تعداد نشریات | 25 |
تعداد شمارهها | 932 |
تعداد مقالات | 7,654 |
تعداد مشاهده مقاله | 12,496,793 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 8,887,328 |
پدیدارشناسی تجربه زیسته زنان مجرد جمعیت مورد مطالعه: زنان مجرد بالای 35 سال شهر تهران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مطالعات اجتماعی روان شناختی زنان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 2، دوره 14، شماره 1 - شماره پیاپی 46، فروردین 1395، صفحه 41-72 اصل مقاله (751.66 K) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22051/jwsps.2016.2332 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
سیدحسن حسینی1؛ زینب ایزدی* 2 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1استادیار و عضو هیئت علمی گروه جامعهشناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2کارشناس ارشد پژوهشگری علوم اجتماعی دانشگاه تهران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
هدف این تحقیق شناخت دیدگاهها و احساسات زنان مجرد نسبت به تجرد و تجارب آنان از زندگی مجردی است. بدین منظور 15 زن مجرد به روش نمونهگیری هدفمند در شهر تهران انتخاب شدند و جمعآوری اطلاعات با استفاده از پرسش نامه و مصاحبههای عمیق فردی صورت گرفت. پس از ضبط مصاحبهها دادهها مکتوب شدند و به صورت کلمه به کلمه مورد تحلیل قرار گرفتند. تحلیل دادهها بیانگر آن است که علی رغم تفاوت در علل تجرد (تجرد خودخواسته، تجرد ناخواسته)، بیشتر سوژهها احساسات دوگانهای نسبت به تجرد دارند، آنها از یک سو از استقلال و آزادی ناشی از تجرد راضی و خشنود هستند و از سوی دیگر احساس تنهایی کرده و دیگران را به ازدواج توصیه میکنند. استقلال نیز به دو شکل ذهنی و عینی از گفتههای مصاحبه شوندگان استنباط شد. هویت ناقص - با زیر مقولات هویت تکامل نیافته و هویت جنسیتی تحقق نیافته- مقوله دیگری بود که از مصاحبههای صورت گرفته استخراج شد. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
احساسات دوگانه؛ تجرد قطعی؛ هویت ناقص | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
عنوان مقاله [English] | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
The Phenomenology of lived Experiences Of Women Over 35 Years of Age Who Have Never Married In Tehran | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان [English] | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
Seyed Hassan Hosseini1؛ Zeynab Izadi2 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1Faculty member of social sciences department of Tehran University | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2Masters of Sociology, corresponding author | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده [English] | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
The purpose of this research is to study the never married women’s attitudes and feelings towards bachelorhood, and their experience of single life. Findings were obtained through in-depth phenomenologically-oriented interviews with fifteen unmarried women from Tehran. Ambivalent feelings is one of the main themes derived from the interviews; on one hand women feel free, liberated, and satisfied; on the other hand they are infused with a sense of emotional deficiency not recommending this kind of life style. According to what participants mentioned in their interviews, we distinguished abstract and objective independency from each other. Partial identity is another category emerged from interviews, which includes the themes of incomplete identity and unrealized sexual identity. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها [English] | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
Ambivalent feelings, celibacy, partial identity | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
. مقدمه و طرح مسئله مهمترین و بنیادی ترین نهاد اجتماعی در هر جامعه خانواده است. مبنای هر خانواده بر اساس ازدواج شکل میگیرد. در سالهای اخیر نوسانات و تغییرات زیادی در نگرش خانوادهها و جوانان نسبت به ازدواج ایجاد شده است. تغییر نگرش در کنار عوامل اجتماعی و اقتصادی دیگر، مهمترین عامل کاهش نرخ ازدواج و در نتیجه افزایش تجرد قطعی در جامعه است. ازدواج خواست و نیاز طبیعی انسان است که همه مکاتب به ویژه مکاتب آسمانی پیروان خود را به انجام آن تشویق و ترغیب میکنند (امینی، 1371). در جوامع ابتدایی و سنتی فرد به محض احساس نیاز، اقدام به تشکیل خانواده مینمود. ولی به تدریج با افزایش آزادی و استقلال فردی، سن ازدواج افزایش یافت (احمدی، 1382) و ازدواج به منزلهی یک نهاد دچار تغییر و تحول شد. عوامل متعددی در ایجاد این تغییر دخیل بودند. در سالیان گذشته ازدواج راهی برای رسیدن به بلوغ، ورود به بزرگسالی و استقلال از خانواده پدری بود و به همین دلیل افراد از سنین پایین اشتیاق به ازدواج و تشکیل خانواده داشتند. اکنون تحصیلات و اشتغال، راههای جای- گزینی به ویژه برای زنان فراهم کردهاند و به همین دلیل افراد دیرتر تمایل به ازدواج نشان میدهند. با وجود اینکه تشکیل خانواده اهمیت زیادی از نظر عرف و دین دارد گاهی این امر برای برخی افراد در سن ازدواج تحقق نمییابد و به همین دلیل تعدادی از زنان و مردان در سن ازدواج، برای همیشه مجرد باقی میمانند[1] (آبرکرامبی، 1388). افزایش سن ازدواج پیامدهای فراوانی برای جامعه و فرد به همراه خواهد داشت. نگاهی به تحقیقات گذشته برخی از مشکلات و آسیبهایی که مجردها با آن روبه رو میشوند را نشان میدهد. به نظر میرسد دورکیم اولین جامعهشناسی است که به همبستگی بین وضعیت تاهل و یک متغیر اجتماعی-روان شناختی پی برده است. وی در سال 1897، یعنی در حدود 119 سال پیش نشان داد بخشی از افزایش نرخ خودکشی مربوط به وضعیت زناشویی است. به عبارتی، "ازدواج، خطر خودکشی را تقریبا به نصف کاهش میدهد؛ خودکشی در مجردها نسبت به متأهلان بیشتر است بنابراین افراد ازدواجکرده، خودرا کمتر میکشند" (دورکیم، 1378). البته ضریب مصونیت (از خودکشی) ازدواجکردهها در مقایسه با مجردها بر حسب جنس تغییر میکند و جنسی که از ضریب مصونیت بالاتری در وضعیت ازدواج برخوردار است، از یک جامعه به جامعهی دیگر تغییر میکند و اختلاف میزان خودکشی در این دو جنس نیز خود مطابق طبیعت جنسی که وضعیت مساعدتری دارد تغییر میکند (دورکیم، 1378). مصونیتی که اشخاص ازدواج کرده از آن برخوردارند ناشی از محیط خانوادگی است در واقع خانواده با نفوذ خود گرایش به خودکشی را خنثی میکند یا از بروز (یا وقوع) آن جلوگیری میکند. خانواده مثل اجتماع مذهبی یک نیروی مصونیتبخش است که هر قدر این خانواده منسجمتر باشد، به همان اندازه این مصونیتبخشی و حمایت از اعضا بهتر صورت میگیرد (دورکیم، 1378). با توجه به اینکه شانس ازدواج در سنین پنجاه سالگی به حداقل میرسد، جمعیت شناسان شاخصی به نام "عمومیت ازدواج" تعریف کردهاند که به معنای نسبت افرادی است که تا سن 50 سالگی دستکم یکبار ازدواج کردهاند که برای ایجاد قابلیت قیاس، از نسبت حداقل یکبارازدواجکردهها در گروه سنی 49-45 ساله برای دو جنس استفاده شده است و از تفاوت آن "تجرد قطعی"[2] به دست آمده است. "تجرد قطعی یعنی کسانی که امید به ازدواج ندارند و احتمال زوجیت در بین آنان بسیار کم است" (ساروخانی، 1375). گزارشهای اخیر حاکی از آن است که دختران سه برابر بیش از پسران در معرض تجرد قطعی قرار دارند. گرچه با در نظر گرفتن نسبت جنسی میتوان تا حدودی افزایش نرخ تجرد قطعی در میان دختران را تبیین کرد؛ با این حال درک تجربهزیسته[3] زنان مجرد موضوعی است که اهمیت واکاوی بیشتری دارد. با در نظر گرفتن اهمیت ازدواج از نگاه جامعه، دین و خانوادهها، بالا رفتن سن ازدواج و احتمال تجرد تا پایان عمر مسئلهای اجتماعی محسوب میشود؛ و از آن جا که تحلیلهای آماری خبر از مجرد ماندن یک میلیون دختر طی ده سال آینده می دهند، ضرورت بررسی زندگی مجردی این افراد آشکار میگردد. همچنین آمارها نشان میدهند شهر تهران در سالهای اخیر پایین ترین نرخ ازدواج را در کشور داشتهاست، که این امر نیز اهمیت پژوهش در شهر تهران را دو چندان میکند. در این پژوهش فهم تجربهزیسته زنان مجرد به صورت یک کل و درک معنایی که آنها از رفتار خود داشته و ارائه میدهند، هدف اصلی میباشد. بر این اساس به منظور بررسی تجارب، دیدگاهها، نگرشها و احساسات آنها در رابطه با مسائل فردی و اجتماعی، به کشف و شناخت تجربیات منفرد هر یک از این زنان ساکن شهر تهران از طریق مصاحبه عمیق پرداختیم.
2. تعریف مفاهیم با توجه به اینکه رویکرد به کار رفته در این تحقیق، پدیدارشناسی میباشد و محقق بدون هیچ نظریه یا تئوری از پیش تعیینشده به مصاحبهشونده اجازه میدهد دنیای ذهنی خود را بازگو کند؛ چارچوب نظری به شیوهی کمّی راهگشا نیست. بنابراین از مفاهیم تحقیق که تعدادی قبل از مصاحبه و تعدادی پس از انجام مصاحبه کشف شدهاند، برای ترسیم تجربۀ کنشگران استفاده خواهیم کرد.
تجرد مفهوم اصلی و کلیدی در این تحقیق مفهوم تجرد یا مجرد بودن است. تجرّد در این تحقیق با تعریف جمعیتشناختی آن مطابقت دارد. مطابق با تعریف میرزایی"ازدواج و زناشویی به تغییر وضع فرد از حالت هرگز ازدواج نکرده به حالت ازدواج کرده اطلاق میشود و افرادی که پس از ازدواج وضعیت بدون همسر پیدا میکنند نیز از نظر آمارهای جمعیتی ازدواج کرده محسوب میشوند. بدین ترتیب افراد از نظر وضعیت زناشویی یا ازدواج کرده هستند یا مجرد" (میرزایی، 1385). .بنابراین، تأکید در این پژوهش بر روی زنان مجرد است، زنانی که هرگز ازدواج نکرده اند[4] نه زنان مطلقه[5] یا زنانی که همسرانشان فوت کردهاند[6]. برای فهم تجربه زیسته مجردان بالای 35 سال از مفهوم جمعیتشناختی تجرد قطعی بهره گرفتیم. البته سن تجرد قطعی در متون جمعیتشناختی 50 سال میباشد ولی از آنجاکه هر جامعهای تعریف متفاوتی از این سن دارد و نگارنده در پی دستیابی به پهنای گستردهتری از تجربهزیسته این افراد است حداقل سن را 35 سال در نظر گرفته است. سرشماری سال 1390 نیز آستانه ورود به تجرد قطعی را برای زنان 40 سالگی در نظر گرفتهاست. همچنین مطابق با نظر ساروخانی "ازدواج عملی است که پیوند بین دو جنس مخالف را بر پایهی روابط پایای جنسی موجب میشود و مستلزم انعقاد قرارداد اجتماعی است تا مشروعیت روابط جسمانی را موجب گردد" (ساروخانی، 1375). از آنجا که در این تعریف، ازدواج تنها در صورت عقد قرارداد رسمی شکل میگیرد، کسانی را که دوران نامزدی کوتاهمدت یا دوستی با فردی داشته اند و به عقد وی درنیامدند، مجرد پنداشته و جزء نمونه خود محسوب کردهایم. به عبارتی در این تحقیق ملاک، ثبت رسمی ازدواج و علنی بودن آن میباشد و کسانی که ازدواج موقت کردهاند -هرچند به صورت پنهانی و بدون اطلاع دیگران-، در نمونه پژوهش گنجانده شدهاند. چراکه"ازدواج موقت میتواند در رابطه متقابل و نهان از چشم جامعه جای گیرد (همواره نیازی به ثبت در دفتر نیست)" (ساروخانی، 1375). هویتدر فرهنگ عمید، هویت چنین تعریف شده است: "هویتیعنی حقیقتشیء یا شخص که مشتمل بر صفات جوهری او باشد یا آنچه موجب تشخیص فرد میشود. روانشناسان اجتماعی بر این واقعیت تأکید میکردند که احساس هویت (فردی) به واسطة دیالکتیک میان فرد و جامعه شکل میگیرد. بدین معنی که بینش و بصیرت فرد از خودش،ناشی از تصوراتی بود که از جامعه در ذهن خود میپروراند.جورج هربرت مید پرچمدار نظریۀ هویت اجتماعی است. او فرایند دستیابی فرد به احساس و برداشتی کامل از خویشتن را بررسی میکند. از دیدگاه مید هر فرد هویت یا «خویشتن» خود را از طریق سازمان دهی نگرشهای فردی دیگران در قالب نگرشهای سازمانیافتة اجتماعی و یا گروهی شکل میدهد. به بیانی دیگر، تصویری که فرد از خود میسازد و احساسی که نسبت به خود پیدا میکند، بازتاب نگرشی است که دیگران از او دارند.افراد بشر سعی دارند که خود را مطابق عرف و هنجارهای جامعهای که در آن زندگی میکنند، تعریف کنند. کنش متقابل از این حیث بر جایگاه فرد در جامعه تأکید دارد. به عبارتی دیگر آنها به نوعی هویت شخصی اعتقاد دارند که برخاسته از جامعه میباشد. آنتونی گیدنز هم هویت شخصی را چیزی در نتیجة تداوم کنشهای اجتماعی فرد، که به او تفویض شده باشد، نمیداند بلکه آنرا چیزی میداند که به طور مداوم و روزمره ایجاد میشود و در فعالیتهای بازتابی خویش مورد حفاظت و پشتیبانی قرار میگیرد" (آموسی، 1387). در این راستا یکی از مشکلات و معضلاتی که جامعه کنونی ما با آن مواجه است اختلال در هویت جنسیتی و از مهمترین مشکلات جامعه زنان، بحران در هویت و نقشهای جنستی آنها است (ساروخانی، 1383، به نقل از ایمان، 1391). بنابراین ما در این پژوهش به دنبال پاسخ به این سوالات نیز هستیم: هویتی که زنان مجرد در صدد هستند تا به طور روشن با آن مواجه شوند این است که آنها کیستند؟ نقشی که باید در جامعه ایفا کنند چیست؟ آیا آنها توانایی همسری یا مادری را نداشتهاند؟ این سؤالات از طریق تعاملات میان زنان و جامعه برای آنها مطرح میگردد. جنسیتاستفاده از واژه جنسیت[7] در علوم اجتماعی، از دهه 1970 به بعد از طرف آن اوکلی (1972) جامعهشناس انگلیسی آغاز شد. او بر منشاء اجتماعی جنسیت و کلیشههای جنسیتی که زنانگی و مردانگی و علایق، رفتارها، احساسات و نگرشهای زنان و مردان را شکل میدهند، تأکید کرد. جنس دارای منشاءزیستی و جنسیت دارای منشاءاجتماعی است و به معنی انتظارات اجتماعی در مورد رفتاری که برای اعضای هر جنس مناسب دانسته شود، است (اعزازی، 1385). از آنجا که جنسیت در جریان زندگی فرد در اجتماع شکل گرفته و در فرد درونی میگردد،رهیافت کنشمتقابلی به جنسیت، ما را در فهم زندگی زنان بیشتر کمک خواهد کرد. "چراکه توجه بیشتری به نیروهای اداره کننده بیرون از فرد میکنند" (سفیری، 1388). طبق رویکرد کنش متقابل نمادین، جنسیت از طریق تعامل بین افراد آموخته و اجرا میشود. مطالعات گارفینکل در طول دهه 1950 تا 1960 از نخستین مطالعاتی بود که در این زمینه انجام شد. او از روششناسی مردمنگارانه استفاده کرد و معتقد بود آنچه تعیین کننده رفتار افراد است این است که آنها از چه طریقی دنیای پیرامون خود را درک میکنند (هولمز، 1387). به عبارتی زنان مجرد از چه طریقی دنیای پیرامون خود را درک کرده و تاثیر اجتماع بر باورهای جنسیتی آنها به چه صورت بوده است. جامعهشناسان تحتتأثیر سنت روششناسی مردمنگار، دیدگاهی را بر اساس کنش متقابل که معروف به جنسیتسازی است ارائه میدهند(سفیری، 1388). از دیدگاه آنها در عمل جنسیت در تمامی موقعیتهای اجتماعی"ساخته میشود"(سفیری، 1388).
3. پیشینه تجربی مروری بر تحقیقات پیرامون تجرد در ایران کجباف (1387) در پژوهش خود با عنوان "تحقیق کیفی تجردهای ناخواسته در دختران و پسران" به بررسی دیدگاهها، نگرشها، احساسات، واکنشها و نیازمندیهای 10 پسر و 20 دختر مجرد (سنین 32 تا 42 سال) با رویکرد پدیدارشناختی پرداخته است. او تحلیل تفسیری یافتههای حاصل از مصاحبه را در 125 کد و 8 دسته اصلی طبقهبندی کرده است. 1: احساس افراد نسبت به تجرد خویش: از وضعیت خود رضایت نداشته و احساس شکست روانی و افت جسمانی میکنند و حالات افسردگی و غمگینی را تجربه میکنند. 2: نگرش جامعه نسبت به مجردین: افراد مجرد استنباط میکنند در جامعه جایگاه یک فرد متأهل را ندارند و احساس طرد و عدم پذیرش میکنند. 3: چگونگی واکنش افراد مجرد نسبت به موقعیت خود: مقولات استنباطشده، پذیرش منفعلانه، واکنشسازی و سازگاری هستند.4: نگرانیهای عمده افراد مجرد در شرایط کنونی عدم امنیت اجتماعی و عدم پذیرش مسئله تجرد از طرف جامعه میباشد. 5: مهمترین نگرانی افراد مجرد نسبت به آینده در مورد استقلال فردی و مالی میباشد. 6: نیازهای افراد مجرد نیاز به استقلال و امنیت اجتماعی میباشد. 7: مزیت تجرد امکان رشد شخصی است. 8: معایب تجرد احساس نارضایتی به دلیل تنهایی، احساس دوری اجتماعی و... میباشد. به نظر میرسد از آنجا که در این پژوهش تمرکز روی زنان نبوده، و هر دو گروه سنی در نمونه تحقیق بررسی شدهاند نگاه عمیقی به مسائل ویژه زنان وجود نداشتهاست. همینطور مسائلی نظیر مادری، نگرش خانواده این افراد نسبت به تجرد، میل جنسی، اوقات فراغت، پیشرفت در محیط کار، پیشرفت تحصیلی و... نادیده گرفته شده است. این تحقیق بیشتر بیانگر پیامدهای روانشناختی تجردهای ناخواسته برای پسران و دختران است و کمتر به پیامدهای اجتماعی آن پرداخته است. خدیجه همرنگ یوسفی (1386)در پژوهش خود با عنوان "بررسی تجربهی زندگی مجردی دختران 45-35 سالهی شهر تهران" با روش پدیدارشناسی تفسیری ونمانن و با بهرهگیری از پنج مقوله کلی به نامهای فرصتها، محدودیتها، تخیلات و آرزوها، عکس العمل اطرافیان و مکانیسم رفتاری به مطالعهی تجربه تجرد پرداخته است. مقولههای فرعی این پنج مقولۀ کلی عبارتند از: ü فرصتها: آزادی، نداشتن مسئولیت، کسب مهارتها. ü محدودیتها: محدودیت در جامعه، محدودیت در خانواده، تنها بودن، محدودیت اعمالشده توسط فرد در قبال خود، از دست دادن سلامتی. ü تخیلات و آرزوها: در مورد همسر آینده، فرزندار شدن، زندگی مشترک بعد از ازدواج. ü عکسالعمل اطرافیان: در واقع اطرافیان دختر مجرد ممکن است نسبت به موقعیت و وضعیت او واکنشهایی را نشان دهند. نگرانی اطرافیان، گفتار و رفتار اطرافیان. ü مکانیسم رفتاری: بازتابهای ذهنی و رفتاری (این زیر مضمون بیانگر واکنش و برخورد دختر مجرد نسبت به اعمال، رفتار و گفتارهایی است که به طور مستقیم و غیر مستقیم به او نسبت داده میشود و فرد مجرد به صورت ذهنی و فکری یا رفتاری در برابر این اعمال واکنش نشان میدهد. عکسالعمل در مقابل غریزه جنسی، تصمیم برای آینده).
در این تحقیق نویسنده به بیان موارد فوق بسنده کرده و تحلیل عمیقتری از آنان ارائه نکردهاست. پوراعتماد (1383) در پژوهش خود با عنوان "بررسی پیامدهای روانی- اجتماعی تجردهای ناخواسته در دختران" به بررسی خواستهها و نگرانیهای بانوان مجردی که علیرغم تمایل به ازدواج، ازدواج نکردهاند پرداخته و همچنین پیامدهای تجردهای ناخواسته بر فرد و اجتماع را بررسی نموده است. روش کار در این مقاله پدیدارشناسی است. تحلیل کیفی دادهها نشان داد اختلالات خلقی، رایجترین مشکل در گروه بالینی بود و جز نیاز به درمان، تعلق داشتن به کسی، استقلال، داشتن فرزند، محدودیتهای اجتماعی یا خلقی، نیاز جنسی، ترس از تنها ماندن در دوران کهولت، نیاز به داشتن همسر، احساس عدم کفایت و مشکلات کیفری از جمله نیازها و نگرانیهای هر دو گروه بالینی و غیربالینی بود.نتایج نشان میدهد در کنار عوامل اجتماعی، عوامل روانشناختی نقش بسیار موثری در تجردهای ناخواسته ایفا میکند. نکتهی مهم در اکثر کارها و از جمله این کار تأکید بر ناخواسته بودن تجرد است و به نظر میرسد دیدگاه گروهی که خودخواسته این زندگی را انتخاب کردهاند نادیده گرفته شدهاست. همینطور این پژوهشها عوامل اجتماعی را به عنوان عامل تجرد قطعی نادیده انگاشتهاند. در تحقیق پیش رو محققین نگاه تکبعدی نداشته و هم به تجردهای ناخواسته و هم به آنانی که خودخواسته این سبک زندگی را انتخاب کردهاند توجه نمودهاند و علاوه بر این، تقش عوامل اجتماعی در شکلگیری تجربه زیسته این افراد را نیز در نظرگرفتهاند.
مطالعات در کشورهای دیگرمطالعات مربوط به تجربه زنان ازدواج نکرده در کشورهای دیگر نشان میدهد تصور قدیمی در مورد زنان مسِن ازدواج نکرده که آنها را افرادی غمگین، تنها و ناراضی میداند، تغییر کرده و تحقیقات جدید نشان میدهد که این زنان به خوبی کار میکنند[8] و دوستان نزدیکی دارند(مکدیل). در گذشته یک زن سالخوردهی مجرد به عنوان یک شخص تنها[9]، ناامید[10] و منحرف[11] نگریسته میشد (گوردون، 1994). در پژوهشی که درباره زنان ازدواجنکرده بالای 40 سال انجام شده است زنان، پرسش نامه ساختیافتهای درباره سال خوردگی و عزتنفس را تکمیل کردهاند. شرکتکنندگان، زنانی از سرتاسر ایالت متحده بودند. تحلیلهای توصیفی اطلاعات جمعآوری شده برمبنای تئوری سیستمهای بومشناختی ردهبندی شد و یافتهها نشان داد که این زنان از نظر اجتماعی مولد بوده و از وضعیت خود رضایت دارند؛ به خوبی خود را با وضعیت تنهایی انطباق داده و به تنهایی کارهای خود را در خانواده انجام میدهند. این زنان مشخص کردهاند که خانواده برای آنها وقتی که پیر میشوند چه معنایی دارد: خانواده اصلی و دوستان نزدیک. این توصیف میتواند در درک این گروه به عنوان نیروی اجتماعی و مدل واقع شدن این گروه برای جوانان در مسیر سال خوردگی مفید باشد (مکدیل). گیجی[12]، زنان مجرد و متأهل را از دید خودشان بررسی کرد. این مطالعه، برخی تصورات غلط در مورد زنان مجرد در ایالات متحده آمریکا را برطرف نمود. این زنان مجرد شادتر یا غمگینتر از زنان متأهل نبودند. این زنان پیشرفت و رشد شخصیتی بیشتری نسبت به زنان متأهل داشتند. زنان مجرد خود را مؤثرتر، مصممتر و مستقلتر از زنان متأهل میدانستند. گیجی دریافت که رابطهای میان تحصیلات، شغل و وضعیت تجرد این افراد به عنوان عواملی که در ترقی شخصیت آنها مؤثر بوده، وجود دارد (مکدیل). با مطالعهی تحقیقات انجامشده در کشورهای دیگر متوجه شدیم افزایش سن ازدواج و افزایش تعداد زنانی که تا پایان عمر مجرد میمانند، در آن کشورها نیز به چشم میخورد. ولی نکته مورد توجه، مواجهه متفاوت زنان آن کشورها و زنان ایرانی با مسائل خاص تجرد است به طوری که تعدادی از زنان مورد بررسی در کشورهای دیگر، مشکلات خود را با همخانگی تا حدودی کاهش دادهاند. بنابراین آنها از روحیه و احساسات به مراتب بهتری نسبت به زنان نمونه تحقیق ما که در قسمت یافتهها به آن میپردازیم، برخوردار بودهاند. به عبارتی شبکه ارتباطات زنان مجرد در کشورهای دیگر با دوستان و خویشاوندانشان بسیار زیاد است و این ارتباطات مشکلات زندگی مجردی را در میان این افراد کاهش دادهاست. یافتهها نشان دادهاند زنان مجرد، کنترل به مراتب بیشتری بر استرسهای زندگی با عنایت به شبکههای اجتماعی داشتهاند. آنها تنهایی خود را به خوبی مدیریت کردهاند و از نظر اجتماعی کاملا مولّد بودهاند. اهمیت شغل، در زندگی زنان مجرد کشورهای دیگر اثبات شده است. داشتن شغل و استقلال، اعتماد به نفس زنان مجرد را افزایش داده است.
4. روش تحقیق پژوهش حاضر با استفاده از رویکرد پدیدارشناسی انجام شدهاست. این رویکرد با توجه به اصول هستی شناختی خود تا حد امکان بر تجربههای دست اول یا تجربهزیسته متمرکز شده و از پرداختن به موضوعات ثانویه خودداری مینماید، چراکه امکان ورود به لایههای معنایی تجربههای دست دوم را نداشته و در صورت استفاده به تولید معرفتی مخدوش و تحریفشده میانجامد (محمدپور، 1390). دریافتِ تجربههای دستاول یا تجربهزیسته تنها از طریق مصاحبه با افرادی صورت میگیرد که خود این تجربه را داشتهاند. در این تحقیق محققین پس از طراحی سؤالات، چهار مصاحبۀ اکتشافی انجامداده و از این طریق به آشنایی اجمالی و اولیه با میدان مورد مطالعه و زوایای مختلف موضوع دست پیدا کردند. در ادامه امکان تصحیح سوالات تحقیق فراهم شد و سوالات پرسش نامه به دقت مورد بررسی قرار گرفت. در واقع در این مرحله نگارنده با داشتن سؤالات اصلی تحقیق به سراغ چهار زن مجرد بالای 35 سال رفته و با آنها مصاحبۀ عمیق انجام داده است. این زنان با روش نمونهگیری هدفمند که در قسمت روششناسی به آن میپردازیم انتخاب شدند. پس از انجام مصاحبهها و هنگام تحلیل نتایج به این نتیجه رسیدیم که تعدادی از سؤالات در پیشبرد اهداف تحقیق، کارآمدی لازم را نداشته و صرفاً برای ارضای حس کنجکاوی محقق طراحی شده است در این نوع پژوهش، فرد یک هستی کلی است که با تجربهها، رویکردها، اعتقادات و ارزشهای قبلی کامل میگردد. افراد در جهان تجربهای زندگی میکنند که مملو از تاثیرات و نفوذهای اجتماعی و فرهنگی است. پدیدارشناسی به دنبال آشکار کردن معنای پدیده از طریق زدودن لایههای مختلف فرهنگی، اجتماعی، اخلاقی و معنوی است که در برخوردهای افراد در جهان زندگیشان تاثیر گذار است (موسترت، 2004، به نقل از ونمانن، ویلی و کالی).
ابزارهای پژوهش ابزار گردآوری اطلاعات، پرسشنامه محقق ساخته و مصاحبه عمیق فردی با رویکرد پدیدارشناسی بود که طی آن شرکتکنندگان تجربه زنده خود را از پدیده تجرد، به تفصیل بیان میکردند. در واقع سؤال اصلی این تحقیق بررسی نظر یا احساس شرکتکنندگان در مورد مجرد بودنشان بوده است. جریان مصاحبه درباره این تجربه تا مرحله اشباع، یعنی تا جایی که اطلاعات جدید گزارش نشود ادامه یافت. با رضایت شرکتکنندگان، مصاحبهها ضبط و سپس مکتوب شد تا در مرحله بعد مورد تحلیل قرار بگیرد. زمان و محل مصاحبه متغیر بوده و با رعایت آسایش شرکتکنندگان تنظیم شده است.
جمعیت مورد مطالعه نمونهگیری در این تحقیق از نوع نمونهگیری معیار- محور یا هدفمند است. چرا که در تحقیق پدیدارشناسی از راهبرد نمونه گیری هدفمند یا معیار- محور جهت گزینش نمونهها و واحدهای مورد نظر (تجربههای زیسته) استفاده میشود. که البته به طور همزمان شیوه گلولهبرفی نیز مورد استفاده قرار گرفته است و از افراد خواسته شد تا افراد دیگری را که مجرد بوده و شرط سنی تحقیق را دارا هستند به پژوهشگران معرفی نمایند.
جدول 1-4. توصیف ویژگیهای مصاحبهشوندگان
5. یافتههای تحقیق روش پژوهش پدیدارشناسانه به دنبال توصیف پدیدهای است که در آگاهی ما ظاهر میشود یعنی توصیفی نه بر اساس ذهنیت عقلگرایانهی صرف و نه بر اساس محسوسات علوم تجربی. بلکه توصیفی که از طریق معنابخشی ارادی پدیدارها در آگاهی و فهم ما اکتساب خواهد شد. این آگاهی و فهم به صورت بلافصل و از طریق تقلیل پدیدارشناسی و نیز از طریق دریافت جوهره و ماهیت پدیدارها انجامپذیر است. به این ترتیب پدیدارشناسی در توصیف، نه بر عینیت محسوس پدیده و نه بر ذهنیت صرف محقق که بر عینیت آگاهی دریافت شده از طریق ماهیت پدیده توسط محقق اتکا میکند و به این طریق راهحلی عملی در جدال مستمر عینیت و ذهنیت میگشاید (ابراهیمی، 1368). بدین ترتیب ما در توصیف پدیده تجرد بر اساس گفتههای پاسخگویان، عینیت محسوس پدیده را کنار گذاشته و از پاسخگو خواسته، خود بر اساس تجربیات فردیش، از زندگی و تجربهی زندگی مجردی گفته و ذهنیات فردی خود را کنار گذاشته، سراپا گوش شدیم و به مقولات زیر رسیدیم.
جدول 1-5. مقولات اصلی و فرعی استخراج شده از تجربهزیسته بازگوشده توسط مصاحبهشوندگان
اهمیت استقلالمفهوم استقلال رابطهی تنگاتنگی با تجرد دارد. مطابق با نظر گوردون "اهمیّت استقلال در زندگی زنان مجرد بدیهی است" (گوردون، 1994). در واقع یکی از عناصر کلیدی و مهم در تحقیق ما، تجربه استقلال توسط افراد است. معنای استقلال در فرهنگ عمید "بدون مداخله کسی کار خود را اداره کردن" است. استقلال در بین زنان مجرد طیف وسیعی را در بر میگیرد، از استقلال عینی و زندگی به شکل تنهایی آغاز شده و تا به زندگی در کنار خانواده و عدم وجود استقلال ذهنی و فکری ادامه دارد. استقلال عینیاستقلال عینی به زندگی تنها و بدون حضور خانواده یا همخانه اطلاق میگردد. در این تحقیق تنها سه نفر به این شیوه زندگی می کردند. با وجود جستوجوهای نگارنده برای پیدا کردن افراد بیشتر، این امکان میسر نشد. در قسمت زیر به پارهای از این دلایل اشاره میکنیم.
- علل عدم استقلال عینی از آنجا که سه نفر مصاحبهشوندهای که تنها زندگی میکردند، پس از فوت پدر و مادر و در سنین بالاتر مستقل شدند، برای نگارنده این سؤال پیش آمد که دلایل این افراد برای زندگی با خانواده و عدم علاقه به استقلال عینی چه بوده است. موارد زیر را میتوان در پاسخ به این سوال مطرح کرد:
1. شرایط خانوادگی به جز سه نفری که تنها زندگی میکردند، بیش از نیمی از مصاحبهشوندگان در تحقیق حاضر با مادرشان زندگی کرده و بقیه با خواهر، برادر یا با پدر و مادرشان زندگی میکردند. هنگامی که از این افراد از دلایل عدم استقلال عینیشان سؤال شد بیشترین تاکید آنها بر شرایط خاص خانوادگی و وضعیت جسمی، روحی و مالی پدر و مادرشان بود. به عبارتی وابستگی به خانواده و وابستگی خانواده به آنها، مانع تنها زندگی کردنشان میشد. در واقع نوعی سبک زندگی خانوادگی یا کلاسیک در بین زنان مجرد دیده میشود. م.10: 44 ساله به صورت خودخواسته این سبک زندگی و تجرد را انتخاب کرده میگوید: "نمی توانم زندگی مستقلی داشته باشم به خاطر شرایط پدر و مادرم که تنها هستند. نمیتوانستم آنها را به امان خدا بگذارم به خصوص پدرم که خیلی از تنهایی میترسید."
2. عدم استطاعت مالی اقلیتی از زنان مشکلات اقتصادی و عدم استطاعت مالی را دلیلی برای زندگی با خانواده میدانستند. م. 9 : 40 ساله که همراه با مادر و خواهر و برادرانش زندگی میکند، میگوید: "قدم محکم بر می دارم. دوست دارم خونه مال خودم باشه که هر تصمیمی واسه هر گوشش می گیرم اتلاف هزینه نباشه حداقل اینه که پرده به این در می دوزم جای دیگه می رم ممکنه پرده این به دردم نخوره."
بنابراین باید در نظر داشت عدم استقلال عینی لزوماٌ به معنای عدم تمایل افراد به داشتن این استقلال نیست. استقلال ذهنیدر این پژوهش، منظور از استقلال ذهنی توانایی و آزادی فرد در اتخاذ و اجرای تصمیمات، سلایق و عقلانیت خود فارغ از مداخلهگریهای اعضای خانواده است. درواقع استقلال ذهنی برای فرد این امکان را مهیا میکند تا خود ابعاد سبک زندگیاش را تعیین کند. استقلال ذهنی لزوما نتیجه استقلال عینی نیست. همانطور که بسیاری از افرادی که با خانوادهشان زندگی میکردند احساس استقلال ذهنی داشتند، بنابراین عدم وجود استقلال عینی به معنای عدم وجود یا کمبود استقلال ذهنی نخواهد بود. بلکه این افراد هستند که در نتیحه استقلال ذهنیشان، خود ترجیح دادهاند در کنار خانوادهشان زندگی کنند. م. 8 : 53 ساله که با مادرش زندگی میکرد میگوید: "میتونستم مستقل باشم ولی این اجازه رو به خودم ندادم چون میدیدم مامان رو ناراحت میکنه، خودم خب نکردم این کارو الان هم اصلا درست نیست چون شرایطشون بدتره . اون موقع بالاخره سنشون کمتر بود بیماریشون شدید نبود دیگه الان نه."
- نبود استقلال ذهنی اقلیتی از مصاحبهشوندگان که به نسبت بقیه سن کمتری داشتند، از نبود استقلال ذهنی رنج برده و به فکر استقلال در بیرون از خانه بودند. در واقع کنترل خانواده بر این افراد زیاد بوده و احساس استقلال نمیکردند. م. 9: 40 ساله میگوید: "وقتی چند نفر تو خونه سالار باشند حرفها رو هم می شینه و کانتکت به وجود میاد برای حفظ آرامش همه ترجیح میدم به استقلالم بیرون از خونه بیشتر فکر کنم."
در اینجا میتوان نتیجه گرفت اکثریت زنان نمونه تحقیق ما، در کنار خانواده زندگی کرده و خود را در انجام کارها مستقل میدانند. در واقع این گروه از زنان به دلیل شرایط خاص خانوادگی اصلا به زندگی به شیوهی کاملا مستقل و تنها فکر نکرده و وابستگی والدین به خود و وابستگی خود به خانواده را دلیل اصلی زندگی با خانواده اعلام می کردند. تنها اقلیتی پس از فوت والدین تنها زندگی کرده و یا در سنین بالاتر مستقل شدند. در این میان تعدادی از زنان که نسبت به بقیه سن کمتری داشتهاند از فقدان استقلال ذهنی گله داشتند و احساس استقلال نمیکردند و در تلاش برای تغییر وضعیت خود بودند. هویت ناقصهویت ناقص ناشی از هویت تکامل نیافته و جنسیت تحقق نیافتهی زنان مجرد است. در اینجا باید اشاره کرد اکثریت افراد به نقص در هویت یا بحران هویت در وجود خود اشاره کردند؛ و در مقابل اقلیتی تجرد را نوع خاصی از زندگی دانسته که در آن فرد مجرد نیز مانند همهی افراد جامعه امکان پیشرفت دارد و لزوما تجرد به معنی عقیمماندن نمیباشد.
هویت تکاملنیافته به زعم مشارکتکنندگان در تحقیق، در جامعهی ایران افراد با ازدواج و تشکیل خانواده به هویت زن و مرد بودن دست پیدا میکنند. بنابراین آنها احساس میکنند به هویت زن بودن دستنیافته و احساس سکون و رخوت داشته و نمیدانند قرار است چه نقشی را در جامعه ایفا کنند. در واقع اکثریت زنان مجرد در نتیجۀ باورهای فرهنگی و دینی و سنتی و در نتیجهی ارتباط با دیگران، ازدواج را شکل مطلوب و مشروع زندگی دانسته، تکامل و رشد خود را در ازدواج دیده و معتقدند حال که شرایط ازدواجشان فراهم نشده است، هدف از آفرینش خود را نمیدانند. م. 9 : 40 ساله میگوید: "مشکلات من از آدم متأهل کمتره ولی آدمی هستم که همیشه تو تعطیلاته. شما اگه همیشه تو تعطیلات باشی خسته نمی شی . حد داره پینوکیو گولش می زنند که انقدر بازی میکنه آخر خر میشه . چقدر آدم می تونه بچرخه واسه خودش من دارم برا خودم می چرخم تا کی؟ این تعطیلات باید جایی تمام شه .خسته کننده شده این تعطیلات. مثل رشده. بچگی خوبه ولی نمی تونی تا آخر توش بمونی! مدرسه خوبه ولی تا کی ؟دانشگاه خوبه ولی تا کی ؟ یه امر طبیعی. مجرد بودن خوش نمی گذره هر چیزی یه حدی داره فرشته (دوست مشترکمان) هم بهم گفت تو مشکل نداری؟ زندگیت خوبه دیگه گفتم نه هر چیزی یه حدی داره، شما می تونی یه بچه کوچولو بشی که همه ی ما آرزو داریم کاش دوباره کوچولو بشیم، خب اما اگر خدا نکرده یه بچه ای داشته باشم که رشد کافی نداره مثلاً داره 4 دست و پا راه میره بزرگم میشه 4 دست و پا بره خانواده نگران نمی شند؟ 2 سالش شده کلمه یاد نمیگیره . روال باید طی بشه . رشده .حالا من احساس می کنم ما تو زندگیمون داریم در جا میزنیم. همکارم گفت دیشب نخوابیدم از بچش گله کرد. مشقاشو نمی نویسه. گفتم عیبی نداره می ارزد . نیینى باغبان چون گل بکارد،چه مایه غم خورد تا گل بر آرد، به روز و شب بود بى صبر و بى خواب،گهى پیراید او را گه دهد آب،گهى از بهر او خوابش رمیده،گهى خارش به دست اندر خلیده، به امید آن همه تیمار بیند،که تا روزى برو گل بار بیند. شما باغبانید دارید از دیدن گل لذت می برید. گل پروروندن شب بی خوابی داره خار تو دست رفتن داره. زحمت بیل زدن داره. همه ی این کار و باغبان برا یه لبخند میکنه. سختیای این زندگی بهای آزادی نیست؟ آزادی رو من انتخاب نکردم. به نظر من هر چیزی حدی دارد. وقتی می بینی که شما 15 سال از من کوچک تری. 15 سال 20 سال از من کوچکتر آدم بالغ آمادۀ زندگی و تو داری درجا میزنی. چقدر میخوای دیگران رو نبینی اگر دانشگاه نمی رفتی حسرت دانشگاه رفته ها رو می خوردی، اگه ازدواج نمی کردی حسرت ازدواج کردهها رو میخوردی. چرا من انتخاب نمیشم .چه عیب و ایرادی دارم. ازدواج امر طبیعیه. واقعیت زندگی." هویت جنسیتی تحقق نیافتههویت جنسیتی، به پنداشت افراد از خود به عنوان یک مرد یا زن، اشاره دارد. در اصطلاح روانشناختی، این معنا یک معنای بنیادی هستیشناسی(وجودی) از مرد بودن یا زن بودن، پذیرش جنسیت فرد به عنوان برساختهی اجتماعی- روانشناختی است که با پذیرش جنس زیستشناختیاش هم راستاست (سفیری، 1388) رهیافتهای کنش متقابل به جنسیت، کمتر بر افراد و بیشتر بر بافتاجتماعی که در آن افراد با یکدیگر کنش متقابل دارند متمرکز است. برخلاف فردگرایان که میپندارند، خصلتها و توانمندیها نسبتا ثابت هستند، کنش متقابلیها معتقدند که واکنشها و رفتارهای مردم در پاسخ به بافتاجتماعی تغییر میکند. بافت اجتماعی شامل سایر شرکت کنندگان در یک محیط و مشخصههای محیطی میشود که کنش متقابل در آن روی میدهد(سفیری، 1388). در بافتاجتماعیای که ویژگیهای جنسیتی زنان، تنها در صورت ازدواج محقق می شود، تجرد میتواند امکان دستیابی آنان به هویت جنسیتی را سلب نماید. م. 9 : 40 ساله دارای لیسانس مدارک پزشکی میگوید: "وقتی دارم می بینم همسن من سرشو کنار شوهرش شب می ذاره و همه ی جامعه میگند اهان نوش جانت ولی با من مثل بچۀ زن بابا رفتار می کنند. من نیاز ندارم! چرا قضیه برا من تمام نمی شه. کِی من اون همه اسبابی که خریدم تو هزار تا سوراخ تو خونه چپندم ر میخوام استفاده کنم. مثلاً من سال اولی که رفتم سرکار یه دستگاه 5 کارهای مولینکس خریدم.کِی استفاده کنم جعبه هاشونم همه داره می پوسه برا کِی، برا کی، برا کجا؟ من همون دوستم که دندانپزشک تمام جهازشو هدیه کرد به یکی. من وقتی می رم می بینم وای چه ظرف خوشگلی دلم نمی خواد اینو برا خونه ی خودم بخرم. چقدر چشمم رو این چیزا ببندم من دلم نمی خواد از خودم خونه زندگی داشته باشم. "
1. فقدان سرمایه جنسی از آنجا که هویت جنسیتی زنان تنها در صورت وجود مرد در کنار زنان تحقق مییابد و در صورت جفت بودن با مردی، زنانگیشان تحقق می یابد، آنها از نبود سرمایهی جنسی رنج برده و هویت جنسیتی خود را ناقص و تحقق نیافته میپنداشتند. م. 9 : 40 ساله کارمند بیمارستان میگوید: "نیاز جنسی فقط به این نیست که یه رابطۀ فول سکس داشته باشی یه وقت هایی می بینی وقتی با جنس مخالف حرف می زنی خیلی فرق می کنه روحیت تا با یه جنس موافق حرف بزنی. دنیا مثلاً خواهر شما، دوست شما بهت بگه قربونت برم فدات شم یک درصد اثری که شوهر شما بهت بگه قربونت برم فدات شم نداره حتی اگر یه اس ام اس بده بگه به یادتم شما تو آسمونایی ولی اگه دوستت بگه به یادتم می گی مرسی"
2. نبود شریک جنسی دایم حتی در اقلیتی که از طریق صیغه شدن با مردان ارتباط داشتند، باز هویت جنسیتی به طور کامل تحقق نیافته بود و آنها از نبود شریک جنسی دایم گلایه داشتند. م. 9 : 40 ساله دارای لیسانس مدارک پزشکی میگوید: "روند خوبی نیست اینکه آدم تو زندگیش یه فرد ثابت رو نداشته باشه خیلی بده خیلی بده از اون طرفم مجبوری. نیاز رو نمیشه ندیده گرفت." دوگانگی احساساتیکی از سوالات تحقیق حاضر احساس زنان مجرد نسبت به این سبک زندگی است. هرچند در تعداد معدودی از آنها می توان رضایت یا نارضایتی مطلق را دید ولی به طور کلی زنان در این تحقیق احساسات دوگانهای داشتند. آنها از یک سو از زندگی مجردی راضی و خشنود هستند و از سوی دیگر احساس تنهایی کرده، دیگران را به ازدواج سفارش میکنند. نتایج تحقیق حاضر با تحقیق پیتراستین همخوانی دارد. پیتراستین با شصت فرد مجرد در محدوده سنی 25 تا 45 سال مصاحبه کرد. نتایج نشان داد اکثر آنها در مورد مجرد بودن احساس دوگانهای داشتد. آنها اظهار نمودند که تجرد، فرصت هایی برای پیشرفت شغلیشان ایجاد کرده است، زیرا میتوانستند تمام علاقه و توجه خود را بر کار متمرکز کنند و به طور کلی از آزادی و استقلال بیشتری برخوردار بودند. ازسوی دیگرآنها دشواری تجرد و تحمل رنج انزوا و تنهایی، در دنیایی که بیشترمردم همسن آنها ازدواج کردهاند را تصدیق نمودند. در مجموع بیشتر افراد مورد بررسی فشار برای ازدواج کردن را زیادتر از انگیزههای مجرد ماندن میدانستند(پیتراستین، به نقل از گیدنز، 1383: 453-454). م. 1: 69 ساله دبیر بازنشسته میگوید: "دلم نمی خواست ازدواج کنم، در زندگی راحتم، اصلا راجع به شکل زندگیم در صورت تأهل فکر نمی کنم، فکر می کنم زندگیم همینه، می گم اگه ازدواج کرده بودم یارو معتاد بود چی ! می گم خدارو شکر، خواست خدا بوده، در صورت تأهل شکل مشکلاتم عوض می شد. اطرافیان متأهلم خیلی از من راحت تر نیستند، از آقایان دل خوشی ندارم که بخوام آقایی کنارم باشه .آقایون خودخواهند، ولی تو ( مصاحبه گر ) ازدواج کن . اگه موقعیتی پیش می آید ازدواج کن . هیچ وقت به اطرافیانم نمی گم ازدواج نکنید، من خودم باعث شدم 2 تا خواهر دیگم ازدواج کنند!" احساسات منفی ناشی از تجردزنان مجرد در دورههایی از زندگی احساساتی چون افسردگی، غم، تنهایی، بیانگیزگی، ناامیدی، نگرانی از آینده، پوچی، بیهدفی، ترس را تجربه کردهاند. تأخیر در ازدواج سبب می شود که افراد تمایلات طبیعی خود را به تدریج از دست داده، دچارافسردگی وانزوا شوند. اگر ازدواج با معیارهای صحیح و همراه با علاقه انجام شود،درجلوگیری از بروز افسردگی مؤثر است. گفته میشود افرادی که ازدواج کردهاند با خطر بسیار کمتری برای ابتلا به بیماری روانی به خصوص افسردگی روبرو هستند. به عنوان مثال نتایج تحقیق رویا کوچکانتظار و محمدقلی زاده نشان داد"میانگین افسردگی در بین زنان مجرد از زنان متأهل بالاتر است"[13]. در این تحقیق نیز احساساتی چون افسردگی، تنهایی و غم در بین زنان مجرد دیده میشود. م. 3: 50 ساله میگوید: "بزرگترین مشکلم تنهایی، خیلی شدید. با خواهرام همسنیم. خیلی با هم مهربانیم ولی زیاد روحم رو ارضا نمیکنه.یه 7، 8 سالی تعداد دفعاتی که گریه میکنم زیاد شده. خیلی سخته، دوران بدیه، چون آدم تا جوونه به هیچ کس نیازی نداره. من اصلا نیازی احساس نمیکردم." - ترس از تنهایی در آینده بخشی از نگرانی و ترس زنان نسبت به آینده مربوط به زندگی بدون همسر یا مادر است. زنان نمونه تحقیق از این که در دوران کهولت، کسی کنارشان نباشد ابراز نگرانی میکردند. م. 13: 38 ساله که در کنار پدر و مادر خود زندگی میکرد، می گوید: "با اینکه عاشق تنهاییم اینکه شاید تنها چیزی که تو زندگی نگرانش باشم که یه روزی اگه تکیه گاهی بخوام، زمانی که بهش نیاز داشته باشم کسی دور و برم نباشه."
- ترس از مشکلات اقتصادی در آینده نگرانی بابت مشکلات اقتصادی در آینده بخش دیگری از احساسات منفی زنان نسبت به تجرد را بازگو میکرد. زنان نمونه تحقیق از اینکه در آینده نتوانند از عهدهی مخارج زندگی برآیند و یا مجبور به درخواست حمایت مالی از دیگران شوند، ابراز نگرانی کردند. م. 15: 50 ساله دارای مدرک دیپلم میگوید: "مهمترین مشکل تو زندگی مجردی بعضی وقت ها که برام پیش میاد، به خصوص بعد از فوت پدرم نیاز مالی و اینکه بعد از اینکه مادرم نباشه می تونم زندگی خودم رو تامین کنم یا نه."
- احساس محرومیت ناشی از تجرد مفهوم محرومیت نسبی نخستین بار توسط رانسمن ساخته و پرداختهشد و بعد از وی یتزاکی(1979) از این تعریف استفاده کرد و فرمولی ریاضی برای درآمد طبق نظریه محرومیت نسبی ارائه داد. به طور کلی محرومیت نسبی به اختلاف مابین انتظارات ارزشی و قابلیتهای ارزشی اشاره داشته و مبتنی بر پنداشتها و تصوراتی است که بر اساس مقایسه اجتماعی پدید میآید (ربانی، 1390). مطالعات اخیر نیز نشان دادهاند که" خواستن" و "خود را مستحق دیدن" بیشتر پیششرطهایی روانشناختیاند که موجد احساس محرومیت نسبی هستند. "خواستن" به مثابه آرزویی برای داشتن کالا و یا فرصتی خاص و "مستحق دانستن خود"، احساس شایستگی، برای کسب آن کالا و یافرصت تعریف شدهاست. دراین صورت افراد موقعی محرومیت را تجربه خواهندکرد که احساس کنند بین نتایج واقعی و نتایج مورد انتظار ناسازگاری وعدم هماهنگی وجود دارد. به سخن دیگر، احساس کنند که بین نتایج واقعی و نتایجی که استحقاق آن را دارند، ناسازگاری وجود دارد (ربانی، 1390).
1. احساس محرومیت ناشی از نبود همدم دغدغهی اصلی زنان مجرد نبود همدم، همراه و همسری که در مواقع تنهایی یا گرفتاری بتوانند با او درددل کنند و از وی کمک بگیرند است. این وضعیت بیشتر از طریق مقایسهی وضعیت زنان مجرد با دیگران پیش میآید. م. 12: 40 ساله دندانپزشک میگوید: "مهمترین مشکل یکی اینه که ادم تو زندگیش نیاز داره یکی پیشش باشه که همراهش باشه، سکس تو ازدواج الویت چندممه بیشتر رابطه عاطفی و اینکه یکی همراهم باشه برام مهمه"
2. احساس محرومیت ناشی از نداشتن فرزند محرومیت از داشتن فرزند نیز یکی از علل ایجاد احساسات منفی ناشی از تجرد در میان زنان می باشد. بر اساس تعاریف جدید، پدر و مادر شدن چیزی فراتر از صرف به دنیا آوردن بچه است. پدر و مادر بودن به فرایندی اشاره میکند که در آن یک فرد بزرگ سال هویت جدیدی پیدا کرده و رابطه ای خاص با کودک یا کودکان پیدا می کند. درواقع والد شدن، پیدا کردن یک نقش اجتماعی جدید است که تغییری مهم در زندگی و هویت فرد محسوب میشود.
م. 3: "الان احساس می کنم چقدر اشتباه کردم، خدا قانون ازدواج رو گذاشته، به سنی می رسی می بینی واقعا نیاز بوده، باید بچه داشته باشی" احساسات مثبت ناشی از تجردتجرد، همواره با احساسات منفی همراه نخواهد بود. بسیاری از مصاحبهشوندگان، تجربه احساسات مثبتی را گزارش نمودهاند،
- احساساتی چون رضایت، آرامش، رهایی، آزادی، استقلال و خودمختاری م. 6 : 41 ساله دانشجوی دکتری میگوید: "مسئولیت زندگی متأهلی ندارم، تعهد به شوهر و بچه ندارم، وقتم برای خودمه، دلواپسی برا خانه رفتن ندارم، صبح ها تا لحظات آخر می خوابم، نمیخوام بچه و شوهر راه بندازم."
- تاثیر تجرد بر باورهای مذهبی زندگی تنها و بدون ازدواج، منجر به راز و نیاز بیشتر افراد با خدا میگردد، در واقع این افراد به دنبال فلسفۀ زندگی خود هستند و نگرشهای عرفانی خاصی به زندگی خود دارند. م. 3 : 50 ساله دبیر ریاضی میگوید: "می گم آدم مذهبی نیستم، ولی واقعا به خدا نزدیکم، با خدا حرف می زنم، خودمو دلداری می دم. سعی می کنم خودمو به خدا و ائمه وصل کنم، اینا خیلی آرومم می کنه وگرنه داغون می شدم. چون هرچی جلوتر میره احساس کمبود بیشتر می شه."
6. بحث و نتیجهگیری پژوهش حاضر با هدف درک تجربه زیسته زنان مجرد، درباره تجرد به بررسی احساسات، نگرشها و تجربه 15 نفر از زنان مجرد شهر تهران میپردازد. تحلیل تفسیری یافتههای حاصل از مصاحبهها در سه دسته اصلی به صورت: استقلال، هویت ناقص و دوگانگی احساسات طبقهبندی شد. با وجود تفاوت هایی که درعلل تجرد زنان مشاهده گردید، اکثر زنان با خانواده و به خصوص با مادرشان زندگی می کردند و در مواردی تنها پس ازفوت پدر و مادر و در سنین بالا به استقلال عینی(زندگی بدون حضور خانواده) رسیده بودند. در واقع زنان مجرد در این تحقیق، تا زمان حضور پدر و مادر، بیشترین ارتباطتشان با خانواده بوده است. البته لازم به ذکر است برخی افرادی هم که با خانواده ارتباط داشتند، صمیمیتی میان خود و خانواده حس نمیکردند و درددل و حرفهای محرمانۀ خود را نه با خانواده بلکه با دوستانشان مطرح میکردند. احساس دلسوزی وترحم نسبت به پدر و به خصوص مادر، ترس از تنهایی آنها، و وابستگی خانواده به ایشان، باعث عدم استقلال عینی اکثریت زنان نمونه از نظر خود ایشان بود. ولی در میان این گروه از زنان، اکثریت احساس استقلال ذهنی میکردند و معتقد بودند که این شرایط بنا به خواست شخصی برایشان فراهم شده و در صورت تمایل میتوانند تنها زندگی کنند. برخی دیگر والدینی بهروز داشته که آنها را در انجام امور کاملاً مختار دانسته و با داشتن اعتماد به ایشان، خللی در آزادی و استقلال آنها در تصمیمگیریها ایجاد نکردهاند. تنها اقلیتی از عدم استقلال ذهنی رنج برده و در تلاش برای تغییر شرایطشان بودند. در واقع برخلاف تصور ما مبنی بر همبستگی میان تجرد و آزادی، برخی از زنان احساس آزادی و استقلال نکرده و تجرد برای آنها محدودیت ایجاد کرده است. احساسات دوگانه مفهوم دیگری بود که از گفتههای مصاحبهشوندگان به آن دست یافتیم. زنان از یک طرف احساس آزادی و رهایی میکردند و از طرف دیگر حس کمبود داشتند و این سبک زندگی را توصیه نمیکردند. نکتۀ مهم آن است که علیرغم سبک زندگیهای متفاوت زنان، اکثریت آنها نوعی احساس محرومیت از نداشتن همدم و فرزند داشتند، برخی از آن ها با مقایسه خود با دیگر زنان جامعه، احساس نارضایتی و محرومیت میکردند. هویت ناقص و هویت جنسی تکاملنیافته در میان اکثریت زنان مورد مطالعه به چشم میخورد که در آنها حس درجازدگی و یک نواختی نسبت به زندگی را ایجاد کرده است. زنان، زندگی خود را همانند زندگی کودکی فرض میکنند که اگر رشد نکند و بزرگ نشود همه نگران وضعیت او شده و کسی از کودکی او احساس خوبی ندارد و در این میان نیز زنان احساس میکنند به تکامل نرسیده و بزرگ نشدهاند. از سوی دیگر اغلب زنان به دلیل فقدان سرمایه جنسی از شرایط خود ناراضی بودند و اقلیتی که به عقد موقت مردی درآمده یا با مردان روابط گذرا داشتند از نبود شریک جنسی دایم گلایه میکردند. ترس از هویت مخدوش را میتوان با استفاده از مفهوم "داغ ننگ" گافمن نیز تبیین کرد. بر اساس این مفهوم هر جامعهای دارای ارزشها و ملاکهایی برای ارزیابی افراد و قرار دادن آنها در سلسله مراتب است. هر اندازه که فردی از این ملاکها فاصله داشته باشد باید متحمل بدنامی و لکه ننگی شود که جامعه به او نسبت میدهد. در جامعه ایران علی رغم سرعت بالا در مسیر مدرن شدن، که به ویژه در بعد فرهنگی آن بیش از ابعاد دیگر به چشم میخورد؛ تجرد به ویژه برای زنان، متحمل نوعی هزینه از سوی جامعه است که ممکن است با ترحم و سرزنش شروع شود و تا بدنام خواندن و لکه ننگ شمردن ادامه پیدا کند. این خدشه وارد شده بر هویت فرد از یک سو صرفا به خاطر تشکیل خانواده ندادن(فارغ از جنسیت فرد) است و از سوی دیگر به خاطر عدم بر عهده گرفتن نقش زن بودن و مادر بودن. تحقیقات منتشر شده نشان میدهند حتی در مواردی که زوجی به هر دلیلی نمیتوانند بچهدار شوند جامعه زن را مقصر اصلی میداند به همین خاطر زن بیشتر از سوی جامعه و خود مورد سرزنش و فشار قرار میگیرد. تحقیقات بیشتری لازم است تا تبیین شود آیا مردان هرگز ازدواج نکرده که در مرحله تجرد قطعی به سر میبرند نیز به اندازه زنان همسان خود متحمل فشار اجتماعی می شوند یا خیر. شاید بتوان پیشبینی کرد جامعه به طور بالقوه آمادگی بیشتری برای سرزنش کردن و متهم شمردن زنان نسبت به مردان دارد. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آبرکرامبی، نیکولاس. 1388. درآمدی بر جامعهشناسی، ترجمه هادی جلیلی. نشر نی ابراهیمی، پریچهر. 1368. پدیدارشناسی، نشر دبیر. احمدی، ع. 1382. بررسی نظر دانشجویان دانشگاه تربیت معلم آذربایجان در مورد برخی موانع و مشکلات ازدواج، همایش ازدواج دانشجویی، اصفهان:دانشگاه صنعتی اصفهان. اعزازی، شهلا. 1385. «ضرورت استفاده از رویکرد جنسیتی در پژوهشها». فصل نامه تعلیم و تربیت 87: 58-33. امینی، ا. 1371. انتخاب همسر، قم: مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی. ایمان، محمد تقی. حائری، فاطمه.1391. «بررسی عوامل اجتماعی، فرهنگی مرتبط با هویت جنسیتی دختران جوان: نمونه مورد مطالعه دبیرستان های ناحیه دو شهر شیراز». فصل نامه مطالعات اجتماعی روان شناختی زنان سال 10 شماره 4. پوراعتماد، حمیدرضا. 1383. بررسی پیامدهای روانی- اجتماعی تجردهای ناخواسته در دختران، مقاله ارائه شده در اولین کنگره آسیبشناسی خانواده، پژوهشکده خانواده، دانشگاه شهید بهشتی. دورکیم، امیل. 1378. خودکشی، ترجمهی نادر سالارزاده امیری. نشر دانشگاه علامه طباطبایی. ربانی، علی. ربانی، رسول. حسنی، محمدرضا. 1390. «رابطه احساس محرومیت نسبی با گرایش به هویت ملی(مورد مطالعه، دانشجویان دانشگاه اصفهان)». جامعه شناسی کاربردی (مجله پژوهشی علوم انسانی دانشگاه اصفهان) 22: 94-67. ساروخانی، باقر. 1375. مقدمه ای بر جامعه شناسی خانواده، اتشارات سروش. سفیری، خدیجه. ایمانیان، سارا. 1388. جامعهشناسی جنسیت، نشر جامعهشناسان. عمید، حسن.1387. فرهنگ فارسی عمید، نشر امیرکبیر. کجباف، محمدباقر. 1387. «تحقیق کیفی تجردهای ناخواسته در دختران و پسران». فصل نامه خانواده پژوهی سال چهارم شماره 14. کوچکزاده، رویا. قلیزاده، محمد. 1383. بررسی رابطه افسردگی با ازدواج در بین زنان 20 تا 30 ساله تهران، نخستین کنگره سراسری آسیبشناسی خانواده در ایران، دانشگاه شهید بهشتی، پژوهشکده خانواده. محمدپور، احمد. 1390. روش تحقیق کیفی ضد روش (منطق و طرح در روش شناسی کیفی)، ج1. انتشارات جامعه شناسان. محمدپور، احمد. 1390. روش تحقیق کیفی ضد روش (مراحل و رویههای عملی در روششناسی کیفی)، ج2. انتشارات جامعه شناسان. میرزایی، محمد. 1385.گفتاری در باب جمعیت شناسی کاربردی، انتشارات دانشگاه. همرنگ یوسفی، خدیجه. 1386. «بررسی تجربه ی زندگی مجردی دختران 45-35ساله ی شهر تهران». پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه الزهرا. هولمز، ماری. 1387. جنسیت در زندگی روزمره، ترجمۀ محمدمهدی لبیبی، شرکت نشر نقد افکار.
وب سایت آموسی، مجنون (20 بهمن 1387)، "دو نظریه دربارهی هویت اجتماعی"، انسانشناسی و فرهنگ http://anthropology.ir (بهار1391) "تجرد قطعی مردان و زنان در سالهای 80-1345"، http://amar.sci.org.ir (بهار1391) "تهران بیشترین میانگین سن ازدواج در کشور را دارد"، http://www.sabteahval.ir (بهار1391) کاظمیپور، شهلا (27 اردیبهشت 1389)، "افزایش میلیونی دختران مجرد تا 10 سال آینده"، http://www.tabnak.ir (بهار1391) "میانگین سن در اولین ازدواج بر حسب جنس به تفکیک نقاط شهری و روستایی (85-1345)"، http://www.amar.org.ir (بهار1391) منابع انگلیسی Allen, Katherine R (1989) "single women/family ties: life histories of older women", Sage
Aspers, Patrick (2004) "Empirical Phenomenology An Approach for Qualitative Research", Social Research Methods Qualitative Series, no 9, pp 1-15
Gordon, T (1994) "Single women", Washington Square, New York: New York University.
Guba, E.G (1981) "Criteria for Assessing the Trustworthiness of Naturalistic Inquiries", Educatinal Communication and Technology Journal, Vol 29(2): 75-91
[24] Holloway, I., Wheeler, S (2002) "Qualitative research in nursing", (2nd ed), Oxford University Press.
McDill, Tandace,Hall, Sharon K,Turell, Susan C. "Aging and Creating Families:Never-Married Heterosexual Women, over Forty"
O’Brien, Mary (1991) "Never-married older women: The life experience", Social Indicators Research
Seccombe, Karen, Ishii-Kuntz, Masako (1994) "Gender and Social Relationships Among the never-Married"
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 26,731 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 8,758 |