی که در طول دوران فقهی نسبت به نشوز زن شده تغییر قابلتوجهی نداشته، فقط در مواردی با توجه به درکی که هر فقیه در زمان خود نسبت به چگونگی تمکین زن داشته کمی متفاوت شده است؛ اما تعریف و اسباب نشوز مرد در هر دوره نسبت به دوره پیشین واضحتر و روشنتر گردیده و جالب این است حتی در دوران جمود فقهی (عصر تقلید و عصر اخباریگری) نهتنها روند نزولی نداشته بلکه حرکت تکاملی را پیموده و نکته اساسی این است که در همه دورهها به رفتار عادلانه و اخلاقی مرد با زن توصیهشده و هر زمان نسبت به زمان قبلی، ابعاد آن روشنتر گردیده است. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نشوز مرد؛ نشوز زن؛ تمکین؛ ادوار فقه شیعه | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
عنوان مقاله [English] | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
Development of the Concept of Arrogance in Various Periods of Shia Jurisprudence | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان [English] | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
Maryam Ahmadieh1؛ Mohammad Eshaghi2 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1PhD student in women's studies and family Qom University of Religions and Denominations | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2factulty member Tehran university | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده [English] | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
This research aimed at the development of the concept of arrogance in various periods of Shia jurisprudence based on a descriptive–analytical method and tried to investigate the problems aroused regarding couple’s arrogance based on the Islamic jurisprudents’ viewpoints. It was found that developments of the Shia jurisprudence had no negative impacts on the concept of arrogance in the various periods of time. None the less, Shia jurisprudence has had positive impacts on the definition of concept of arrogance in men, and a majority of Islamic jurisprudents have considered the concept of arrogance for both women and men. There was no significant change in the definition of arrogance throughout the history of Shia jurisprudence and there was only a little change in its definition based on the conditions of different times. Generally speaking, the definition and causes of arrogance in men has become more and more clear and obvious compared to the previous periods of time. Conducting a good and fair behavior by the men towards women has been emphasized in different periods of time and its dimensions have become clearer compared to the last periods of time. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها [English] | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
man arrogance, woman arrogance, Obedience, Shia jurisprudence periods | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقدمه محققین، فقه شیعه را به نه دوره تقسیم کردهاند. در دوره ابتدایی راویان هر آنچه را بیواسطه یا باواسطه از امامان میدیدند و میشنیدند، یادداشت میکردند اما بعد از آن در دوران غیبت صغری (اواسط نیمه اول قرن چهارم تا نیمه اول قرن پنجم)، احکام با دستور امام معصوم صورت میگرفت، در بقیه دورهها اجتهاد در فقه به علل متفاوتی دارای فراز و نشیب بوده است. بهعنوانمثال در دوره محدثین که نزدیک به زمان معصوم بوده، نصگرایی و اکتفا به حدیث و در دوره تقلید، عظمت و شأن علمی شیخ طوسی و در دوره اخباریگری بکار نگرفتن عقل علت جمود بود. درگذشته جمعی از فقها در استنباطات خویش فقط به کتاب و سنّت توجّه داشتند و از ورود عقل به مباحث فقهی- برای دوری جستن از عمل به قیاس و رأی اجتناب میکردند، ولی برخی دیگر از فقها، مانند ابن ابی عقیل عمّانی و ابن جنید اسکافی، از استنباط عقلی در مسائل شرعی و فقهی بهرهها میگرفتند تا اینکه شیخ مفید و شیخ طوسی با بهرهگیری از هر دو مکتب، تعادلی میان آن دو روش برقرار ساختند و این خط و مسیر، سالها ادامه داشت، ولی در قرن دهم رویکرد تازهای به عقل و سختگیری در تمسّک به احادیث به وجود آمد که پرچمدار این نهضت محقّق اردبیلی بود. پس از وی، صاحب مدارک، صاحب معالم و محقّق سبزواری نیز، همین تفکر را تقویت کردند. در چنین فضایی «استرآبادی» که در حجاز و در محیط حدیثی اقامت گزیده بود، تفکر حدیثی و اخباری بر وی سلطه افکند و با تصلّب در اخبار، به نفی عقلگرایی پرداخت؛ که نتیجه آن مخالفت با شیوه اصولیها و عقلگرایان و ایجاد شیوهای علمی در اخباریگری شد» (مکارم شیرازی، 33)؛ و نهایتاً علامه وحید بهبهانی نهضتی را برضد اخباریگری ایجاد کرد و با استفاده از علم اصول و شیوههای عقلی آن راهی فراروی پرچمداران اجتهاد قرار داد و بعد از ایشان» و از هنگام تفوق مجتهدین اصولی بر اخباریان و حتی اندکی پیش از آن ادبیات فقه شیعه بیشازپیش کاربرد دو واژة عرف و عادت را برای بیان این پدیده معمول داشت. این روند تا هنگام شکلگیری سومین دورة مکتب نجف و ظهور فقیهانی همچون «صاحب جواهر» و «شیخ انصاری» و تا اندکی پسازآن ادامه داشت. از قرن اخیر ادبیات فقه شیعه به ایجاد واژگان جدیدی همچون «سیره و بنای عقلا» که ظاهراً در ادبیات فقه سنت نیز دارای پیشینهای نیست، روی آورد. این واژگان نوظهور اندکاندک جایگزین کاربرد عرف و عادت گردید و اقبال دانشمندان شیعه به کاربرد این واژگان نوظهور در نوشتههای فقهی و اصولی بیشتر از کاربرد دو واژة عرف و عادت گردید و این روندی است که امروزه ادبیات فقه شیعه آن را برگزیده است» (گلباغی ماسوله، 1378: 134). فرآیند اجتهاد پویا در فقه شیعه به دو عامل فقیه و استفاده دقیق از منابع فقهی وابسته است که بهطور طبیعی پویایی ذهن، خوشفکری، درک اقتضائات زمان و مکان مجتهد از عوامل مهمی است که کارآمدی فقه را چندین برابر میکند. اجتهاد در فقه شیعه یک روند تدریجی و تکاملی دارد که با حضور فحول و اندیشمندان هر دوره شکل میگیرد و همانطور که گذشت دوره تهذیب، تنقیح و تنظیم حدیث، دوره عقلگرایی کلامی، عقلگرایی منضبط به اصول فقه، دوره استفاده از عرف، دوره استفاده از بناء و سیره عقلا به واضحتر شدن مفاهیم کتاب و سنت انجامیده و یکی از عوامل رشد و پویایی فقه گردیده و بهطورقطع استفاده از ظرفیت منابع فرعی در اجتهاد، آینده فقه شیعه را با شکوفایی هر چه بیشتر کتاب و سنت مواجه خواهد کرد. در بحث حقوق خانواده، هر یک از زن و شوهر در زندگی مشترک خود موظف به انجام وظیفهای هستند و درصورتیکه نتوانند آن را به انجام برسانند و یا از وظیفه خود سرباز زنند، به آنها ناشز یا ناشزه گفته میشود. به این معنا که اگر زنی از شوهر اطاعت نکرد، ناشزه محسوب میشود که در این صورت برخی یا همه حقوق او ساقط خواهد شد و اگر مردی حقوق همسر خود را نداد ناشز محسوب شده و برای اعاده این حق در شرع مقدس دستوراتی داده شده است. این مقاله درصدد است تعریف واژه نشوز زن و مرد را در طول تاریخ فقه ازنظر فقیهان مؤثر هر دوره فقهی بررسی نموده و مشخص کند که: - تحولات نه دوره فقهی شیعه چه تأثیری در تبیین این واژه داشته است؟ - تعریف نشوز در دوران مختلف فقه نسبت به هر یک از زن و مرد چیست و تطورات آن در اعصار مختلف نسبت به هر یک چگونه بوده است؟
مفهوم نشوز و تبیین آن در دورههای فقه شیعه در این بحث علامتهای نشوز زن، بررسی چگونگی عملکرد زن و مرد در هنگام نشوز مرد، در هر یک از دوران فقهی موردبررسی قرار میگیرد و تفاوتها و تمایزات دیدگاهها از هم بازشناخته میشود.
1- عصر تفسیر و تبیین (مکتب کوفه) این دوره به عهد ائمه علیهمالسلام اختصاص دارد. این دوره از رحلت پیامبر (ص) آغاز و تا پایان غیبت صغری (1329 ه) ادامه مییابد. در این دوره آیات قرآن کریم و سنت پیامبر بهوسیله آن بزرگواران تفسیر و تبیین شده است و شیعه به دلیل حضور امام نیازی به اجتهاد نداشت و فقط کسانی که به دلیل دوری از امام و یا جهات دیگر به ایشان دسترسی نداشتند اجتهادی ساده انجام میدادند. مثلاً به خبر ثقه اعتماد یا به ظواهر قرآن یا حدیث نبوی یا روایات ائمه عمل میکردند (گرجی 1385: 117). در آن دوران تلاش برای استخراج احکام از اصـول کلی، مقایسه عام و خاص، مطلق و مقید، سنجش اسناد روایات و ترجیح یکی بر دیگری و مسائلی از این قبیل، مورد تأکید قرار میگرفت( جعفریان، 1383: صش 27: 157 تا 192) و بهطور طبیعی اجتهاد به معنای مصطلح در این زمان وجود نداشت و مطالب بهطور مستقیم از معصومین دریافت میشد و فقها در این دوره نقشی نداشتند.
2- عصر محدثین (مکتب قم و ری) این دوره از حدود غیبت کبری (اواسط نیمه اول قرن چهارم) تا نیمه اول قرن پنجم را در برمیگیرد و مؤسسان آن در شهرهای قم و ری زندگی میکردند؛ و در تهذیب و تنقیح حدیث شیعه تلاش فراوانی شد و به همین جهت کتب حدیث تألیفی در آن زمان از منابع فقه شیعه محسوب میشود (گرجی، 1385: 128). قم مهد احادیث اهلبیت بود و دانشمندان آن برای به دست آوردن احادیث و رسیدن به نقلهای کم واسطه تلاشهای زائدالوصفی داشتند (غنوی، 1392: 123)؛ اما نوشتههای بهجامانده از بزرگان قم نشان از نوعی جمود بر ذکر عبارت نصوص و نپرداختن به مسائل و مقتضیات روز دارد و توجه چندانی به شیوههای استنباط و قواعد کلی وجود ندارد (غنوی، 12) و شاید این نوع برخورد با احادیث و عدم تفسیر از آن به این دلیل بود که بزرگان قم در آن زمان با خطر غلو مواجه بودند. فقهای این دوره علی بن ابراهیم، ابن قولویه، ابنبابویه میباشند.
ابنبابویه و شیخ صدوق در این دوره فقط به تبیین اجمالی نص دو آیه شریفه قرآن بدون هیچ تفسیری پرداختهاند: وَإِنِ امْرَأَةٌ خَافَتْ مِن بَعْلِهَا نُشُوزًا أَوْ إِعْرَاضًا فَلاَ جُنَاْحَ عَلَیهِمَا أَن یصْلِحَا بَینَهُمَا صُلْحًا وَالصُّلْحُ خَیرٌ وَأُحْضِرَتِ الأَنفُسُ الشُّحَّ وَإِن تُحْسِنُواْ وَتَتَّقُواْ فَإِنَّ اللّهَ کانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرًا (نساء/ 128) و اگر زنی از شوهر خویش بیم ناسازگاری یا رویگردانی داشته باشد، بر آن دو گناهی نیست که از راه صلح با یکدیگر به آشتی گرایند که سازش بهتر است (ولی) بخل (و بیگذشت بودن)، در نفوس، حضور (و غلیه) دارد و اگر نیکی کنید و پرهیزکاری پیشه نمایید قطعاً خدا به آنچه انجام میدهید آگاه است.
با استناد به این شریفه زمان نشوز مرد را هنگامی میدانند که شوهر قصد طلاق دادن زن را دارد. البته در ادامه موضوع آیه به چگونگی صلح بین زن و مرد در زمان نشوز مرد تغییر یافته است. (علی بن بابویه، 245/ شیخ صدوق، 1415: 350). و در هنگام نشوز زن با استناد به آیه: الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّسَاء بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْضٍ وَ بِمَا أَنفَقُواْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِّلْغَیبِ بِمَا حَفِظَ اللّهُ وَاللاَّتِی تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَکمْ فَلاَ تَبْغُواْ عَلَیهِنَّ سَبِیلًا إِنَّ اللّهَ کانَ عَلِیا کبِیرًا (نساء/34) مردان سرپرست زنانند، به دلیل آنکه خدا برخی از ایشان را بر برخی برتری داده و نیز به دلیل آنکه از اموالشان خرج میکنند، پس زنان درستکار فرمانبردارند و بهپاس آنچه خدا برای آنان حفظ کرده اسرار (شوهران خود) را حفظ میکنند و زنانی را که از نافرمانی آنها بیم دارید (نخست) پندشان دهید و (بعد) در خوابگاهها از ایشان دوری کنید و (اگر) تأثیر نکرد آنان را بزنید، پس اگر شما را اطاعت کردند (دیگر) بر آنها هیچ راهی (برای سرزنش) مجویید که خدا والای بزرگ است.
مطابق این آیه شریفه ایشان نشوز زن را هنگامی میدانند که خود را در کابین مرد نمیداند (همان). از مضمون آیات و عبارات فقها به دست میآید نشوز هم برای زن و هم برای مرد وجود دارد و آن زمانی است که هر یک از دیگری کراهت دارد. این کراهت از طرف مرد به طلاق و از طرف زن به خلع میانجامد؛ اما به دلیل اینکه در این دوره تفسیری از جانب فقها وجود ندارد چگونگی نشوز نامعلوم است.
3- آغاز عصر اجتهاد (مکتب بغداد) علم فقه که در دوره قبل در حقیقت جمع نصوص بود، در این دوره بهصورت اجتهادی درآمد (گرجی، 1385: 140). کاربرد جدیتر استنباط و اجتهاد در آن تحت عنوان استخراج فروع از اصول «فقه تفریعی»، آغاز و به کار اجتهادی گسترده پرداخته شد. این مرحله نیز خـود چـندین دوره مـتوالی را پشت سر گذاشت (جعفریان، 1383: ش 27، 157 تا 192). در این دوره فقه شیعه با اتهاماتی چون عدم اصالت اندیشه شیعه، فقدان سوابق علمی در عرصههای مختلف مواجه بود. (غنوی، 1392: 129). با ظهور شیخ مفید در این عصر جمود حاکم دوران پیشین برداشته و مشرب فقهی جدیدی بر اساس قواعد و اصول منظم پایهریزی شد و برای عقل در استنباط جایگاه والایی ایجاد شد؛ و سپس شاگردانش سید مرتضی و شیخ طوسی این راه را ادامه دادند (گرجی، 1385: 145). البته روش عقلی ایشان با استفاده از علم کلام بود. از فقهای این دوره شیخ مفید، سید مرتضی، ابن ابی عقیل، ابن جنید، شیخ طوسی هستند.
4- عصر کمال و اطلاق اجتهاد این دوره ازنظر زمانی از دوره قبل (دوره سوم) قابل انفکاک نیست و علیالقاعده میبایست این دوره را امتداد دوره قبل بهحساب آورد (گرجی، 1385: 180). غلبه مکتب فقهی - اجتهادی شیخ طوسی بر مـکتب حـدیثی- فقهی که قم مرکز آن بـود، راه را بـرای تـوسعه هر چه بیشتر بـاب اجـتهاد که نتیجه طبیعی آن نـفوذ بـیشتر عقل در استنباطات فقهی و درنتیجه طرح و حل اختلاف آرا بود، فراهم کرد (جعفریان، 1383: ش 27، 157 تا 192). شیخ در کتاب مبسوط گام بلندی برای تشریح مسائل و فروعات فقهی برداشت (غنوی، 1392: 129).
از این دوره به بعد هر یک از فقها به تفسیر دو آیه فوق پرداختهاند که بهطور خاص به احصاء نشانههای نشوز زن و اسباب نشوز مرد پرداخته است. شیخ مفید در کتاب مقنعه نشانههای نشوز زن را اطاعت نکردن از شوهر در منزل و یا خارج شدن از منزل بدون اجازه شوهر میداند (شیخ مفید، 1410: 518). به نظر میرسد بحث خروج از منزل که توسط ایشان مطرح شده به جهت مانعیتی است که در استمتاع زوج به وجود میآورد. وجه امتیاز نظر شیخ طوسی این است که تشریح دقیقتری از عصیان زن و نشانههای نشوز مرد ارائه نموده است (شیخ طوسی، 1378: ج 4، 339) و برای نشوز مرد بهصراحت دو سبب (عدم نفقه و عدم ارتباط جنسی) را برشمرده است. تا پیشازاین تصمیم به طلاق مرد نشانه نشوز او بود ولی با این نظر شیخ، این نکته مشخص شد که مرد هم مانند زن وظایفی دارد لذا وقتی تصمیم بر طلاق میگیرد، نباید در مسئولیت خویش کوتاهی کرده باشد یعنی در حقیقت قبل از اینکه مرد تصمیم به طلاق بگیرد و زن مجبور به صلح بشود، باید از ادای حقوق متقابل میان زوجین مطلع شد؛ زیرا اگر مرد درجایی که وظیفه خانوادگی خود را انجام نداده است، از زن خواسته شود حقوق خود را ببخشد، ظلم مضاعف بر زن است. در این صورت اگر عدم ناسازگاری مرد با زن و ترک انجام وظایف به دلایل موجهی بوده باشد، در این مرحله تجدیدنظر در رفتار زن به صلح و موارد دیگر سزاوار است، زیرا منشأ نشوز مرد عملکرد زن بوده است؛ اما اگر مرد بدون دلیل موجه به وظایفش پایبند نیست، نمیتوان زن را بعدازاین بیمهری از جانب مرد؛ توصیه به صلح و بخشش حقوق کرد و بههرحال مداوای این کراهت به تعدیل رفتار مرد (ادای نفقه و انجام روابط جنسی) شایسته و بایسته است.
5- عصر تقلید با رحلت شیخ طوسی حوزه او دچار رکود و تقلید شد. توانمندی فوقالعاده شیخ در فقه و فاصله بسیار او با معاصرین و شاگردان موجب شد تا سالها کسی نتواند بر بلندای اندیشه او صعود کند. (غنوی، 1392: 131). لذا کتابهای فقهی چندانی تدوین نشده است و مدت امتداد این دوره، متجاوز از یک قرن بود، یعنی از زمان شیخ طوسی (460ه) تا عصر ابن ادریس حلی (598 ه) (گرجی، 1385: 323). از فقهای این دوره شیخ طبرسی (صاحب تفسیر مجمعالبیان)، قطبالدین راوندی (فقه القرآن)، ابن حمزه (صاحب کتاب وسیله و ذریعه) است.
- صاحب وسیله معتقد است نشوز زن در گفتار به این است که پاسخ درست و شایسته به مرد نمیدهد و یک نوع تغییر غیرعادی از او مشاهده میشود و حتی اگر اجابت هم کند با کراهت و خشم است (ابن حمزه طوسی، 1408: ص 332) و نشوز مرد به این است که زن را از نفقه و قسم منع میکند (همان). این دوره یک تعریف مشترک از نشوز زن و هم مرد ارائه میکند و آن اینکه اگر یکی از ایشان در مقابل رفتار خوب و متناسب دیگری رفتار نامتناسب و آزار دهندهای داشته باشد، ناشز یا ناشزه است و البته نشوز زن گاه با گفتار و گاه با عمل است. تفصیل جدیدی هم در خصوص چگونگی صلح زن و مرد در نشوز مرد وجود دارد که اگر مرد بهاجبار و آزار از زن بخواهد که حقوقش را ببخشد، مالک آن مال نخواهد شد؛ یعنی در اینجا صاحب وسیله، نظر شیخ صدوق در اینکه زن حق خود را ببخشد میپذیرد و علاوه بر آن به یک نکته اخلاقی اشاره میکند که نباید مرد رویهای زورمدارانه داشته باشد. 6- عصر نهضت مجدد مجتهدان (مکتب حله و جبل عامل) بسیاری از بزرگان این دوره از حله برخاستهاند و این دوره از زمان ابن ادریس تا قرن یازده (نهضت اخباریان) ادامه یافت (گرجی، 1385: 226). ظهور حکومت فاطمیون در مصر و برخی حکومتهای علوی و شیعی و تحول در روابط اجتماعی و سیاسی، فقه را با حادثههای جدید، نیازهای تازه و سؤالات متفاوتی روبرو کرد که موجب تحرک در فقه شیعه شد و مباحث را از فقه به اصول فقه هم کشاند (غنوی، 1392: 132). ابن زهره و ابن ادریس اندیشههای جدیدی را مطرح کردند (همان) و کتاب سرائر ابن ادریس که از مهمترین منابع فقه شیعی است در تمام فروع، نظر شیخ را مطرح و نقد میکند و دانشمندان بزرگ دیگری چون محقق حلی و علامه حلی و فخرالمحققین همین راه را دنبال کردند (گرجی، 1385: 327) و برخی از بزرگان مثل «محقق کرکی معروف به محقق ثانی» در نقادی اندیشه گذشتگان و ارائه استدلالهای عمیق و گشودن عرصه در استنباطات فقهی، محقق اردبیلی در تأکید بر استنباط مستقیم از کتاب و سنت، کماعتنایی به شهرت و اجماع و بالاخره شکلگیری حکومت صفوی و برقراری حکومت فراگیر شیعه در ایران، نیازهای فقهی تازهای در برابر فقه شیعه گشودند (غنوی، 1392: 133 و 134)؛ و فقه شیعه در مسیر پیشرفت و تکامل قرار گرفت و تحقیقات این عصر با کتب شهید ثانی چون شرح لمعه و مسالک دقیقتر، عمیقتر و پردامنهتر شد. از فقهای مطرح در این دوره ابن ادریس حلی، محقق حلی، محقق اردبیلی، علامه حلی، فخرالمحققین، شهید اول، شهید ثانی، صاحب معالم، شیخ بهایی، صاحب مدارک میباشند.
فقیهان این دوره، همگی علامت نشوز مرد را منع حقوق زن و یا کراهت داشتن از زن عنوان کردهاند بهاستثنای مرحوم محقق حلی که نشوزی برای مرد قائل نشده است. ابن زهره در غنیه، نشوز زوجه را اگر در منزل شوهر باشد دوری کردن، روی برگرداندن از شوهر و یا اینکه خارج شدن از منزل بدون اجازه شوهر میداند و یا اگر با اجازه خارج شده، از بازگشت به خانه امتناع کند؛ که به نظر میرسد حضور در خانه ملاک سنجش نشوز و عدم نشوز زن است. ایشان برای نشوز مرد فقط کراهت داشتن از زن را مطرح میکند (ابن زهره، 1417: 352). - ابن ادریس نشوز زن را منطبق با نظر ابنبابویه دانسته که زن خود را مطیع مرد نمیداند و خواهان خلع است و نشوز مرد را هم کراهت داشتن از زن دانسته است. (ابن ادریس، 1407: ج 2، 728)؛ که طبق نظر ایشان یک بازگشت به عصر محدثین است که نشوز مرد را بدون هیچ تفسیری از کیفیت و شیوه عمل از برخورد زن و مرد تکرار کرده است. - محقق حلی نشانههای نشوز زن را ترشرویی و کوتاهی در آداب انجام استمتاعات جنسی و یا تغییر عادت زن دانسته است و برای نشوز مرد نشانهای ذکر نکرده است (محقق حلی، 1409: ج 2، 568 و 560 / مختصرالنافع، 1410: 191). ایشان تعریف دیگری از نشوز به « سرپیچی و عدم اطاعت در امر واجب که گاهی از جانب مرد و گاهی از جانب زن است» ارائه نموده که بعد از ایشان، این تعریف مبنای تفسیر سایر فقها چون علامه حلی، محقق حلی، شهید ثانی و محقق بحرانی قرار گرفته است. امتیاز این نوع از تبیین نشوز این است که مثل فقهای پیش، نشوز مرد الزاماً فقط کراهت از زن و تصمیم بر طلاق دادن او نیست که زن در نشوز مرد تسلیم نظر مرد بوده و صلح نماید. بلکه زن و شوهر هر دو نسبت به عدم انجام وظایف خویش مسئول شناخته میشوند بهنحویکه زن میتواند حقوق خود را درخواست نماید (علامه حلی، قواعدالاحکام، 1412: ج 3، 96 / تحریرالاحکام، ج 2، 42، ج 3، 576 / شهید اول، 1411: 174). به نظر میرسد با این ملاک ارائه شده در تعریف و پذیرش آن از طرف سایر بزرگان، تحولی در پذیرش اسباب نشوز مرد پدید آمد. در این دوره محقق اردبیلی رویهای متفاوت از سایرین اتخاذ کرده و آن اینکه به تفسیر امارات نشوز زن مثل سایر فقها نپرداخته بلکه تشخیص عصیان، اعراض و عدم پیروی زن را برعهده مرد گذاشته است. همچنین نظرات ایشان در مورد صلح میان زوجین و بخشش از جانب زن را، فقط در دایره مستحبات میپذیرد و معتقد است بخشش زن در امور واجب بهمنزله این است که امر واجب مباح و امر حرام ترک گردد و لذا محل تأمل است (محقق اردبیلی، 459). در میان ایشان ابن غنیه و ابن ادریس علیرغم اینکه بعد از دوره تقلید، تحولآفرین بودهاند، در نشوز زن و مرد استنباط جدیدی نداشتهاند. در میان سایر فقها که نشوز زن موردبررسی قرار گرفته چند نکته جدید به چشم میخورد:
- برخی معتقدند اگر زن با این وضعیت تمایل دارد با مرد زندگی کند میتواند بعض از حقوق خود از نفقه و قسم را ببخشد و مرد هم میتواند قبول کند (علامه حلی، 1412: ج 3، 576 / شهید اول،1411: 174)، ولی این حقوق واجب را مرد نمیتواند بهزور از زن بگیرد (شهید ثانی، ج 5، 427 / فخرالمحققین، 1387: ج 3، 256) مگر اینکه حقوق مستحب باشد. (فخرالمحققین، 1387: ج 3، 256) و حتی مرد نمیتواند زن را تحتفشار قرار دهد که حقوق خود را ببخشد و در صورت چنین کاری گناه کرده است (شهید ثانی، ج 5، 427). در این دوره بهتدریج مشخص شد که در صورت عدم پرداخت نفقه، زن میتواند برای وادار کردن مرد به انجام طلاق، به حاکم رجوع کند اما در موارد دیگر نشوز که مرد قصد طلاق داشته باشد، باز هم به زن توصیه میشود میتواند حقوق خود را ببخشد البته نباید زیر ظلم مرد قرار گیرد.
7- مذهب اخباریان (مکتب اصفهان) فقه شیعه در این دوره شاهد ظهور نهضت اخباریین بود که مدتی طولانی حوزههای شیعه را تحت تأثیر گسترده خود قرار دادند (غنوی، 1392: 134). مؤسس این دوره محمدامین استرآبادی بود که به توصیه استادش میرزا محمد استرآبادی، به احیای مکتب اخباری پرداخت (دانشنامه اسلامی، پژوهشکده باقرالعلوم، 1391). البته در فقه اخباریین توجه بسیاری به مجموعه روایات هر بحث بود و احاطه فقهای اخباری به روایات وارده موجب غنای هر چه بیشتر مباحث فقهی از این حیث شد؛ اما کمتوجهی فقه اخباری به بحث از مبانی استنباط فقهی، عدم انسجام و انضباط در استدلالهای فقهی را پدید آورد. این جریان به دلیل عقلانیت حاکم بر حوزههای شیعی بهتدریج بهاعتدال رسید و در نوشتههای بزرگانی چون شیخ یوسف بحرانی به ظهور رسید (همان، 137). از فقهای این دوره علامه محمدباقر مجلسی است. او اگرچه اخباری بود، اما روش میانه و معتدلی را پیش گرفته و اکثر آثارش - حتی آثار فقهی و کلامیاش- در قالب ترجمه احادیث بود (دانشنامه اسلامی، فاضل هندی، 1392). در کنار این حرکت مقدس، مجتهدانی بودند که آثار آنها بر اساس استدلالهای عقلانی و بهرهگیری از دانش اصول بود. پیشتازان این اندیشه، آقا جمال خوانساری و فاضل هندی است (همان). فقهای اصولی و فقهی دوره (محمدامین استرآبادی صاحب کتاب الفوائد المدنیه)، مولی محمد مازندرانی، (شرح اصول کافی)؛ فاضل هندی، یوسف بحرانی، فاضل تونی، مولی محمدباقر مجلسی (صاحب کتاب بحارالانوار)، شیخ حر عاملی، محقق کرکی، شیخ بهایی، صدرالمتألهین، ملأ عبدالله شوشتری، ملأ محسن فیض کاشانی، محقق سبزواری میباشند.
فاضل هندی در بخشی از کتاب خود نشانههای نشوز زن را ترشرویی، برخورد سنگین، عدم پاسخ به استقبال میداند (فاضل هندی، 1405: ج 2، 107 /ج 7، 524)؛ و در نشوز مرد نسبت به فقهای پیشین موارد ذیل را تکمیل نموده است: - علاوه برعدم ادای حقوق واجب زن (قسم و نفقه) او را مورد آزار قرار داده و سوء معاشرت داشته باشد در این صورت زن میتواند مرد را موعظه و سپس به حاکم مراجعه کند. پس از ایشان محقق بحرانی نسبت به نشوز مرد یک نظر تفصیلی دارد و معتقد است بین زمانی که زوج حقوق واجب زن را نمیدهد با جایی که به دلیل کبر سن یا مرض بخواهد زن را طلاق بدهد تفاوت وجود دارد. درجایی که نشوز مرد تعدی به حقوق زن باشد، زن باید به حاکم رجوع کند و لازم نیست حقوق خود را ببخشد، اما اگر به دلیلی خارج از این مورد بخواهد زن را طلاق بدهد زن مجاز به بخشش حقوق خود است. تفاوت دیگر نظر ایشان این است که مانند فاضل هندی معاشرت به معروف را از حقوق زن نسبت به مرد دانسته و لذا سوء معاشرت زوج را هم از علامات نشوز او میداند (محقق بحرانی، ج 24: 619). در این دوره باوجود عصر اخباریگری لکن به دلیل شخصیت معتدل و روش عقلانی فاضل هندی و محقق بحرانی، تحولی در بحث نشوز مرد انجام گرفته است زیرا که علاوه بر الحاق سوء معاشرت به اسباب نشوز مرد، هر زمان که مرد بخواهد زن را طلاق دهد، زن مجاز به بخشش حقوق خود نیست بلکه تصمیم به طلاق مرد نباید با ظلم به زن همراه باشد بلکه اگر به دلیلی مثل مسن بودن زن یا مریضی او این تصمیم را گرفته باشد، به زن اجازه به بخشش حقوق داده شدهاست. به این معنا که مرد به هر دلیل غیرموجه تصمیم به طلاق بگیرد، نمیتوان زن را مجاز به بخشش حق خود دانست. از نقاط امتیاز دیگری که در این عصر مطرح شده موعظهای است که زن در هنگام نشوز مرد و قبل از رجوع به حاکم باید انجام دهد که اولاً به زن فرصتی داده شده تا در شرایط قبل از طلاق به چارهجویی بپردازد و طلاق بهعنوان راهحل نهایی در ابتدای کار قرار نگیرد و جدا شدن زن از مرد مانند نشوز زن مرحلهبهمرحله به طلاق نزدیک شود و ثانیاً زن بهعنوان یکی از اعضای خانواده در ابتدا با موعظه از متلاشی شدن خانواده جلوگیری کند؛ که خود عامل مؤثری در حفظ حریم خانواده است و منابع شرعی نیز به رعایت آن تأکید دارند و « شرع مقدس اسلام در اختلاف بین زوجین، معمولاً حل مشکل را توسط خود آنها در اولویت میدانند» (کرمی و احمدیه،1390: ش 51، 136-142). تا اینکه حریمهای خانوادگی تا حد امکان حفظ شود.
8- عصر جدید استنباط مؤسس این دوره وحید بهبهانی است که ایشان سعی کردند اول شبهات و اتهامات اخباریان را دفع کنند و بعد احتیاج به قواعد اصولی را در استنباط اثبات کنند (گرجی، 1385: 241). از فقهای دوره وحید بهبهانی، سید مهدی بحرالعلوم، محمدمهدی نراقی، علی طباطبایی، شریفالعلماء، شیخ جعفر کاشفالغطاء، میرزای قمی، صاحب جواهر میباشند.
- صاحب ریاض در علامات نشوز زن و مرد ازنظر صاحب حدائق (محقق بحرانی) و در فراهم کردن فرصت موعظه برای زن و سپس رجوع به حاکم در هنگام نشوز مرد؛ ازنظر فاضل هندی تبعیت کرده است. همچنین صاحب جواهر، نشوز مرد را به عدم اعطاء حقوق واجب زن مثل قسم و نفقه و مانند این دو دانسته ولی از سوء معاشرت زوج برای ناشز شدن او سخنی نگفته است (نجفی، 1367: ج 31، 202 و 204).
9- عصر حاضر در این عصر با ظهور شیخ انصاری و شاگردان او روش فقهای دوره قبل به اوج کمال رسید (گرجی، 1385: 265) و عصر جدید عصر تغییرات سریع و ظهور وضعیتهای جدید بود که تحولاتی را در فقه به وجود آورد. اما باوجود همه تلاشها فقه و تفقه فاصله زیادی با وضعیت مطلوب داشته و سرعت تحول متناسب با نیازهای روز نشده است. از فقهای دوره شیخ مرتضی انصاری، آخوند خراسانی، آقا ضیاء عراقی، شیخ محمدحسین اصفهانی (کمپانی)، آیتالله خویی، عبدالکریم حائری شیرازی، آیتالله خمینی، آیتالله سیستانی، آیتالله میرزا جواد تبریزی میباشند.
از فقهای معاصر آیتالله صافی، آیتالله سیستانی، مرحوم گلپایگانی (ره) خروج بدون اجازه زن از منزل را موجب نشوز زن میدانند (صافی، 1416: ج 2، ص 174،/ سیستانی، 1416: ج 3، 103 / گلپایگانی، 1413: ج 2، 364). امام خمینی خروج از امور واجب را موجب نشوز او میداند اما ایشان عدم آمادگی برای تمکین را هم مثل خودآرایی برای زوج را از امارات نشوز میشمارد و نشانههای نشوز را تغییر عادت در قول و فعل و عکسالعمل خشن در مقابل مرد و برخورد سنگین با او دانستهاند (خمینی، 1390: ج 2، 305 / گلپایگانی، 1413: ج 2، 364) و نشوز مرد را درجایی میدانند که زوج حقوق واجب او را که نفقه و لباس است، ندهد؛ که در این صورت زن بعد از موعظه مرد و امتناع مرد به حاکم رجوع میکند؛ و اگر مرد بعض حقوق غیر واجب را ترک کرد و یا خواست جهت کراهتی که به دلایل مختلف از زن دارد، بدون اینکه هیچ آزاری به زن برساند او را طلاق بدهد، زن میتواند بعض حقوق خود را بذل کند تا مرد او را طلاق ندهد ولی اگر با ظلم و اذیت بخواهد حقوق واجب زن را ندهد، آنچه زن بذل کرده بر او حرام است. (خمینی، ج 2، 305). مرحوم خویی معتقد است که زن وقتی ناشز است که بدون اجازه زوج از منزل خارج شود و در بقیه موارد نباید کارهایش با استمتاع زوج منافات داشته باشد. (خویی، ج 2، 289). فقهای حاضر نوعاً خروج از منزل را منوط به اجازه شوهر میدانند که از اقتضائات ریاست شوهر است و در دایره تمکین عام است و در خصوص نشوز زن و مرد از آخرین نظریات تعدیلشده فقها درروند تدریجی مفهوم نشوز تبعیت کردهاند و آن اینکه زن حق دارد در صورت تعدی مرد از حقوق خود نسبت به این عمل ظالمانه، به موعظه او اقدام کند و صلح میان زوجین در وقت و زمانی است که به حقوق واجب زن تعدی نشده باشد؛ یعنی در حقیقت این نکته روشن شد که دلایل درخواست طلاق مرد و سنجش ظالمانه بودن و نبودن آن قابلسنجش و بررسی است و نمیتوان نسبت به آن بیاعتنا بود. اگر بعد از بررسی مشخص شد که مرد بدون دلیل موجه نفقه زن را نمیپردازد قانونگذار مطابق ماده 1128 قانون مدنی، حاکم را موظف میکند این حق زن را بستاند.
نتیجهگیری با توجه به آنچه گذشت تطورات فقهی و مواجهه آن با دوران تقلید، اخباریگری و دوران استنباط احکام از اصول (عقلگرایی) تأثیر قابلاعتنایی در تعریف تمکین و نشوز نداشتهاست. بلکه میتوان ادعا کرد این حکم در طول زمان با تفسیر فقها بهخصوص در مورد نشوز مرد روند تدریجی و تکاملی را پیمودهاست. مباحث فقیهان در مورد نشوز موارد ذیل موردتوجه قرار گرفته بود:
1- تشخیص نشوز در مورد تعریف نشوز چه از ناحیه مرد و چه زن در کلام فقها ملاکهایی وجود داشت که احصاء شد: الف) یکی از زوجین در مقابل رفتار قابلقبول و پسندیده دیگری رفتاری نامناسب داشته باشد. ب) سرپیچی کردن یکی از طرفین در وظایف واجبی که نسبت بهطرف دیگر بر عهده دارد نشوز نامیده میشود. این تعریف را بسیاری از بزرگان چون علامه حلی، محقق حلی، شهید ثانی و محقق بحرانی پذیرفتهاند.
2- علامات نشوز زن باوجود بحثهایی که راجع به تمکین انجام شده، نشوز زن امر نامعلومی نبوده و فقط مصداق آن در طول زمان تغییراتی داشته است و غالب فقها در مورد علامات نشوز زن نظرات مشابهی چون ترشرویی، برخورد سنگین زن با مرد، برخورد خشمگین و عدم پاسخ به دعوت شوهر و ...ذکر کردهاند و اندک تغییراتی در نظرات وجود دارد.
3- اسباب نشوز در مرد سبب نشوز زن فقط عدم تمکین او است، اما نشوز مرد سببهای مختلفی دارد. در ابتدای دوره فقاهت نشوز مرد فقط به کراهت داشتن مرد از زن بسنده میشد اما بهتدریج هر دوره از تاریخ فقه، سببی از اسباب یا بعدی از ابعاد نشوز مرد روشن شده و در زبان فقیهان بعدی آمده و باقی مانده است.
3-1- فقهای دوره اول (ابنبابویه و شیخ صدوق) در دوره چهارم شیخ طوسی در نهایه و برخی فقهای دوره ششم (ابن زهره و ابن ادریس) منطق با دو آیه 34 و 128 سوره نساء، نشوز هر یک از زن و مرد را کراهت از یکدیگر دانسته که این کراهت در مرد موجب میشد که او تصمیم بگیرد زن را طلاق بدهد و وقتی این کراهت در زن پدید آید، او میتوانست با مرد صلح نماید. یکی از مشکلات چنین دیدگاهی این است که برای کراهت مرد راه علاج و درمانی غیر از طلاق ندانستهاست. البته ممکن است منشأ چنین دیدگاهی در دوره اول ناشی از این باشد که ایشان هیچ تفسیری از قرآن در این زمینه نداشته و با افکار غلوآمیز مبارزه میکردهاند و برای منحرف نشدن از احکام شرعی، فقط به مرّ شرع استناد میکردند.
3-2- در دوره آغاز اجتهاد، شیخ طوسی به موارد نشوز مرد را در دو مورد (عدم نفقه و عدم پاسخ دعوت به فراش) تعیین کردهاست و با این توصیف ایشان بهصراحت موارد ناشزه شدن را بیان کردند.
3-3- دوره تقلید و دوره اخباریگری (که دوره جمود فقه میباشد) تأثیری بر روند حکم نشوز نداشته حتی صاحب وسیله در دوران تقلید، برخورد ظالمانه زن را نهی کرده و در دوران اخباریگری هم ابعاد و موارد نشوز زوج بهصورت روشنتر بیان گردید حتی برخی سوء معاشرت زوج را از اسباب نشوز او دانستند ولی بههرحال آنچه توسط فقها در ادوار پیشین استنباط شد و موارد نشوز مرد را روشن نمود، در عصر استنباط و دوره حاضر مورد تأیید واقع شد و راه تکامل را طی نمود.
پیشنهاد - هر چه زمان پیش میرود و روابط انسانها پیچیدهتر میگردد، بیشتر به تعاملات اخلاقی و عادلانه نیازمند است و عبارات فقها در تبیین اخلاق و رفع بیعدالتی در خانواده در هر دوره نسبت به دوره پیشین آشکارتر شدهاست. (چون با زنان رفتار ظالمانه نداشته باشید، حق واجب زن باید داده شود، زن میتواند مرد را در زمان نشوز نصیحت کند، زن نباید وقتی مرد بدون دلیل بخواهد او را طلاق بدهد از حق خویش بگذرد) و تمامی این عبارات نشان میدهد که مشکل اصلی عدم رعایت مسائل اخلاقی در درون خانوادههاست، لذا بیشترین همت برای شناخت معضل اخلاق در تعاملات خانوادگی باید انجام گیرد و تمهیدات قانونی برای رفع ظلم در خانوادهها ضروری است. همچنان که ماده 1129 قانون مدنی در عدم پرداخت نفقه، حاکم را موظف به ادای حق زن نموده، در خصوص سایر حقوق واجب زن (حق جنسی و معاشرت به معروف) که عدم آن سبب نشوز زوج میگردد و برای احقاق حقوق او و جلوگیری از ظلم به او؛ اشاره قانونگذار به نشوز زوج هم لازم است. در لسان فقها و قانون وقتی مرد به دلیل عدم پرداخت نفقه ناشز میشود، راه اعاده حق مشخص است اما وقتی بدون جهت به سایر حقوق زن بیتوجهی میکند. اگر موعظه زن بیاثر باشد، راهکاری غیر از طلاق برای بازگشت مرد به زندگی با زن و اعاده حق او پیشبینی نشده است. لذا قانونگذار باید تمهیداتی بیندیشد در مواردی که مرد دادخواست طلاق میدهد، علل آن را بررسی و نسبت به تصمیمات غیرمنطقی مرد برای از هم پاشیدن کانون خانواده عکسالعمل نشان دهد و مشخص است که شرع مقدس بدون دلیل موجه به تلاشی خانواده رضایت نخواهد داد. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
قرآن کریم ابنبابویه، علی، (1415)، المقنع، قم، موسسه الهادی علیهالسلام. _____، (بیتا)، فقهالرضا، الموتمر العالمی للامام الرضا علیهالسلام، (بیجا). اردبیلی، موسی احمد؛ (بیتا). زبدةالبیان؛ المکتبةالمرتضویة. جبارگلباغی ماسوله، علی، (1378). درآمدی بر عرف، قم، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم. جعفریان، رسول، تاریخ اجتهاد و تقلید از سید مرتضی تا شهید ثانی و تأثیر آن در اندیشه سیاسی شیعه، مجله علوم سیاسی- دانشگاه باقرالعلوم (ع) ( »پاییز 1383، شماره 27) از صفحه 157 تا 192. جفی، محمدحسن؛ (1367)، جواهر الکلام؛ چ 3، تهران: دارالکتب الاسلامیه. حلبی، ابن زهره، (1417)، غنیه، چ 1، قم، مؤسسه الامام الصادق (ع). الحلی، ابن ادریس، (1407). السرائر، قم، جامعه المدرسین. خمینی، روحالله، (1390 ق)، تحریرالوسیله، ج 2، النجف الاشرف، مطه الآداب. (مطبعه الاداب). خویی، (بیتا)، مبانی تکمله المنهاج، قم، دارالهادی. دانشنامه اسلامی، http://wiki.ahlolbait.com، پایگاه اطلاعرسانی حوزه، ش 1392. دایرهالمعارف اسلام پدیا، به نقل از مکارم شیرازی، ناصر، شهریور 91. دایرهالمعارف فقه مقارن، 33. سیستانی، سیدعلی، (1416). منهاج الصالحین، چاپ اول، قم، مکتبه آیهالعظمی السید الحسین السسیستانی. سیستانی، علی الحسینی، (1416). المنهاج الصالحین، چ 1، قم، ستاره. شهید اول، محمدبن مکی، (1411)، اللمعه الدمشقیه، چ 1، قم، دارالفکر، شهید ثانی، زینالدین، (بیتا)، مسالک الافهام، چ 1، قم، دارالهدی للطباعة والنشر. شیخ طوسی، (1387)، المبسوط فی الفقه الامامیه، تهران، المکتبهالمرتضویه. شیخ مفید، محمدبن النعمان العکبری البغدادی، (1410). المقنعه، قم، موسسه النشرالاسلامی، صافی، لطف اله، (1416). هدایه العباد، چ 1، بی تا، دارالقرآن الکریم طباطبایی، علی، (1404)، ریاضالمسائل، چاپ سنگی، قم، موسسه آل البیت طبرسی، امین الاسلام، (1415)، مجمعالبیان، مؤسسه الاعلمی، چ 1، بیروت، طوسی، ابن حمزه، (1408). الوسیله، مکتبه السیدالمرتضی، چ 1، قم. علامه حلی، (1410). ارشاد الاذهان، چ 1، قم، جامعه المدرسین، _____، (1412). قواعد الاحکام، قم، موسسه النشر الاسلامی. _____، (بیتا). تحریرالاحکام، مشهد، موسسه آل البیت، چاپ سنگی. غنوی، امیر، (1392). درآمدی بر فقه اخلاق، چاپ 1، قم، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی. فاضل هندی، بهاءالدین محمد، (1405). کشف اللثام، قم، مکتبه آیهالله المرعشی النجفی. فخرالمحققین، محمدبن الحسن الحلی، (1387). ایضاح الفوائد، چ 1، قم. کرمی، تقی، احمدیه، مریم، (1390). تأثیر لاضرر بر حکم نشوز و شقاق زوجین، مطالعات راهبردی زنان، ش 51. گرجی، ابوالقاسم، (1385). تاریخ فقه و فقها، چاپ 8، تهران، انتشارات سمت. گلپایگانی، محمدرضا، (1413). هدایه العباد، قم، دارالقرآن الکریم محقق بحرانی، (بی تا)، حدائق الناصره، قم، جامعه المدرسین، محقق حلی، (1409). شرایع الاسلام، چ 3، تهران، انتشارات الاستقلال. _____، (1410). المختصرالنافع، تهران، موسسه البعثه. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 6,431 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 1,646 |