تعداد نشریات | 25 |
تعداد شمارهها | 916 |
تعداد مقالات | 7,522 |
تعداد مشاهده مقاله | 12,233,476 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 8,652,443 |
بررسی رابطه بین مشارکت زنان در نیروی کار و توسعه اقتصادی کشورهای اسلامی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مطالعات اجتماعی روان شناختی زنان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 3، دوره 14، شماره 2 - شماره پیاپی 47، تیر 1395، صفحه 63-86 اصل مقاله (742.72 K) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22051/jwsps.2016.2488 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسنده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
منصوره علیقلی* | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده زنان به عنوان یکی از انواع سرمایههای انسانی، تقریبا نیمی از جمعیت در سنین کار هر کشور را تشکیل میدهند. مشارکت بالای زنان در نیروی کار میتواند با افزایش دادن عرضه کار باعث افزایش رشد اقتصادی کشورها شود. افزایش سهم زنان در نیروی کار به یکی از مسائل کلیدی در اقتصاد کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه تبدیل شده است. لذا در این مطالعه سعی میشود تا به بررسی رابطه بین مشارکت زنان در نیروی کار و توسعه اقتصادی کشورهای اسلامی پرداخته شود. برای این منظور در این مقاله از دادههای مربوط به سالهای 2013-1990 استفاده شد. لذا پس از بررسی پایایی متغیرها و تعیین مدل مناسب از روش پنل دیتا برای تخمین مدل استفاده شده است. نتایج این تحقیق نشان داد که متغیرهای لگاریتم تولید ناخالص داخلی، نرخ بیکاری و نرخ باروری تاثیر منفی و متغیرهای لگاریتم مربع تولید ناخالص داخلی، نرخ شهرنشینی، نرخ ثبت نام ناخالص زنان در مدارس ابتدایی، نرخ ثبت نام ناخالص زنان در مدارس متوسطه و نرخ ثبت نام ناخالص زنان در مدارس عالی تاثیر مثبت بر نرخ مشارکت زنان در نیروی کار کشورهای اسلامی دارند. همچنین نتایج نشان داد که بین نرخ مشارکت زنان در نیروی کار زنان و توسعه اقتصادی کشورهای اسلامی یک رابطه غیر خطی و U شکل وجود دارد. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلید واژه: "نرخ مشارکت زنان در نیروی کار"؛ "توسعه اقتصادی؛ کشورهای اسلامی"؛ "مدل پنل دیتا" | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
عنوان مقاله [English] | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
The relationship between women's participation in the workforce and economic development in Islamic countries | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان [English] | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
Mansoureh Aligholi | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
Faculty Member of Islamic Azad University,Central Tehran Branch | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده [English] | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
Abstract: Women as a form of human capital , almost are half of the population of any country's working age . High female participation in the labor force can be increased by increasing the supply of labor in fueling economic growth . Increase the share of women in the workforce is one of the key issues has become in developed and developing economies . The aim of this study is to investigate the relationship between women's participation in paid labor and economic development in the Islamic countries . For this purpose, in this paper the data of the years 2013-1990 were used. Therefore, the validity of variables and determine the appropriate model of panel data is used to estimate the model. The results showed that the logarithm of GDP, unemployment rate and fertility rate have a negative impact and square log variables GDP, urbanization rate, gross enrollment rate of women in primary schools, secondary schools and female gross enrollment rate recorded rate Gross called a positive impact on the participation rate of women in higher education are women in the workforce Islamic countries. The results showed that the rate of female participation in the labor force and economic development in the Islamic countries is a nonlinear relationship and U-shaped. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها [English] | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
Key Words:" Women's participation rate in the labor force", "economic development", "Islamic countries panel data model" | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
در همه جوامع نیروی کار از مهمترین عوامل تولید به شمار می رود و درآمد حاصل از آن همیشه بخش بزرگی از درآمد ملی هر کشور را تشکیل می دهد. نظر به این که جوامع مختلف در زمان رشد سریع اقتصادی به نیروی کار نیاز دارند و زنان نیز نیمی از جمعیت جهان را تشکیل می دهند، جمعیت زنان باید بخشی از نیروی کار مورد نیاز جامعه را تأمین کنند. بدون تردید نیروی کار زنان در توسعه اقتصادی کشورها نقش مهمی دارد و به همین دلیل کشورهای پیشرفته در روند صنعتی شدن به طور مداوم بر نرخ مشارکت زنان در تولید افزوده اند (برقی1390 : 168). حضور زنان در بازار کار بر حسب اوضاع محیطی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی هر کشور متفاوت بوده و به عوامل گوناگونی از جمله سطح تحصیلات زنان، سیاست های دولت در جهت تقویت سطح آموزش و اشتغال زنان، توزیع درآمد و هزینه خانوار، نرخ بیکاری، نرخ باروری، شرایط محیطی خانواده و سایر عوامل فرهنگی و اجتماعی بستگی دارد. در حالی که در کشورهای پیشرفته سهم زنان در اشتغال و حرفه پیشرفته افزایش چشمگیری یافته است، در کشورهای در حال توسعه نقش زنان در بخش کشاورزی، کارهای بی مزد خانه و فعالیت های غیررسمی بیش تر مشاهده می شود (موقاری1392 : 54). توجه به وضعیت اشتغال زنان و هدایت آن ها به بازار کار می تواند زمینه بهره گیری بهتر جامعه از این نیروی بالقوه و دستیابی به توسعه را فراهم آورد. اشتغال زنان از جمله سیستم های پیچیده اقتصادی - اجتماعی است که سیاست گذاری های به ظاهر موثر در جهت تقویت نرخ مشارکت زنان می تواند به علت اثرات جانبی یا بازخوردهای به وجودآمده از طرف سایر اجزای سیستم نتیجه کاملا معکوسی به بار آورد (رجاییان1394 : 8). در همه جوامع نیروی کار از مهمترین عوامل تولید به شمار می رود و درآمد حاصل از آن همیشه بخش بزرگی از درآمد ملی هر کشور را تشکیل می دهد. نظر به این که جوامع مختلف در زمان رشد سریع اقتصادی به نیروی کار نیاز دارند و زنان نیز نیمی از جمعیت جهان را تشکیل می دهند، جمعیت زنان باید بخشی از نیروی کار مورد نیاز جامعه را تأمین کنند. بدون تردید نیروی کار زنان در توسعه اقتصادی کشورها نقش مهمی دارد و به همین دلیل کشورهای پیشرفته در روند صنعتی شدن به طور مداوم بر نرخ مشارکت زنان در تولید افزوده اند (برقی1390 : 168). توجه به وضعیت اشتغال زنان و هدایت آن ها به بازار کار می تواند زمینه بهره گیری بهتر جامعه از این نیروی بالقوه و دستیابی به توسعه را فراهم آورد. اشتغال زنان از جمله سیستم های پیچیده اقتصادی - اجتماعی است که سیاست گذاری های به ظاهر موثر در جهت تقویت نرخ مشارکت زنان می تواند به علت اثرات جانبی یا بازخوردهای به وجودآمده از طرف سایر اجزای سیستم نتیجه کاملا معکوسی به بار آورد (رجاییان1394 : 8). پایین بودن نرخ مشارکت جمعیت زنان فعال در کشورهای اسلامی و ضرورت ارتقای آن در ارتباط با توسعه همه جانبه در این کشورها به ویژه با توجه به افزایش نسبت زنان با تحصیلات عالی، بازنگری سازکار و کارهای موجود را در چارچوب نظریههای علمی مربوط به توسعه اجتناب ناپذیر میکند (زندی و همکاران، 1391). لذا هدف اصلی این مقاله آن است تا با استفاده از دادههای کشورهای منتخب به بررسی تأثیر توسعه اقتصادی کشورهای منتخب اسلامی بر مشارکت زنان در نیروی کار کشورهای منتخب اسلامی بپردازد.
2- بیان مساله در کشورهای در حال توسعه از قبیل کشورهای اسلامی نرخ مشارکت زنان به دلیل اینکه بخش کشاورزی سهم قابل توجهی در تولید ملی دارد و مردان و زنان در این بخش به فعالیت اشتغال دارند، قابل توجه است. در فرآیند توسعه اقتصادی به ویژه مراحل اولیه آن، الگوی تولیدات خانگی به سمت تولیدات بازاری تغییر میکند و فعالیتهای بازاری که براساس تولیدات خانگی صورت میگرفت با ارائه تکنولوژیهای جدید به سمت فعالیتهای بازار مدار چرخش کرده و در این چرخش، نیاز به نیروی کار زنان کاهش مییابد. اما باید در نظر داشت که این فرآیند کاهش در روند توسعه اقتصادی به یک حد آستانهای رسیده و بعد از آن تقاضا برای نیروی کار زنان افزایش مییابد. به عبارت دیگر میتوان اذعان کرد که در کشورهای کمتر توسعه یافته متکی بر کشاورزی، فعالیتهای کشاورزی نقش مهمی در جذب زنان به عنوان کارگران بدون مزد و خانگی ایفا کرده و از این در این کشورها نرخ مشارکت زنان نسبتا بالا میباشد (میلا علمی و روستائی شلمانی، 1393). به طور کلی، توسعه اقتصادی در یک کشور عمدتا معلول دو علت عمده، انتقال کارگران از بخش سنتی کشاورزی به بخش مدرن صنعتی (و اخیرا بخش خدمات) و مهاجرت افراد از روستاها به مناطق شهری میباشد. این انتقالها همراه با افزایش سطح تحصیلات، کاهش نرخ زاد و ولد، و تغییر در نسبت مشارکت مردان و زنان در نیروی کار کشور و پر رنگ شدن نقش زنان در نیروی کار میباشد. عرضه نیروی کار زنان میتواند هم محرک و هم نتیجهای از توسعه اقتصادی کشورها باشد. با وارد شدن زنان در نیروی کار، رشد اقتصادی کشورها در واکنش به بالا رفتن عرضه کار افزایش مییابد و به طور معکوس مخصوصا در کشورهای توسعه یافته که با محدودیتهای اجتماعی و اقتصادی مشارکت زنان در نیروی کار کمتری برخوردارند، افزایش رشد و توسعه اقتصادی باعث بهبود وضعیت کار زنان در این کشورها شده است (وریک[1]، 2014). اقتصاددانان استدلال میکنند که در مراحل اولیه توسعه اقتصادی در یک کشور مردان نبست به زنان دسترسی آسانتری به امکانات آموزشی و تکنولوژیهای جدید دارند. از این رو در مراحل ابتدایی توسعه اقتصادی، نرخ مشارکت زنان در نیروی کار بسیار پایین میباشد ولی با گذشت زمان و بالا رفتن سطح توسعه اقتصادی، میزان مشارکت زنان به دلیل در دسترس شدن امکانات آموزشی و تکنولوژیهای جدید افزایش مییابد. این امر تایید کننده وجود رابطه غیرخطی و فرضیه U- شکل بین نرخ مشارکت زنان در نیروی کار و توسعه اقتصادی میباشد. برخی از اقتصاددانان نیز استدلال میکنند که در کشورهای کم درآمد زنان بیشتر در کارهای کشاورزی و تولیدات خانگی فعالیت دارند. وقتی که این کشورها با توسعه اقتصادی مواجه میشوند، فعالیت زنان به سمت فعالیتهای بیرون از خانه کشیده شده و بیشتر در کارخانجات صنعتی مشغول میشوند که برای زنان جزء فعالیتهای سنگین و خسته کننده میباشد. هرچه توسعه اقتصادی کشورها بیشتر و بیشتر میشود، بخش تولیدی کشور به سمت مکانهای خرده فروشی کشیده شده و کارها آسانتر، دقیقتر و بهتر انجام میشود و از این رو در این کشورها نرخ مشارکت زنان در نیروی کار افزایش مییابد (تام[2]، 2011). عوامل مختلفی بر نرخ مشارکت زنان در نیروی کار کشورها تاثیر دارند. این عوامل شامل فرصتهای اشتغال غیر رسمی (که با افزایش توسعه اقتصادی کاهش مییابد)، تغییرات تکنولوژی و ساختاری، درآمد همسران زنان، کارهای خانگی (شامل نگهداری بچه، آشپزی و غیره) و فرصتهای کسب درآمد در بازار کار میباشند. از عوامل اقتصادی-اجتماعی موثر بر نرخ مشارکت زنان در نیروی کار میتوان سطح تحصیلات، نرخ زاد و ولد، هنجارهای اجتماعی، طرز نگرش به کارهای دستی، اندازه بخش کشاورزی، تکنیکها و الگوهای کاشت محصول، فقر و فناوریهای نوین را نام برد (پرادهان و همکاران[3]، 2015). یکی از مهمترین عوامل موثر بر بازار کار کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه علاوه بر رشد و توسعه اقتصادی، سطح تحصیلات میباشد. از دیدگاه طرف عرضه بازار کار، تحصیلات نقش مهمی را در تصمیمگیری افراد به منظور ورود به بازار کار ایفا میکنند. تحصیلات عامل کلیدی فرضیه U- شکل میباشند: بهبود وضعیت تحصیلات زنان و دسترسی آنها به امکانات آموزشی بهتر همچون مردان، باعث میشود تا زنان فرصتها و تواناییهای لازم را برای ورود به بازار کار پیدا کنند. در دهههای اخیر، سطح تحصیلات زنان و دختران جوان به طور قابل ملاحظهای در بسیاری از کشورها افزایش یافته است. یک ارتباط غیرخطی (U- شکل) بین سطح تحصیلات و نرخ مشارکت زنان در نیروی کار در بسیاری از کشورها مشاهده میشود. زنان با سطح تحصیلات پایین در کشورها بیشتر به فعالیتهای خانگی میپردازند ولی زنان با تحصیلات بالا قادرند برای کسب درآمد بیشتر به بازارهای رسمی وارد شوند (وریک، 2014). نرخ باروری زنان نیز از مهمترین عوامل موثر در میزان مشارکت زنان در نیروی کار میباشد. مطالعات صورت گرفته در مورد اثرات نرخ باروری بر مشارکت زنان در نیروی کار با نتایج متفاوتی و متضادی روبه رو بوده است. مطالعات صورت گرفته توسط ریندفاس و همکاران[4] (2000)، ریکا و فررو[5] و گالیانی[6] (2007) نشان داد که یک ارتباط معکوس بین نرخ باروری و نرخ مشارکت زنان در نیروی کار وجود دارد. نتایج این مطالعات تایید کننده فرضیه ناسازگاری نقش[7] بود که بیان میکند که به علت وجود مشکلات زنان در ایجاد توازن بین کار و وظایف مادری، نرخ باروری تاثیر منفی بر نرخ مشارکت زنان در نیروی کار دارد. هر چند برخی از اقتصاددانان از قبیل برنارد[8] (1993)، پینالی[9] (1995) و ریندفاس و بروستر[10] (1996) در مطالعات خود به این نتیجه رسیدند که بین نرخ باروری و نرخ مشارکت زنان در نیروی کار ارتباط مستقیمی وجود دارد (سیا و لی[11]، 2014). طی دو دهه اخیر، نرخ مشارکت زنان در نیروی کار نسبتا ثابت مانده است، به طوری که جمعیت زنان در بازار کار در سن 15 سال و بیشتر از 2/52 درصد در سال 1992 به 4/51 درصد در سال 2012 رسیده است. هرچند طی بیست سال گذشته 5/370 میلیون زن وارد بازار کار شدهاند ولی همچنان زنان فقط 8/39 درصد از کل نیروی کار جهان را شامل میشوند. با این حال، شکاف بین نرخ مشارکت زنان و مردان در نیروی کار بسیار جزئی میباشد، به طوری که از 8/27 درصد در سال 1992 به 26 درصد در سال 2012 رسیده است. با این حال متاسفانه نرخ مشارکت زنان در نیروی کار در کشورهای اسلامی در مقایسه با کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه بسیار پایین میباشد. علت این امر را میتوان برخی محدودیتهای اجتماعی، کشمکشها و جنگهای داخلی در برخی از کشورهای اسلامی از قبیل کشور مصر، عراق و افغانستان بیان کرد. وضعیت سیاسی نابسامان یک کشور مانع از رشد بازار کار و ورود زنان به این بازار میشود. از این رو در کشورهایی که با جنگهای داخلی مواجه هستند، نرخ مشارکت زنان در نیروی کار بسیار پایین میباشد (تسانی و همکاران[12]، 2013).
3- پیشینه تحقیق در سال 1965 سینها[13] رابطه بین نرخ مشارکت زنان در نیروی کار و توسعه اقتصادی کشورها را در قالب فرضیه U- شکل مطرح کرد. از آن زمان به بعد مطالعات زیادی درباره تایید این فرضیه در کشورهای مختلف انجام شده است. اگرچه رابطه بین نرخ مشارکت زنان در نیروی کار و سطح توسعه اقتصادی طی زمان نسبتا ثابت و پایدار میباشد، ولی در بین کشورها چگونگی این رابطه بسیار متفاوت میباشد (لچمان و هارلین[14]، 2015). در ادامه مطالعات صورت گرفته شده در داخل و خارج از کشور درباره موضوع مورد مطالعه آورده میشود. پرادهان و همکاران (2015) در پژوهشی به بررسی وجود یا عدم وجود رابطه غیرخطی بین نرخ مشارکت زنان در نیروی کار و توسعه اقتصادی در کشور هندوستان پرداختند. بدین منظور از دادههای مربوط به 3364 خانوار روستایی و 1492 خانوار شهری در سال 2001 استفاده شد و برای تجزیه و تحلیل دادهها از روش پنل دیتا استفاده شد. نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که یک رابطه غیرخطی و U- شکل بین نرخ مشارکت زنان در نیروی کار و توسعه اقتصادی طی دوره مورد مطالعه در کشور هندوستان وجود دارد. وئرم[15] (2015) در پژوهشی به بررسی لچمان و هارلین (2015) در تحقیقی به بررسی رابطه بین نرخ مشارکت زنان در نیروی کار و رشد اقتصادی در 162 کشور منتخب طی دوره زمانی 2012-1990 پرداختند. در این تحقیق کشورهای منتخب به چهار گروه کشورهایی با درآمد پایین، کشورهایی با درآمد متوسط رو به پایین، کشورهایی با درآمد متوسط رو به بالا و کشورهایی با درآمد بالا تقسیم بندی شدند. داده های مورد استفاده در این تحقیق از طریق سایت شاخصهای توسعه جهانی (WDI) جمعآوری شده و از طریق روشهای پنل مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج این تحقیق نشان داد که U شکل بودن رابطه بین نرخ مشارکت زنان در نیروی کار و توسعه اقتصادی در کشورهایی با درآمد بالا و متوسط صادق میباشد ولی در مورد کشورهایی با درآمد پایین این رابطه مورد تایید قرار نگرفت. تسانی و همکاران (2013) در پژوهشی به بررسی رابطه بین نرخ مشارکت زنان در نیروی کار و رشد اقتصادی کشورهای مدیترانهای طی سالهای 2008-1960 پرداختند. به منظور تجزیه و تحلیل دادههای مورد استفاده در این تحقیق از روش دو مرحلهای که شامل برآورد اقتصاد سنجی و یک مدل تعادل عمومی بود، بهره گرفته شد. نتایج این تحقیق نشان داد که در کشورهای مدیترانهای یک رابطه غیرخطی و U- شکل بین نرخ مشارکت زنان در نیروی کار و رشد اقتصادی طی دوره مورد مطالعه وجود دارد. تام (2011) در تحقیقی به بررسی وجود یا عدم وجود رابطه غیرخطی و U- شکل بین نرخ مشارکت زنان در نیروی کار و توسعه اقتصادی 15 کشور جهان که عمدتا کشورهایی با درآمد متوسط بودند، طی سالهای 1980-1950 پرداخت. وی به منظور تجزیه و تحلیل دادهها از روش پنل دیتا و روش گشتاورهای تعمیم یافته (GMM) بهره جست. نتایج این تحقیق نشان داد که یک رابطه غیرخطی و U- شکل بین نرخ مشارکت زنان در نیروی کار و توسعه اقتصادی 15 کشور مورد بررسی در دوره مورد مطالعه وجود داشت. علمی و روستائی شلمانی (1393) در پژوهشی به بررسی اثرات توسعه اقتصادی در چارچوب فرضیه U شکل و دیگر عوامل موثر بر نرخ مشارکت زنان کشورهای منتخب خاورمیانه و شمال آفریقا پرداختند. برای دستیابی به این هدف در این تحقیق از روش پانل پروبیت کسری بازهی صفر و یک در دوره زمانی 1990 تا 2010 استفاده شد. نتایج برآورد حاکی از آن بود که رابطه بین توسعه اقتصادی و نرخ مشارکت زنان کشورهای منطقه منا U شکل میباشد. همچنین نتایج نشان داد که آموزش عالی اثری مثبت و معنادار بر نرخ مشارکت زنان این منطقه دارد. نرخ بیکاری و باروری نیز سبب کاهش حضور زنان در بازار کار شده است. نظامیوند چگینی و سرایی (1392) در پژوهشی با استفاده از دادههای نمونه دو درصد سرشماری سال 1385 شهر تهران، تاثیر متغیرهای جمعیتی، اجتماعی و اقتصادی بر مشارکت زنان در نیروی کار مورد بررسی قرار دادند. در این تحقیق پس از مرور ادبیات نظری و تجربی، تاثیرگذارترین متغیرها بر مشارکت زنان شناسایی شد و بعد از تحلیل دو متغیره برای تحلیل نهایی از رگرسیون لجستیک استفاده شد. نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که سطح تحصیلات تاثیرگذارترین متغیر بر مشارکت زنان در نیروی کار است، افزایش سطح تحصیلات نه تنها مستقیما مشارکت زنان در نیروی کار را افزایش میدهد بلکه با تاثیر بر وضعیت تاهل (افزایش سن ازدواج، افزایش طلاق) و کاهش سطح باروری، موجب افزایش مشارکت زنان در نیروی کار میشود؛ بنابراین این متغیرها در تعامل با دیگر متغیرها بر تصمیم زنان برای پیوستن به نیروی کار تاثیر میگذارند. زندی و همکاران (1391) در مطالعهای به بررسی اثر رشد اقتصادی بر شاخص مشارکت زنان برای کشورهای منتخب آسیا با گروههای درآمدی متفاوت (شامل ایران) طی سالهای 2005-1991 پرداختند. برای تجزیه و تحلیل دادههای در این تحقیق از روش حداقل مربعات تعمیم یافته، به روش دادههای تلفیقی در قالب 31 مشاهده استفاده شد. کشورهای مورد بررسی در این تحقیق شامل ایران، هندوستان، اندونزی، ژاپن، کره، مالزی، بنگلادش، پاکستان و فیلیپین بودند. بر اساس مدل برآورد شده در این تحقیق، رابطه میان رشد اقتصادی و شاخص مشارکت زنان، به نوعی U شکل بود. بطوریکه در مراحل ابتدایی رشد اقتصادی، رابطه درآمد سرانه و مشارکت زنان منفی و در مراحل بالای رشد این رابطه مثبت میباشد. همچنین نتایج این تحقیق نشان داد که جدای از متغیر درآمد سرانه، اصولاً سطح سواد زنان در جوامع، نقش زیادی بر فعالیت زنان دارد، بطوریکه شاخص سواد زنان در این رابطه از برازش قابل قبولی برخوردار شده و سواد در زنان بعنوان یکی از عوامل تشدید فعالیت زنان شناخته شده است. شاخص امید به زندگی زنان نیز میتواند نقشی بر فعالیت زنان داشته باشد که در این پژوهش مورد تأیید قرار گرفت. نوآوری این مقاله نسبت به مطالعات ذکر شده در بالا از این منظر است که، به بررسی رابطه بین نرخ مشارکت زنان در نیروی کار و توسعه اقتصادی کشورهای اسلامی با تاکید بر عوامل و متغیرهای کلان اقتصادی از قبیل تولید ناخالص داخلی و نرخ بیکاری و همچنین عوامل جمعیتی از قبیل نرخ باروری و نرخ شهرنشینی پرداخته شده است. 4- الگوی تحقیق مدل مورد استفاده در این مطالعه برای نشان دادن رابطه بین نرخ مشارکت زنان در نیروی کار و توسعه اقتصادی کشورهای اسلامی در چارچوب ادبیات موضوعی و نظری همانند مطالعه لچمان و هارلین (2015)، تسانی و همکاران (2013) و تام (2011)، تنظیم شده است، که به صورت رابطه زیر معرفی میشود:
flf = f (loggdp, loggdp2, unem, urban, prim, secon, tert, fert) (1)
که در آن flf نشانگر نرخ مشارکت زنان در نیروی کار کشورهای اسلامی میباشد. متغیرهای loggdp، loggdp2، unem، urban، prim، secon، tert و fert به ترتیب نشان دهنده لگاریتم تولید ناخالص داخلی، مربع لگاریتم تولید ناخالص داخلی، نرخ بیکاری، نرخ شهرنشینی، نرخ ثبت نام ناخالص زنان در مدارس ابتدایی، نرخ ثبت نام ناخالص زنان در مدارس متوسطه، نرخ ثبت نام ناخالص زنان در مدارس عالی و نرخ باروری در کشورهای اسلامی میباشند. در این مقاله از دادههای پانلی سالهای 1990 تا 2013 برای 10 کشور منتخب اسلامی شامل: آذربایجان، بنگلادش، مصر، اندونزی، ایران، مالزی، نیجریه، عربستان سعودی، ترکیه و ازبکستان استفاده میشود. دادههای مورد نیاز از سایت بانک جهانی، سازمان بینالمللی کار (ILO) و سازمان ملل متحد جمعآوری شده است. با وجود وجوه اشتراک میان این کشورها از نظر دین و مذهب، شاخص های مشارکت زنان با توجه به تحصیلات، دوران بارداری و شهرنشینی در توسعه اقتصادی متفاوت می باشد. و در واقع مطالعه این کشورها این تفاوت ها را برای ما مشخص می نماید. لگاریتم تولید ناخالص داخلی، مربع لگاریتم تولید ناخالص داخلی، نرخ بیکاری، نرخ شهرنشینی، نرخ ثبت نام ناخالص زنان در مدارس ابتدایی، نرخ ثبت نام ناخالص زنان در مدارس متوسطه، نرخ ثبت نام ناخالص زنان در مدارس عالی و نرخ باروری در کشورهای اسلامی به عنوان متغیرهای مستقل است. نرخ مشارکت نیروی کار، درصدی از جمعیت در سن کار در اقتصاد بوده که یا در حال کار و یا در جستجوی آن هستند. جمعیت در سن کار معمولا به افراد 64-16 ساله اطلاق میگردد. افرادی که در این گروه سنی به عنوان نیروی کار محسوب نمیشوند، دانش آموزان، افراد خانهدار، سربازان و افراد زیر 64 سال که بازنشسته شدهاند، میباشند. 5- تجزیه و تحلیل یافتهها [Z1] [Z2] نتایج پژوهش حاضر با یافته های مطالعات پرادهان و همکاران (2015) در کشور هندوستان، مطالعات وئرم (2015) در کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا، مطالعات تسانی و همکاران (2013) در کشورهای مدیترانه ای، مطالعات تام (2011) در 15 کشور جهان با درآمد متوسط، مطالعات زندی و همکاران (1391) در کشورهای منتخب آسیا و در مطالعات علمی و روستایی شلمانی (1393) در کشورهای منتخب خاورمیانه و شمال آفریقا مطابقت می کند چرا که نتایج بدست آمده از پژوهش های مذکور حاکی از وجود یک رابطه غیر خطی و U شکل بین نرخ مشارکت زنان در نیروی کار و توسعه اقتصادی کشورهای مورد مطالعه می باشد. در حالیکه در مقایسه با یافته های مطالعات لچمان و هارلین (2015) با برخی کشورهای مورد مطالعه با درآمدهای بالا و متوسط در این پژوهش مانند ایران، عربستان سعودی، مالزی، ترکیه و آذربایجان مطابقت داشته و با سایر کشورها با درآمد پایین مانند اندونزی، ازبکستان، نیجریه و بنگلادش در تناقض می باشد. نتایج پژوهش حاضر با یافته های مطالعات پرادهان و همکاران (2015) در کشور هندوستان، مطالعات وئرم (2015) در کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا، مطالعات تسانی و همکاران (2013) در کشورهای مدیترانه ای، مطالعات تام (2011) در 15 کشور جهان با درآمد متوسط، مطالعات زندی و همکاران (1391) در کشورهای منتخب آسیا و در مطالعات علمی و روستایی شلمانی (1393) در کشورهای منتخب خاورمیانه و شمال آفریقا مطابقت می کند چرا که نتایج بدست آمده از پژوهش های مذکور حاکی از وجود یک رابطه غیر خطی و U شکل بین نرخ مشارکت زنان در نیروی کار و توسعه اقتصادی کشورهای مورد مطالعه می باشد. در حالیکه در مقایسه با یافته های مطالعات لچمان و هارلین (2015) با برخی کشورهای مورد مطالعه با درآمدهای بالا و متوسط در این پژوهش مانند ایران، عربستان سعودی، مالزی، ترکیه و آذربایجان مطابقت داشته و با سایر کشورها با درآمد پایین مانند اندونزی، ازبکستان، نیجریه و بنگلادش در تناقض می باشد.
5-1- بررسی پایایی متغیرهای تحقیق لذا پیش از برآورد مدل لازم است پایایی تمام متغیرهای مورد استفاده در تخمینها مورد آزمون قرار گیرد (نوفرستی، 1391). در این پژوهش از آزمون لوین، لین و چو برای بررسی پایایی متغیرهای تحقیق استفاده شده است که نتایج آن در جدول (1) آورده شده است. جدول (1): پایایی متغیرهای تحقیق
ماخذ: یافتههای تحقیق پس از اینکه بر اساس نتایج آزمون ریشه واحد تعیین شد که متغیرها پایا هستند، در گام بعدی به آزمون وجود روابط تعادلی بلندمدت در بین متغیرها میپردازیم. برای این منظور از آزمون هم انباشتگی کائو استفاده شده است که نتایج حاصل از این آزمون در جدول شماره (2) آمده است. جدول (2): نتایج حاصل از آزمون هم انباشتگی کائو
ماخذ: یافتههای تحقیق
با توجه به نتایج حاصل از آزمون همانباشتگی کائو، آماره آزمون دیکی - فولر تعمیم یافته فرض صفر مبتنی بر عدم وجود همانباشتگی را رد میکند. بنابراین نتیجه میگیریم که بین متغیرهای مورد مطالعه، رابطه بلندمدت وجود دارد. 5-2- تخمین مدل تحقیق بعد از بررسی پایایی متغیرها به برآورد الگو برای کشورهای اسلامی پرداخته شده است. در ابتدا با انجام آزمون F لیمر، اعتبار استفاده از دادههای ترکیبی مورد آزمون قرار میگیرد. فرض صفر در این آزمون، یکسان بودن عرض از مبداها (مدل ترکیبی) در برابر فرض مقابل، ناهمسانی حداقل یکی از عرض از مبداها (روش پنل) میباشد. اگر F محاسبه شده از F جدول بزرگتر باشد، آنگاه فرض صفر رد میشود. بعد از انجام آزمون F، اگر مقدار احتمال کوچکتر از 05/0 باشد، روش پنل در سطح 95 درصد به بالا پذیرفته میشود.
جدول (3): نتایج آزمون F لیمر
ماخذ: یافتههای تحقیق
با توجه به بزرگتر بودن مقدار آماره F محاسبه شده از F جدول و مقدار احتمال صفر، فرض صفر مبنی بر استفاده از روش حداقل مربعات با سطح اطمینان 95 درصد رد میشود و در نتیجه رگرسیون مقید دارای اعتبار نمیباشد. بنابراین استفاده از مدل پنل (مدل اثرات ثابت یا اثرات تصادفی) تأیید میشود. به منظور تعیین مدل اثرات ثابت یا اثرات تصادفی از آزمون هاسمن استفاده میشود. چنانچه مقدار احتمال محاسبه شده کوچکتر از 05/0 باشد، فرض صفر مبنی بر استفاده از روش تخمین تصادفی در سطح معنادار بودن 05/0 رد شده و مدل اثرات ثابت پذیرفته میشود. جدول (3): نتایج آزمون هاسمن
ماخذ: یافتههای تحقیق با توجه به مقدار احتمال محاسبه شده (6542/0) و مقدار آماره کای دو آزمون (873114/1) که از مقدار جدولی آن کوچکتر است، فرض صفر مبنی بر استفاده از مدل اثرات تصادفی در برآورد مدل این پژوهش با سطح اطمینان 95 درصد پذیرفته شده و فرض مقابل مبنی بر استفاده از مدل اثرات ثابت در برآورد مدل رد میشود. نتایج برآورد مدل با استفاده از مدل پنل با اثرات تصادفی به صورت جدول (4) میباشد.
جدول (4): برآورد الگوی تحقیق با استفاده از مدل اثرات تصادفی
ماخذ: یافتههای تحقیق همانطور که در جدول فوق مشاهده میشود، تمامی ضرایب متغیرها معنیدار هستند. بنابراین با توجه به نتایج حاصل از برآورد مدل به روش پنل دیتا میتوان نتایج را به شرح ذیل تعبیر کرد: 1 – با توجه به اینکه مقدار آماره F محاسبه شده از مقدار جدولی آن بیشتر است، معنیداری کل رگرسیون در سطح معنادار 05/0 پذیرفته میشود. همچنین مقدار R2نشان میدهد که بیش از 69 درصد تغییرات نرخ مشارکت زنان در نیروی کار توسط متغیرهای توضیحی مدل تبیین شده است. 2 – لگاریتم تولید ناخالص داخلی تاثیر منفی و معنی داری بر نرخ مشارکت زنان در نیروی کار کشورهای اسلامی را نشان میدهد، به گونهای که به ازای یک درصد افزایش در لگاریتم تولید ناخالص داخلی، نرخ مشارکت زنان در نیروی کار کشورهای اسلامی 29/0 درصد کاهش مییابد. به عبارت دیگر در دوره مورد مطالعه، بین متغیر لگاریتم تولید ناخالص داخلی و نرخ مشارکت زنان در نیروی کار کشورهای اسلامی رابطه معکوس وجود دارد. 3 – ضریب برآورد شده متغیر مربع لگاریتم تولید ناخالص داخلی نشان میدهد که با افزایش یک درصد در این متغیر، نرخ مشارکت زنان در نیروی کار کشورهای اسلامی تقریبا به میزان 018/0 درصد افزایش خواهد یافت. به عبارت دیگر در دوره مورد مطالعه، بین متغیر مربع لگاریتم تولید ناخالص داخلی و نرخ مشارکت زنان در نیروی کار کشورهای اسلامی رابطه مثبت وجود دارد. 4 – ضریب برآورد شده متغیر نرخ بیکاری نشان میدهد که با افزایش یک درصد در این متغیر، نرخ مشارکت زنان در نیروی کار کشورهای اسلامی تقریبا به میزان 08/0 درصد کاهش خواهد یافت. به عبارت دیگر در دوره مورد مطالعه، بین متغیر نرخ بیکاری و نرخ مشارکت زنان در نیروی کار کشورهای اسلامی رابطه معکوس وجود دارد. 5- ضریب برآورد شده متغیر نرخ شهرنشینی نشان میدهد که با افزایش یک درصد در این متغیر، نرخ مشارکت زنان در نیروی کار کشورهای اسلامی تقریبا به میزان 02/0 درصد افزایش خواهد یافت. به عبارت دیگر در دوره مورد مطالعه، بین متغیر نرخ شهرنشینی و نرخ مشارکت زنان در نیروی کار کشورهای اسلامی رابطه مثبت وجود دارد. 6- ضریب برآورد شده متغیر نرخ ثبت نام ناخالص زنان در مدارس ابتدایی نشان میدهد که با افزایش یک درصد در این متغیر، نرخ مشارکت زنان در نیروی کار کشورهای اسلامی تقریبا به میزان 003/0 درصد افزایش خواهد یافت. به عبارت دیگر در دوره مورد مطالعه، بین متغیر نرخ ثبت نام ناخالص زنان در مدارس ابتدایی و نرخ مشارکت زنان در نیروی کار کشورهای اسلامی رابطه مثبت وجود دارد. 7- ضریب برآورد شده متغیر نرخ ثبت نام ناخالص زنان در مدارس متوسطه نشان میدهد که با افزایش یک درصد در این متغیر، نرخ مشارکت زنان در نیروی کار کشورهای اسلامی تقریبا به میزان 003/0 درصد افزایش خواهد یافت. به عبارت دیگر در دوره مورد مطالعه، بین متغیر نرخ ثبت نام ناخالص زنان در مدارس متوسطه و نرخ مشارکت زنان در نیروی کار کشورهای اسلامی رابطه مثبت وجود دارد. 8- ضریب برآورد شده متغیر نرخ ثبت نام ناخالص زنان در مدارس عالی نشان میدهد که با افزایش یک درصد در این متغیر، نرخ مشارکت زنان در نیروی کار کشورهای اسلامی تقریبا به میزان 004/0 درصد افزایش خواهد یافت. به عبارت دیگر در دوره مورد مطالعه، بین متغیر نرخ ثبت نام ناخالص زنان در مدارس عالی و نرخ مشارکت زنان در نیروی کار کشورهای اسلامی رابطه مثبت وجود دارد. 9- ضریب برآورد شده متغیر نرخ باروری نشان میدهد که با افزایش یک درصد در این متغیر، نرخ مشارکت زنان در نیروی کار کشورهای اسلامی تقریبا به میزان 12/0 درصد کاهش خواهد یافت. به عبارت دیگر در دوره مورد مطالعه، بین متغیر نرخ باروری و نرخ مشارکت زنان در نیروی کار کشورهای اسلامی رابطه معکوس وجود دارد. 6- نتیجه گیری و ارائه پیشنهادات لازم در این مقاله به بررسی رابطه رشد و به ویژه توسعه اقتصادی و نیروی کار زنان در کشورهای منتخب اسلامی پرداخته شد. پایین بودن نرخ مشارکت جمعیت زنان فعال در کشورهای اسلامی و ضرورت ارتقای آن در ارتباط با توسعه همه جانبه در این کشورها به ویژه با توجه به افزایش نسبت زنان با تحصیلات عالی، بازنگری سازکار و کارهای موجود را در چارچوب نظریههای علمی مربوط به توسعه اجتناب ناپذیر میکند. بدین منظور در این تحقیق، ابتدا برای بررسی پایایی متغیرهای تحقیق از آزمون لوین، لین و چو استفاده شد که نتایج این آزمون نشان داد متغیرهای نرخ مشارکت زنان در نیروی کار، نرخ بیکاری، نرخ ثبت نام ناخالص زنان در مدارس ابتدایی، نرخ ثبت نام ناخالص زنان در مدارس متوسطه، نرخ ثبت نام ناخالص زنان در مدارس عالی و نرخ باروری در سطح I(0) پایا هستند و متغیرهای دیگر شامل لگاریتم تولید ناخالص داخلی، لگاریتم مربع تولید ناخالص داخلی و نرخ شهرنشینی در سطح پایا نبوده و با یک بار تفاضل گیری I(1) پایا میباشند. نتایج مربوط به آزمون هم انباشتگی کائو نیز نشان داد که بین متغیرهای مورد مطالعه، رابطه بلندمدت وجود دارد. بعد از بررسی پایایی متغیرهای تحقیق، از آزمونهای F لیمر و آزمون هاسمن برای تشخیص مدل مناسب استفاده شد که نتایج این آزمونها تایید کننده مدل اثرات تصادفی بودند. از این رو الگوی تحقیق با استفاده از اثرات تصادفی تخمین زده شد و نتایج آن نشان داد که متغیرهای لگاریتم تولید ناخالص داخلی، نرخ بیکاری و نرخ باروری تاثیر منفی و متغیرهای لگاریتم مربع تولید ناخالص داخلی، نرخ شهرنشینی، نرخ ثبت نام ناخالص زنان در مدارس ابتدایی، نرخ ثبت نام ناخالص زنان در مدارس متوسطه و نرخ ثبت نام ناخالص زنان در مدارس عالی تاثیر مثبت بر نرخ مشارکت زنان در نیروی کار کشورهای اسلامی دارند.
نمودار (1): رابطه غیرخطی (U- شکل) بین نرخ مشارکت زنان در نیروی کار و توسعه اقتصادی کشورهای اسلامی طی سالهای 2013-1990 تایید فرضیه U شکل بودن رابطه بین نرخ مشارکت زنان و توسعه اقتصادی مستلزم آن بود که لگاریتم تولید ناخالص داخلی با ضریب منفی و مربع آن با ضریب مثبت بر نرخ مشارکت زنان اثرگذار باشد. از آنجا که در برآورد، علامت لگاریتم تولید ناخالص داخلی و مربع آن مطابق انتظار و معنادار بوده است، تاییدی بر صدق فرضیه U شکل بودن رابطه بین نرخ مشارکت زنان و توسعه اقتصادی در کشورهای اسلامی است. یعنی توسعه اقتصادی در ابتدا نرخ مشارکت زنان را کاهش و سپس در مراحل بعدی توسعه سبب افزایش این نرخ میشود. همچنین با توجه به اینکه در این تحقیق نرخ باروری تاثیر منفی بر نرخ مشارکت زنان در نیروی کار داشته است، میتوان ادعا کرد که در کشورهای اسلامی فرضیه ناسازگاری نقش تایید میشود.
با توجه به نتایج حاصل از این تحقیق میتوان موارد زیر را پیشنهاد کرد: 1- با توجه به تاثیر مثبت نرخ ثبت نام ناخالص زنان در مدارس ابتدایی، متوسطه و عالی بر نرخ مشارکت زنان در نیروی کار کشورهای اسلامی توصیه میشود که کشورهای اسلامی به منظور بالا بردن نرخ مشارکت زنان در نیروی کار برای از بین بردن موانع موجود در تحصیل زنان و فراهم کردن شرایط و امکانات آموزشی بهتر برای زنان اقدامات لازم را انجام دهند. 2- با توجه به تاثیر متغیرهای تحقیق بر نرخ مشارکت زنان در نیروی کار کشورهای اسلامی توصیه میشود که کشورهای اسلامی با فرهنگسازی و انجام تبلیغات سازنده موانع موجود بر سر راه کار زنان را از بین ببرند. همچنین توصیه میشود تا کشورهای اسلامی زمینههای افزایش مهارتهای مورد نیاز و تطبیق پذیری زنان با نیازهای بازار کار را فراهم کنند. 3- تحقیق حاضر در یک مقطع زمانی و برای بررسی رابطه نرخ مشارکت زنان در نیروی کار و توسعه اقتصادی کشورهای اسلامی طی سالهای | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
برقی، حمید، قنبری، یوسف، حجاریان، احمد و محمدی، منیره (1390)، بررسی توزیع فضایی فعالیت های پایه ای اشتغال زنان در بخش های اقتصادی کشور؛ فصلنامه مطالعات اجتماعی-روانشناختی زنان، سال نه، شماره 3، زمستان 1390، صص 193-167 رجاییان، محمد مهدی و باقرپور، پریچهر (1394)، بررسی عوامل موثر بر نرخ مشارکت اقتصادی زنان با رویکرد پویایی شناسی سیستم؛ فصلنامه مطالعات اجتماعی-روانشناختی زنان، سال 13، شماره 2، تابستان 1394، صص 36-7 برقی، حمید، قنبری، یوسف، حجاریان، احمد و محمدی، منیره (1390)، بررسی توزیع فضایی فعالیت های پایه ای اشتغال زنان در بخش های اقتصادی کشور؛ فصلنامه مطالعات اجتماعی- روانشناختی زنان، سال نه، شماره 3، زمستان 1390، صص 193-167 رجاییان، محمد مهدی و باقرپور، پریچهر (1394)، بررسی عوامل موثر بر نرخ مشارکت اقتصادی زنان با رویکرد پویایی شناسی سیستم؛ فصلنامه مطالعات اجتماعی- روانشناختی زنان، سال 13، شماره 2، تابستان 1394، صص 36-7 زندی، فاطمه، دامن کشیده، مرجان و مرادحاصل، نیلوفر (1391)، نقش رشد اقتصادی بر مشارکت زنان در کشورهای منتخب آسیا؛ فصلنامه علمی- پژوهشی زن و فرهنگ، سال سوم، شماره 11، صص 125-111. علمی، زهرا (میلا) و روستائی شلمانی، خیزران (1393)، اثر توسعه بر مشارکت اقتصادی زنان کشورهای منا با استفاده از روش پانل پروبیت کسری؛ پژوهشهای رشد و توسعه اقتصادی، سال چهارم، شماره 14، صص 28-11. کریمی موقاری، زهرا، نظیفی نایینی، مینو و عباسپور، سحر (1392)، عوامل اقتصادی موثر بر اشتغال زنان در ایران؛ فصلنامه مطالعات اجتماعی- روانشناختی زنان، سال 11، شماره 3، پاییز 1392، صص 80-53 نظامیوند چگینی، زهرا و سرایی، حسن (1392)، عوامل موثر بر مشارکت زنان شهر تهران در نیروی کار؛ مجله برنامه ریزی رفاه و توسعه اجتماعی، شماره 15، صص 45-1. نوفرستی، محمد (۱۳۹۱)، ریشه واحد و همجمعی در اقتصاد سنجی؛ تهران، انتشارات درسا. Lechman, E., & Kaur, H. (2015). Economic Growth and Female Labor Force Participation–Verifying the U-Feminization Hypothesis. New Evidence for 162 Countries Over the Period 1990-2012. New Evidence for, 162, 90-112.
Pradhan, B. K., Singh, S. K., & Mitra, A. (2015). Female Labour Supply in A Developing Economy: A Tale from A Primary Survey. Journal of International Development, 27(1), 99-111.
Tam, H. (2011). U-shaped female labor participation with economic development: Some panel data evidence. Economics Letters, 110(2), 140-142.
Tsani, S., Paroussos, L., Fragiadakis, C., Charalambidis, I., & Capros, P. (2013). Female labour force participation and economic growth in the South Mediterranean countries. Economics Letters, 120(2), 323-328.
Verick, S. (2014). Female labor force participation in developing countries. IZA World of Labor. 87. 1-10.
Verme, P. (2015). Economic development and female labor participation in the Middle East and North Africa: a test of the U-shape hypothesis. IZA Journal of Labor & Development, 4(1), 1-21.
World Bank, World Development Indicators, Online database.
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 8,872 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 2,476 |