تعداد نشریات | 25 |
تعداد شمارهها | 932 |
تعداد مقالات | 7,653 |
تعداد مشاهده مقاله | 12,495,697 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 8,886,774 |
مطالعة رابطة عوامل مؤثر بر میزان رضایت از زندگی زناشویی در میان زنان و مردان متأهل شهر تهران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مطالعات اجتماعی روان شناختی زنان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 5، دوره 13، شماره 1، فروردین 1394، صفحه 111-140 اصل مقاله (263.86 K) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22051/jwsps.2015.1940 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
بیژن زارع1؛ هاجر صفیاری جعفرآباد2 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1دانشیار دانشگاه خوارزمی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2کارشناس ارشد جامعه شناسی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
باتوجه به اهمیت رضایت از زناشویی در تحکیم خانواده، در پژوهش حاضر میزان رضایت از زندگی زناشویی و عوامل مؤثر بر آن در میان زنان و مردان متأهل 18 - 60 سال شهر تهران بررسی شد که حداقل یکسال از زندگی مشترک آنها گذشته باشد. درتدوین چهارچوب نظری این پژوهش،از نظریههای روانشناختی، جامعهشناختی و ارتباطات استفاده شد. روش مورد استفاده پیمایش و دادهها از طریق پرسشنامه جمعآوری شده است. حجم نمونه 400 نفر از زنان و مردان متأهل مناطق2، 8 و 15 شهر تهران که با استفاده از فرمول نمونهگیری کوکران و روش نمونهگیری طبقهای متناسب انتخاب شده است. برای تحلیل دادهها، از آزمونهای آماری توصیفی و استنباطی استفاده شد. یافتهها نشان داد که میزان رضایت از زندگی زناشویی با میزان عشق و علاقه، طول مدت زندگی زناشویی، اختلاف سنی زوجین، پایگاه اقتصادی- اجتماعی، میزان تحصیلات زوجین رابطة معنادار دارد، هم چنین یافتههای پژوهش وجود رابطة معنادار بین متغیر وابسته یعنی رضایت از زندگی زناشویی و دیگر متغیرهای مستقل پژوهش یعنی، میزان استفاده از رسانهها، تحصیلات همسان زوجین، میزان درآمد خانواده و وضعیت اشتغال زنان متأهل ( شاغل و خانهدار) را تأیید نکرد. سرانجام، نتایج رگرسیون چندمتغیره نشان داد که تنها متغیر مستقل باقیمانده در معادله یعنی میزان عشق و علاقه زوجین به یکدیگر در حدود 40% از متغیر وابسته را تبیین میکند. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اختلاف سنی؛ پایگاه اجتماعی- اقتصادی؛ تحصیلات همسان؛ میزان عشق و علاقه زوجین به یکدیگر | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
عنوان مقاله [English] | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
The Study of Marital Satisfaction and its Determinants on Married Women and Men in Tehran City | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان [English] | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
Bizhan Zare1؛ Hajar Safyari Jafarabad,2 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده [English] | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
Regarding the importance of marital satisfaction, present study is on marital satisfaction and its determinates on married men and women between 18 to 60 years old in Tehran, that at least one year of their marital life has passed. Theories used in the theoretic frame work are psychological, sociological and communication theories. The method used was survey and data were collected through questionnaires. A sample of 400 married women and men in”2,8 and 15” regions of Tehran municipality was selected using stratified sampling. Data were analyzed by statistical and descriptive tests. Results showed that, there is a significant relationship between levels of marital satisfaction and love, duration of marriage, age difference, educational level, gender and socio-economic status. Our findings did not confirm a significant relationship between dependent variable and other independent variables, namely, the use of media, educational equality, income of family and satisfaction of employed women. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها [English] | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
marital satisfaction, Family, Age Difference, Educational Equality, Socio- Economic Status. 1 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده باتوجه به اهمیت رضایت از زناشویی در تحکیم خانواده، در پژوهش حاضر میزان رضایت از زندگی زناشویی و عوامل مؤثر بر آن در میان زنان و مردان متأهل 18 - 60 سال شهر تهران بررسی شد که حداقل یکسال از زندگی مشترک آنها گذشته باشد. درتدوین چهارچوب نظری این پژوهش،از نظریههای روانشناختی، جامعهشناختی و ارتباطات استفاده شد. روش مورد استفاده پیمایش و دادهها از طریق پرسشنامه جمعآوری شده است. حجم نمونه 400 نفر از زنان و مردان متأهل مناطق2، 8 و 15 شهر تهران که با استفاده از فرمول نمونهگیری کوکران و روش نمونهگیری طبقهای متناسب انتخاب شده است. برای تحلیل دادهها، از آزمونهای آماری توصیفی و استنباطی استفاده شد. یافتهها نشان داد که میزان رضایت از زندگی زناشویی با میزان عشق و علاقه، طول مدت زندگی زناشویی، اختلاف سنی زوجین، پایگاه اقتصادی- اجتماعی، میزان تحصیلات زوجین رابطة معنادار دارد، هم چنین یافتههای پژوهش وجود رابطة معنادار بین متغیر وابسته یعنی رضایت از زندگی زناشویی و دیگر متغیرهای مستقل پژوهش یعنی، میزان استفاده از رسانهها، تحصیلات همسان زوجین، میزان درآمد خانواده و وضعیت اشتغال زنان متأهل ( شاغل و خانهدار) را تأیید نکرد. سرانجام، نتایج رگرسیون چندمتغیره نشان داد که تنها متغیر مستقل باقیمانده در معادله یعنی میزان عشق و علاقه زوجین به یکدیگر در حدود 40% از متغیر وابسته را تبیین میکند. واژگان کلیدی اختلاف سنی؛ پایگاه اجتماعی- اقتصادی؛ تحصیلات همسان؛ میزان عشق و علاقه زوجین به یکدیگر
مقدمه و بیان مسئله ازدواج مبنای شکلگیری خانواده است که خود جزء مهمترین اتفاقاتی است که در طی زندگی فرد رخ میدهد. ازدواج یعنی پیوند زندگی مشترک دو فرد با حفظ استقلال نسبی هر یک در جهت تکامل شخصیت طرفین. پیوند زناشویی بهعنوان پیچیدهترین نوع روابط انسانی واجد چنان توان بالقوهای در آزادسازی احساسات است که در کمتر روابط بین فردی دیگر میتوان نظیرآن را یافت (صادق مقدم، عسکری، معروضی، شمس و طهماسبی،1385). شواهد موجود نشان میدهد که متجاوز از 90% زنان و مردان جوامع مختلف به طور متوسط حداقل یک بار در طی زندگی خود ازدواج میکنند (نوابینژاد،1376: 172). مهمترین اهداف ازدواج نیل به آرامش و سکون، تأمین نیازهای جنسی و بقای نسل، تکامل انسان و آرامش و امنیت اجتماعی است (سیادت و همایی، 1386: 172). در نظام الهی و فرهنگ قرآنی نیز هدف اصلی از ازدواج رسیدن به آرامش و آسایش خاطر، پیمودن رشد، نیل به کمال انسانی و تقرب به ذات حق است. تردیدی نیست که از تنهایی بهدر آمدن، همسر و همراه شدن، خانواده مستقل تشکیل دادن، ارضای کششهای نفسانی و غرایز طبیعی و فرزندآوری از نتایج قهری ازدواج و بالطبع از مهمترین عوامل مؤثر در آرامش روان و آسایش فکر و جان و احساس رضامندی درونی است (افروز، 1377: 24). ازدواج در تعالی و سلامت روانی انسانها نقشی اساسی دارد به گونهای که پژوهشهای زیادی نشان دادهاند که افراد متأهل سالمتر و شادتر هستند (وایت، برینکرهوف و بوث، 1985). در واقع برای بسیاری، کسب خشنودی از رابطة زناشویی مهمترین منبع خشنودی حتی مهمتر از منابعی همچون کار، دوستان و حتی فرزندان به شمار میآید (ابراهیمی و جان بزرگی، 1387). وندورف و همکاران (2000) در تعریف رضایت زناشویی میگویند؛ انطباق رفتارهای زناشویی زوجها با یکدیگر و وجود تفاهم و همدلی و عشق بین آنهاست. به عبارت دیگر رضایت زناشویی، وجود یک رابطة دوستانة منطقی، تفاهم، درک یکدیگر و ارضای نیازهای مادی و معنوی زن و مرد است (به نقل از سیادت وهمایی، 1386: 174). کاپلان و مدوکس[1] (۲۰۰۲). میرفردی، احمدی و رفیعی بلداجی (1389). نیز چنین بیان میکنند که رضایت زناشویی یک تجربة فردی در ازدواج است که افراد آن را با توجه به میزان مسرت و خوشی در زندگی زناشویی ارزیابی میکنند، آنها اعتقاد دارند که این امر به انتظارات، نیازها و خواستهها و تمایلات افراد در ازدواجشان بستگی دارد. رضایت زناشویی بر میزان رضایت بین زوجها اشاره میکند، که این امر به معنای میزان رضایتی است که زوجین در روابط خود آن را احساس میکنند. پژوهش حاضر در پی پاسخگویی به سؤالات زیر بود: آیا بین میزان درآمد خانواده و رضایت از زندگی زناشویی رابطه وجود دارد؟ آیا بین اختلاف سنی زوجین و رضایت از زندگی زناشویی رابطه وجود دارد؟ آیا بین تحصیلات همسان زوجین و رضایت از زندگی زناشویی رابطه وجود دارد؟ آیا بین طول مدت زندگی زناشویی و رضایت از زندگی زناشویی رابطه وجود دارد؟ آیا بین میزان عشق و علاقه زوجین به یکدیگر و رضایت از زندگی زناشویی رابطه وجود دارد؟ آیا بین میزان استفاده از رسانهها و رضایت از زندگی زناشویی رابطه وجود دارد؟ از جمله دلایل معقول و منطقی مطالعه بر روی جزئیات رضایت زناشویی، درک محوریت آن در سلامت خانواده و اشخاص(استاک و اشلمان[2] 1998)، اهمیت آن برای جامعه، در حالتی که ازدواجهای موفق شکل میگیرد، دست کشیدن از جرم (لاب، ناگین و سمپسون[3] 1998) و نیاز به گسترش مداخلات تجربی برای زوجین به منظور جلوگیری یا کم کردن فشارهای زناشویی و طلاق است. طلاق از پدیدههای آسیبزا است که با رضایت زناشویی رابطة نزدیک و تنگاتنگ دارد، طبق خبرنامة آماری سازمان ثبت احوال طلاق در ایران در پنج سال گذشته رشدی صعودی داشته و در شش ماهة اول سال 89 نسبت به مدت مشابه در سال قبل 2/6% افزایش داشته است. بر اساس اعلام این سازمان در شش ماهة نخست همین سال در هر شبانه روز به طور متوسط 354 واقعه طلاق ثبت شده است. بدین ترتیب، میتوان گفت که پدیدة طلاق در ایران از 9% به 14% افزایش یافته است. در واقع فقدان یا کاهش احساس رضایتمندی زناشویی، خود میتواند سبب ایجاد محرکی برای تصمیم به جدایی و طلاق شود که آثار مخرب و مهلک آن نیز بر کسی پوشیده نیست (وایت،کلین و دیوید، 2008). باتوجه به مباحث بالا میتوان گفت اجرای پژوهشهایی از این دست برای شناسایی دقیقتر علل طلاق و در نقطة مقابل آن رضایتمندی از زندگی زناشویی در کشور از اهمیت زیادی بهرهمند است .زیرا بر اساس یافتههای حاصل از این قبیل پژوهشها، ازیک سو، هزینهها و مشکلات مادی و روانی ناشی از اختلافات خانوادگی و پدیدة طلاق را کاهش داد و از سوی دیگر، با افزایش معرفت و شناخت به ویژه یافتههای حاصل از پژوهشهای کاربردی، پیشنهادات مناسبی برای سیاست گذاریها و برنامهریزیهای کلان اجرایی ارائه کرد تا بنیانهای خانواده استحکام بیشتری پیدا کند. برای انجام هر پژوهشی باید از پژوهشهای پیشین و دستاوردهای آن آگاه بود، پژوهشهای پیشین در حکم پشتوانهای برای انجامدادن پژوهشهای جدید هستند و ضمن آنکه میتوانند الهام دهندة ایدههای جدید و نو به محقق باشند. میتوانند باعث پیشرفت سریع کار، غنیتر شدن پژوهش و جلوگیری از ابهام و سردرگمی و تکرار شوند. برخی از پژوهشهای خارجی به این نتیجه رسیدهاند که متغیرهای بعد خانوار، تعداد فرزندان، درآمد و قومیت زوجین با میزان رضایت آنها از زندگی زناشویی رابطة معنادار دارد (براومن، 2000 ؛ اراتینکال و انستینوگن، 2007). یافتههای پژوهشها دیگر حاکی از وجود رابطة متغیرهای همسانی پایگاه اجتماعی-اقتصادی، همسانی سن در زمان ازدواج، همسانی مذهبی، همسانی تحصیلات و طول مدت ازدواج زوجین با میزان رضایت آنها از زندگی زناشویی است (ویجنتیمالا و همکاران، 2004؛ وندورف وهمکاران، 2011؛ هیتون، 1984). برخی دیگر از تحقیقات انجام شده در باب میزان رضایت از زندگی زناشویی نشان میدهند که همگونی فرهنگی، نحوة جامعهپذیری جنسیّتی، چگونگی توزیع قدرت و ساختار خانواده زوجین و جذّابیت زن با میزان رضایت آنها از زندگی زناشویی رابطة معنادار دارد. ضمن اینکه، یافتههای این پژوهش حاکی از رضایت بیشتر مردان در مقایسه با زنان در خانوادههای اقتدارگرا است. این پژوهش دلیل این امر را وجود موقعیت مسلط و برترمرد در چنین خانوادههایی میدانند (ویسفلد، راسل و ولز، 1992). سرانجام، گروه دیگری از پژوهشها به این نتیجه رسیدهاند که میزان عشق و علاقه زوجین به یکدیگر، ارزشهای مشترک، طول مدت ازدواج، تعهد، وفاداری و احترام به روابط زناشویی، حمایت و پشتیبانی زوجین از همدیگر، ایمان و اعتقادات مذهبی محکم زوجین با میزان رضایت آنها از زندگی زناشویی رابطة معنادار دارد (فنل، 1993؛ روزن-گاردن، ایرز و هایت، 2004). در پژوهشهای انجام شده در باب میزان رضایت از زندگی زناشویی در داخل، برخی به این نتیجه رسیدهاند که وضعیت اشتغال زن (خانهدار یا شاغل بودن)، میزان تحصیلات زنان شاغل و خانهدار در زندگی زناشویی، همسانی تحصیلات زوجین، طول مدت ازدواج، داشتن آشنایی قبل از ازدواج، سرمایه و امکانات اقتصادی، وجود رضایت و موافقت والدین و ازدواج فامیلی با میزان رضایت از زندگی زناشویی رابطة معنادار دارند (سیاوش شاهعنایتی، 1388؛ صادق مقدم، عسکری، معروضی، شمس و طهماسبی، 1385؛ حسین خوانساری، 1380 ؛ بهاری، 1386؛ موسوی، 1385). دسته دیگری از پژوهشهای داخلی حاکی از آن هستند که میزان عشق و علاقه زوجین به یکدیگر، میزان احترام زوجین به همدیگر، سرمایة اجتماعی خانواده، تفاهم در اعتقادات و باورهای مذهبی و میزان ارتباطات کمی در درون و بیرون از خانواده با میزان رضایت از زندگی زناشویی رابطة معنادار دارد (جلالی هنومرور، 1385؛ دانش و حیدریان، 1385؛ خواجه نوری، 1388؛ نیکوی و سیف، 1384). سرانجام در پژوهش دیگری این نتیجه به دست آمد که بین باورهای غلط و غیرمنطقی زوجین و میزان رضایت آنها از زندگی زناشویی رابطة معنادار وجود دارد (تختی،1380). در یک جمعبندی از پژوهشهای انجام شده میتوان گفت، باوجود آن که پژوهشهای متعددی در زمینة میزان رضایت از زندگی زناشویی و عوامل مؤثر برآن انجام شده است، اما اغلب پژوهشها در داخل با رویکرد روانشناختی است. در هر حال عمده تحقیقات بر عواملی هم چون همسان همسری از نظر میزان تحصیلات، نزدیکی سن زوجین در هنگام ازدواج، طول مدت ازدواج، امکانات اقتصادی، میزان استفاده از رسانهها و میزان عشق و علاقه زوجین به یکدیگر در میزان رضایت زوجین از زندگی زناشویی تأکید کردهاند. پژوهش حاضر، علاوه بر توجه به این عوامل سعی کرده است با رویکردی جامعهشناختی، رضایت از زندگی زناشویی را بررسی کند. عامل اصلی و جهتدهندة هر پژوهشی نظریههای مورد استفاده در آن هستند. در این بخش از نظریهها و رویکردهایی استفاده میشود که به طور مستقیم یا غیر مستقیم با موضوع پژوهش مرتبط است. اگر چه، باید بر این نکته ﺗﺄکید شود که این پژوهش هرگز مدعی آن نیست که یک مطالعه جامع را پیریزی کرده است. به نظرمازلو نیازهای انسان با تقدم و ﺗﺄخر ظاهر میشوند. هر نیاز پس از آنکه کلاً یا به طور نسبی ارضا شد جای خود را به نیاز برآورده نشده سطح بالاتر میدهد یا آن که همان نیاز به صورتی دیگر و با شدتی بیشتر متجلی میشود. این نیازها را میتوان به نیازهای جسمانی یا اولیه و نیازهای ثانوی یا روانی تقسیم کرد. طبقهبندی مازلو از نیازهای انسانی به شرح زیر است: 1) نیازهای فیزیولوژیک یا جسمانی؛ 2) نیاز به امنیت؛ 3) نیازهای گروهی و اجتماعی و نیاز به عشق و محبت؛ 4) نیاز به حرمت و مقام و موقعیت و 5) نیاز خودیابی و خویشتنشناسی (مازلو،1372). بر این اساس، در رضایتمندی زناشویی باید به این نکته توجه شود که ازدواج چگونه پاسخگوی نیازهایی است که برای شخص جنبة غالب دارد. ممکن است برای فردی پاسخگویی به نیاز جنسی یک نیاز باشد، در صورتی که برای شخصی دیگر نیازهای دیگری مانند عشق مطرح باشد. نظریة چرخة زندگی زناشویی و رضایتمندی از زندگی زناشویی، حاکی از آن است که بین رضایت از ازدواج و دورههای زندگی رابطهای منحنی شکل وجود دارد که طبق آن با تولد فرزندان و در دورهای کوتاه از میانسالی، رضایت از ازدواج کاهش مییابد و سپس با راه افتادن فرزندان، رضایت از زندگی به نحو چشمگیری افزایش مییابد (برناردز، 1384: 243). لونسون[4] (1994) معتقد است که رضایت زناشویی با گذشت زمان کاهش مییابد در این رابطه، رولینز و فلدمن (1970) نیز بر مبنای مطالعاتشان یک مدل U شکل را از رضایت زناشویی ارائه میکنند، به این صورت که رضایت زناشویی در طی سالهای تربیت فرزندان کاهش مییابد و در طی چرخة زندگی زناشویی زمانی که خانه از فرزندان خالی میشود، رضایت زناشویی افزایش مییابد (فالکنر، 2002: 10). از نظرفروم، نیاز به عشق و عاطفه در هر انسانی قوی است. عشق حاصل از ازدواج نزدیکترین رابطة انسانها محسوب میشود. به کمک توسعة زندگی شهری امروزی، تأثیر فرهنگ غربی، آموزش نوین، ارزشها و ایدههای در حال تغییر، اهمیت رو به رشد زندگی جنسی و غیره، رابطة عاطفی بین زن و شوهر اهمیت ملاحظهپذیری را به دست آورده است، برای برآوردن نیازهای اساسی روانی از قبیل عشق، محبت، همدردی، هر شخص به خانواده خود وابسته است. او معتقد است عشق عبارت از همبستگی و یگانگی با شخص، به شرط نگه داشتن فردیت و موازین شخصیت فردی است. عشق یعنی شرکتداشتن و آمیزش که مجال میدهد که تمام فعالیت درونی شخص ظاهر شود، عشق بارور همواره بر علائم توجه، مسئولیت، احترام و شناخت دلالت میکند. از دیگر مؤلّفههای عشق حمایت و قدردانی است (فروم، 1389). هم چنین، در بررسی رابطة بین قدردانی و حمایت همسر و رضایت زناشویی بر روی زوجین شاغل مشخص شد که قدردانی و حمایت همسر با رضایتمندی زناشویی ارتباط مثبتی دارد و این امر در میان زنان در مقایسه با مردان بیشتر وجود دارد (احمدی وگروسی، 1383). نظریههای جامعهشناسی: پارسونز با طرح نظام شخصیتی در نظریة خود به تعریف رضایت اقدام میکند. او نظام سازماندهی شده از تمایلات و انگیزه عمل یک فرد را شخصیت مینامد. عنصر اصلی نظام شخصیت، تمایلات است. تمایلات غرایزی هستند که در روند کنش و در موقعیتهای اجتماعی بهدست میآیند. بر مبنای نظریة پارسونز، رضایت برونداد خرده نظام انگیزشی درونی شده است که حاصل پاداشهایی از نوع تمجید بیش از حد است. بنابراین، به اعتقاد پارسونز، در چارچوب نظام شخصیتی اگر به عنوان انگیزه به فردی پاداشهایی از نوع تمجید بیش از حد در حالتی داده شود که خود او این نوع تمجیدها را باور کرده باشد، رضایت حاصل خواهد شد. بر اساس تعریف پارسونز در قالب کلی نظام شخصیتی نیز بین خوشایندی و رضایت تمایز وجود دارد. رضایت به عنوان حالتی درونی در مقابل خوشایندی مطرح میشود که حالت ظاهری دارد. با در نظر گرفتن تعاریف فوق میتوان به این نتیجه رسید که رضایت در قالب نظام شخصیتی افراد معنی پیدا میکند، اما رضایت چگونه حاصل میشود؟ پاداشهای از نوع بیش از حد زمانی میتوانند ایجاد رضایت کنند که ارزیابی بر اساس معیارهای درونی شده (اجتماعی-فردی) نتیجه مطلوب و مثبتی را به دنبال داشته باشد، یعنی از ابتدا معیاری برای ارزیابی وجود دارد، سپس وضعیت موجود به وسیلة همان معیار ارزیابی میشود و درجة انطباق بین این دو حالت درجات متفاوت رضایت را به دنبال خواهد داشت. معیارها همیشه در حد ایدهآل و مطلوب وجود دارند و وضعیتی که بر اساس آنها و با در نظر گرفتن میزان دوری و نزدیکی با آنها سنجیده میشوند، واقعیت موجود در زندگی مشترک زن و شوهر است. بنابراین، رضایت با معیارهای درونی شده نیز ارتباط پیدا میکند که آن معیارها میتواند شامل جنبههای مختلفی از زندگی اجتماعی باشد (مهدوی، 1377). بر اساس نظریة همسان همسری، انسان دانسته یا ندانسته در پی گزینش همسری است که صفاتی همگون با او داشته باشد و آنگاه چنین نتیجه میگیرد که افراد در تمامی سنین، در میدانی فراختر از آن که تصادف بتواند بر آن کارگر شود، با کسانی وصلت میکنند که از نظر موقعیت زناشویی همانند خودشان باشد. به گمان برگس و لاک [5] در هر لحظه بخت فرد بیشتر در راستای ازدواجی همسانگزینانه عمل میکند تا ناهمسانگزین (برگس ولاک،1953). در واقع انسان طبیعتاً مایل است همسری برگزیند که بیشتر همسان او باشد تا ناهمسان با او. همسانی دو فرد نه تنها آنها را به سوی یکدیگر جذب میکند، بلکه پیوند و وصلت ایشان را استوارتر میکند (نوابی نژاد، 1376: 23)، همچنین همسان همسری، مبنای ایجاد ازدواجی مستحکم و پایدار است، در دنیا هزاران نفر از لحاظ سن، تحصیلات، پایگاه اجتماعی، مذهب همسان هستند، اما باید خاطر نشان کرد که همسان همسری به تنهایی نیز تضمین کنندة رضایت در زندگی زناشویی نیست (بل[6]، 1986: 80)، اما افراد میل و گرایش شدیدی برای ارتباط و دوام آن با کسانی را دارند که شبیه به آنها باشند، بر این امر تأکید داشتند که آنچه که در ابتدا و مهمتر از همه چیز با رضایت زناشویی ارتباط دارد همسانی در ویژگیها و خصوصیات اجتماعی است، به ویژه زوجهایی که در مواردی همچون، پایگاه اقتصادی اجتماعی، تحصیلات، دین، نژاد و هوش همسانی دارند، از ازواج خود نیز رضایت بیشتری دارند. به عبارتی این همسانیها و شباهتها ارتباط نزدیک در ازدواج را آسانتر میکند (لپویر[7]، 2006: 182)، از نظر کوردک (1991)، همسران با ویژگیهای اجتماعی، روانشناختی و جسمی یکسان و شبیه به هم، بیشتر تجربه رضایت زناشویی را در زندگی خود دارند (به نقل از فالکنر، 2002: 14). ناهمسانی میان دو همسر، سرچشمه کشمکشهای خانوادگی است. به عقیدة وود در اثر معروف خود « ازدواج از دیدگاه مذهبی» هرقدر همگونی میان دو همسر از نظر مذهب و نژاد کمتر باشد، اختلافات و کشمکشهای ایشان بیشتر است. در سال 2010 ، شنگ در مطالعهای که دربارة زناشویی میان نژادهای گوناگون و پدیدة طلاق در هاوایی به عمل آورد، به این نتیجه دست یافت که هرقدر پیوندهای قومی و فرهنگی میان زن و شوهر سختتر باشد، خطر جدایی به مراتب در میان ایشان کمتر است (چنگ، 2010). به گمان آلن ژیرار افراد خواهان انتخاب کسی هستند که همانند خود ایشان باشد و هر قدر درجة همگونی همسران بیشتر باشد، زناشویی آنها استوارتر و پایدارتر است (به نقل ازساروخانی،1382: 41). باومیستر[8] (2001) به این مسئله اشاره میکنند که رابطة جنسی برای مردها بیشتر از زنها سود و منفعت دارد و مردها از رابطة جنسی که دارند، لذّت بیشتری را به نسبت زنها تجربه میکنند و زنها بیشتر تجربة ناخرسندی را دارند (به نقل از وایت[9]، کلین و دیوید، 2008). بر مبنای نظریة پذیرش نقش جنسی سنّتی، پذیرش رهبری و اسناد قدرت به مرد بیش از اسناد قدرت به زن است و در خانوادههای سنّتی زنان و مردان، نقشهای نابرابر دارند، اما زنان سنّتی نابرابری نقشها را در ازدواج به عنوان یک عامل نامطلوب در نظر نمیگیرند و از زندگی زناشویی خود لذّت میبرند؛ زنان غیر سنّتی هنگامی از زندگی زناشویی خود لذّت میبرند که از حقوق مساوی بهرهمند باشند (صیادپور، 1383). در زمینه تأثیر رسانههای جمعی بر میزان رضایت از زندگی زناشویی میتوان به برخی از این نظریهها استناد کرد. به عنوان مثال، در نظریة مارپیچ سکوت، نئومان استدلال میکند که سه ویژگی ارتباط جمعی، یعنی تراکم، همهجایی بودن[10] و همصدایی[11] در ایجاد اثرهای قوی بر افکار عمومی با هم ترکیب میشوند. همصدایی به تصویرهای همشکلی از رویداد یا موضوعی اشاره دارد که میتوان آنها را توسعه داد و اغلب میان روزنامههای مختلف، مجلات، شبکههای تلویزیون و رسانههای دیگر مشترک است. اثر همصدایی این است که بر نظریة مارپیچ سکوت، مواجهه گزینشی غلبه میکند تا افراد نتوانند پیام دیگری را انتخاب کنند و نشاندهندة این گمان است که بیشتر افراد به گونهای به موضوع نگاه میکنند که رسانههای جمعی آن را عرضه میدارند (سورین و تانکارد، 1381: 396). هم چنین، نظریة کاشت اهمیت برنامههای خاص را تقلیل نمیدهد، اما مدعی است که انواع برنامهها از سبکها و الگوهای مشترک تبعیت میکنند. تکرار مطالب نقش مهمی دارد و برای مخاطب دائمی گریزناپذیر است. انتساب یک یافتة خاص به تماشای یک برنامة خاص نادیده گرفتن این واقعیت است که بینندگان پرمصرف احتمالاً برنامههای دیگر را میبینند و اینکه در برنامههای اصلی مطالب مهم مشابه هم هستند (رضویزاده، 1386). از نقطه نظر رویکرد کاشت، تلویزیون اثرات بلند مدت دارد، اثراتی که غیر مستقیم، تدریجی و کوچک هستند، اما تراکمی و رو به افزایش و چشمگیر هستند و عمدتاً تأکید بر اثرات نگرشی است تا اثرات رفتاری..گربنر و همکارانش بیان داشتهاند که نمایش تلویزیونی تأثیر چشمگیری بر نگرشها، باورها و قضاوتهای بینندگان پرمصرف دربارة جهان اجتماعی دارد. افرادی که به میزان زیادی تلویزیون میبینند، احتمالاً تأثیر بیشتری میپذیرند تا افرادی که کمتر تلویزیون تماشا میکنند، بهخصوص دربارة مسائلی که بینندگان تجربه مستقیم و دست اول کمتری دارند (همان: 90-87). در بخش مرور مطالعات مرتبط با موضوع پژوهش و ادبیات نظری پژوهش مباحثی مطرح شدند، که هر یک به طور مستقیم یا غیر مستقیم با موضوع پژوهش یعنی رضایت زناشویی در رابطه است، اما باید این مسئله را نیز عنوان کرد که هیچیک از این نظریهها به تنهایی نمیتواند مسئله مورد نظر را تبیین و از جوانب گوناگون بررسی کند. بنابراین، با ایجاد چهارچوبی نظری که تلفیق و ترکیبی از نظریههای مطرح شده است، موضوع دقیقتر بررسی میشود. در واقع باید اشاره کرد که ارضای نیازهای فیزیولوژیکی (مسکن، خوراک، پوشاک)، معمولاً با پول امکانپذیر میشود. آن چه پول میتواند بخرد، ارضاکنندة نیازهای فیزیولوژیکی است، نه خود پول و پول میتواند موجب ارضای نیازهای فیزیولوژیکی، ایمنی و حتی اجتماعی شود (موسوی، 138: 35). هم چنین، با توجه به نظریة مازلو میتوان گفت رضایت افراد در گرو تأمین نیازهای مالی و مادی آنها است. همچنین برگس و لاک (1953)، به تأمین اقتصادی و کفایت اقتصادی به عنوان تعیینکنندة اصلی در رضایت زناشویی و طلاق مینگرند. زوجهایی که به دنبال طلاق هستند، مشکلات و شکایات مالی را قویاً به عنوان مسئلهای عمده طرح میکنند (هادیان، 1386: 73). بر طبق نظریة همسان همسری، اغلب افراد همواره برای ازدواج خود تمایل به انتخاب فردی را دارند که همسان و شبیه به یکدیگر باشند، چرا که مطابق با این نظریه، همسانی افراد در بسیاری از جهات باعث دوام و پایداری آن ازدواج میشود و همینطور افزایش رضایت از زندگی زناشویی را نیز به دنبال خواهد داشت. در واقع انسان طبیعتاً مایل است همسری برگزیند که بیشتر همسان او باشد تا ناهمسان با او. همسانی دو فرد نه تنها آنها را به سوی یکدیگر جذّب میکند، بلکه پیوند و وصلت ایشان را استوارتر میکند (نوابینژاد، 1376: 23). پژوهشهای بسیاری نیز مؤید این امر است که هر چه میزان همسانی زوجین از جنبههای گوناگون بیشتر باشد، میزان رضایت زناشویی بیشتری حاصل میشود. مطابق با این نظریه، میزان رضایت از زندگی زناشویی در هر یک از مراحل و چرخههای زندگی متفاوت است، در واقع میزان رضایتمندی زناشویی در طی مدت زندگی زناشویی از یک منحنیU شکل تبعیت میکند. به نحوی که هر چه از سالهای اولیه ازدواج میگذرد از میزان رضایتمندی نیز کاسته میشود. از سوی دیگر، میتوان گفت میزان عشق و علاقه زوجین به یکدیگر با رضایت از زندگی آنها رابطه دارد. در این راستا اریک فروم معتقد است، عشق در رابطه بین زوجین شامل ابراز احساسات مثبت، توجه و مراقبت، همدلی و مهربانی، حمایت و قدردانی است. فروم معتقد است، عشق عبارت است از همبستگی و یگانگی با شخص، به شرط نگه داشتن فردیت و موازین شخصیت فردی. عشق یعنی شرکت داشتن و آمیزش که مجال میدهد که تمام فعالیت درونی شخص ظاهر شود، عشق بارور همواره بر علائم توجه، مسئولیت، احترام و شناخت دلالت میکند (فروم، 1389). توجه به نیازهای همسر باید حداقل به اندازة توجه به نیازهای خود فرد باشد و ملاحظه شده است که ابراز عاطفه و محبت باعث کیفیّت روابط زناشویی میشود (احمدی و گروسی، 1383). میزان استفاده از رسانهها با رضایت زناشویی رابطه دارد. مطابق با نظریة مارپیچ سکوت نئومان، رسانههای جمعی بر افکار عمومی تأثیرات عمدهای دارند. او معتقد است سه ویژگی رسانهها یعنی تراکم، همهجایی بودن و همصدایی و ترکیب شدن آنها با یکدیگر تأثیر زیادی بر افکار عمومی میگذارند. در نظریة کاشت، که جرج گربنر طرح و گسترش داده است، بیان میشود که رسانههای جمعی بهخصوص تلویزیون بر ادراک ما از جهان واقعی تأثیردارد. از نقطه نظر رویکرد کاشت، تلویزیون اثرات بلند مدت دارد، اثراتی که غیر مستقیم، تدریجی و کوچک هستند، اما تراکمی و رو به افزایش و چشمگیر هستند و عمدتاً تأکید بر اثرات نگرشی است تا اثرات رفتاری. گربنر و همکارانش معتقد هستند که نمایش تلویزیونی تأثیر چشمگیری بر نگرشها، باورها و قضاوتهای بینندگان پرمصرف دربارة جهان اجتماعی دارد. افرادی که به میزان زیادی تلویزیون میبینند، احتمالاً تأثیر بیشتری میپذیرند تا افرادی که کمتر تلویزیون تماشا میکنند، بهخصوص دربارة مسائلی که بینندگان تجربة مستقیم و دست اول کمتری دارند (به نقل از رضویزاده، 1386). از آن جایی که رسانهها در زندگی امروزی نقش و جایگاه ویژهای دارند و بسیاری از افراد ساعاتی از اوقات روزانة خود را به استفاده از رسانهها اختصاص میدهند. بنابراین، طبیعی است که استفاده از انواع رسانه میتواند با جنبههای مختلف زندگی افراد پیوند نزدیکی داشته و بر نگرش و دیدگاههای افراد تأثیر گذارند. ابعاد گوناگون زندگی فردی و اجتماعی و همچنین روابط بین فردی را میتواند دستخوش دگرگونیها و تغییراتی کند. مدل تحلیلی، دستگاهی است که متشکل از مفاهیم، فرضیهها و شاخصها که کار انتخاب و جمعآوری اطلاعات مورد نیاز برای آزمون فرضیه را تسهیل میکند. همچنین مدل منعکسکنندة واقعیت بوده و جنبههای معینی از دنیای واقعی را منسجم میکند که با مسئله مورد بررسی ارتباط دارند و روابط عمده را در میان جنبههای مزبور روشن ساخته و سرانجام امکان آزمایش تجربی تئوری را با توجه به ماهیت این روابط فراهم میکند(خاکی، 1378).
مدل نظری راهنمای پژوهش با توجه به چهارچوب نظری پژوهش، به شکل زیر ارائه شده است:
مدل نظری عوامل مؤثر بر رضایت زناشویی در این قسمت با توجه به چهارچوب نظری پژوهش، فرضیههای اصلی و زمینهای پژوهش بیان میشود. فرضیههای اصلی پژوهش: - میان میزان درآمد خانواده و رضایت از زندگی زناشویی رابطة معنادار وجود دارد. - اگر زوجین از لحاظ تحصیلی همسان با یکدیگر باشند، رضایت از زندگی زناشویی آنها افزایش مییابد. - هر چه اختلاف سنی زوجین با یکدیگر کمتر باشد، رضایت از زندگی زناشویی آنها افزایش مییابد. - هر چه میزان عشق و علاقه زوجین نسبت به یکدیگر بیشتر باشد، رضایت از زندگی زناشویی آنها افزایش مییابد. - بین طول مدت زندگی زناشویی و رضایت از زندگی زناشویی رابطة معنادار وجود دارد. - بین میزان استفاده از رسانهها و رضایت از زندگی زناشویی رابطة معنادار وجود دارد. فرضیههای زمینهای پژوهش: - بین پایگاه اقتصادی - اجتماعی زوجین و رضایت آنها از زندگی زناشویی رابطة معنادار وجود دارد. - بین میزان تحصیلات زوجین و رضایت آنها از زندگی زناشویی رابطة معنادار وجود دارد. - بین رضایت از زندگی زناشویی مردان و زنان تفاوت معنادار وجود دارد. - بین رضایت از زندگی زناشویی زنان شاغل و غیر شاغل تفاوت معنادار وجود دارد. روش پژوهش در پژوهش حاضر با توجه به امکانات و همچنین به تناسب موضوع مورد بررسی، از روش پیمایش استفاده شد. ابزار جمعآوری در این پژوهش پرسشنامه بود. در این پرسشنامه تعدادی از سؤالها به شکل بسته بود که گزینههای مربوط به آنها در قالب طیف لیکرت طراحی شد، هم چنین تعدادی از سؤالات نیز به شکل باز ارائه شدهاند. ضمن اینکه برای جمعآوری دادههای مربوط به متغیر وابسته از پرسشنامة استاندارد شده نیز استفاده شد. در پژوهش حاضر جمعیت آماری کلیة زنان و مردان متأهل شهر تهران بودند که در سنین ۱۸ - ۶۰ سال قرار داشتند و هم چنین بیش از یکسال از زمان ازدواج آنها گذشته بود. برای این مطالعه در مرحلة اول، از بین مناطق 22گانه تهران و براساس شاخصبندی موجود در شهرداری تهران در زمینة میزان توسعه یافتگی مناطق، سه منطقه 2به عنوان بالا، 8 متوسط و 15 پایین به صورت تصادفی انتخاب شدند. در مرحلة دوم، با استفاده از فرمول نمونهگیری کوکران حجم نمونه مورد مطالعه به ترتیب زیر انتخاب شد. در این پژوهش برای تعیین حجم نمونه از فرمول استفاده شد که در آن: N = تعداد کل جامعة آماری = ۳۹۶۱۴۹۵ t = با ۹۵% اطمینان برابر با 96/1 در نظر گرفته میشود. d = تقریب در برآورد پارامتر مورد مطالعه = 05/ 0= 0025/0 P= احتمال وجود صفت = 5/0 q= احتمال فقدان وجود صفت =5/0 n= حجم نمونه حجم نمونه با توجه به فرمول فوق ۳۸۳ نفر شد که بر اساس سهم جمعیت هر منطقه تعداد نمونه مناطق تعیین شد، که برای جلوگیری از مخدوش یا ناقص بودن احتمالی برخی از پرسشنامهها تعداد ۴۰۰ نفر لحاظ شد. در این پژوهش از روش نمونهگیری طبقهبندی متناسب استفاده شد که خود جزء نمونهگیریهای احتمالی است. تعداد نمونه در هر یک از مناطق انتخابی نیز با توجه به جمعیت متأهل آن منطقه محاسبه شد، سپس در هر یک از مناطق با توجه به نقشة بلوکبندی منطقه تعدادی بلوک به روش تصادفی انتخاب شد و در مرحلة بعد تعدادی از واحدهای مسکونی به روش تصادفی انتخاب و به افراد متأهل پرسشنامه ارائه شد. از منطقة 2، 148 فرد متأهل، ازمنطقة 8 ، 96 فرد متأهل و از منطقة 15، 156 فرد متأهل انتخاب شد. واحد مشاهده زنان و مردان متأهل از هر خانواده بود. سطح تحلیل خرد و به مناطق مورد نظر تعمیمپذیر است. آلفای کرونباخ را میتوان به عنوان شاخصی مناسب برای روایی به کار برد. بدین منظور برای سنجش روایی پرسشنامه از آلفای کرونباخ استفاده شد که در این جهت ابتدا پرسشنامه بر روی جمعیت ۳۰ نفری از جامعة آماری اجرا شد که زنان و مردان متأهل شهر تهران را شامل میشد و ضریب آلفای کل پرسشنامه و مقیاسهای آن بهطور جداگانه محاسبه شد پس از نشاندادن ضرایب آلفای قابل قبول، پرسشنامه برای مرحلة نهایی آزمون شد. با توجه با اینکه پرسشنامه مورد استفاده، معتبر و با روایی بالایی است، اما برای اعتبار صوری آن نیز نظر افراد متخصص و صاحب نظر لحاظ شد. جدول 1: ضرایب آلفای کرونباخ مقیاسهای پرسشنامة رضایت زناشویی و میزان عشق و علاقه
یافتههای توصیفی: در این قسمت اطلاعات توصیفی مربوط به متغیرهای مختلف براساس سطح متغیرها ارائه خواهد شد. توصیف متغیر وابسته: بر اساس یافتهها، میتوان گفت که در مقیاس مسائل شخصیتی، 15/12% افراد در طبقة پایین، 5/51% افراد و 36% افراد در طبقه بالا جای گرفتهاند. در مقیاس ارتباط 12% افراد در طبقة پایین، 8/44% افراد در طبقة متوسط و 2/43% افراد در طبقة بالا جای گرفتهاند. در مقیاس حل تعارض، 10% افراد در طبقة پایین، 5/59% افراد در طبقة متوسط و 5/30% افراد در طبقة بالا جای گرفتهاند. در مقیاس مدیریت امور مالی 5/4% افراد در طبقة پایین، 8/42% افراد نیز در طبقة متوسط و 8/52% افراد نیز در طبقة بالا جای گرفتهاند. همان طور که مشاهده میشود در مقیاس فعالیتهای اوقات فراغت، 8/5% افراد در طبقة پایین، 58% افراد در طبقة متوسط و 58% افراد در طبقة بالا جای گرفتهاند. در مقیاس رابطة جنسی، 8/5% افراد در طبقة پایین، 5/48% افراد در طبقة متوسط و 8/45% افراد در طبقة بالا جای گرفتهاند. در حالی که بر اساس ارقام جدول، در مقیاس فرزندان و فرزندپروری، 2/6% افراد در طبقة پایین، 3/51% افراد نیز در طبقة متوسط، 5/42% افراد در طبقة بالا جای گرفتهاند. در مقیاس خانواده و دوستان، 2/5% افراد در طبقة پایین، 40% افراد در طبقة متوسط و 8/54% افراد در طبقة بالا جای گرفتهاند. هم چنین ارقام جدول در مقیاس جهتگیری مذهبی، گویای آن است که 5/8% افراد در طبقة پایین، 2/32% افراد نیز در طبقة متوسط و 2/59% افراد در طبقة بالا جای گرفتهاند. در مجموع، برای بررسی بهتر اطلاعات توصیفی متغیر وابسته میزان رضایت از زندگی زناشویی، پس ازجمع نمرات خرده مقیاسهای آن، نمرة حاصل را به سه طبقه بالا، متوسط و پایین تقسیم شد. بدین ترتیب، همان طور که مشاهده میشود در مقیاس رضایت زناشویی 9/3% افراد در طبقة پایین، 7/39% افراد در طبقة متوسط و 4/56% افراد در طبقة بالا جای گرفتهاند. توصیف متغیرهای مستقل و زمینهای: یافتههای پژوهش نشان میدهد که 5/50% پاسخگویان را مردان و 5/49% را زنان تشکیل میدهند. بر اساس ارقام مندرج در جدول مذکور، 37% پاسخگویان در منطقة بالا، 24% در منطقة متوسط و 39% در منطقة پایین ساکن هستند. همانگونه که مشخص است، پایگاه اقتصادی – اجتماعی خانواده متشکل از سه جزء تحصیلات پاسخگو و همسرش، منزلت شغلی پاسخگو و همسرش و درآمد پاسخگو و همسرش است. به منظورسهولت کار، هرمتغیر به سه رده بالا، متوسط و پایین دستهبندی و باهم جمع شده است. در نتیجه بیشتر پاسخگویان (54% از افراد) در پایگاه اقتصادی و اجتماعی پایین جای گرفتهاند، 7/43% پایگاه اقتصادی – اجتماعی متوسط دارند و 3/2% افراد پایگاه اقتصادی اجتماعی بالایی دارند. در گروه مردان بیشترین ردة سنی 36 - 45 سال با 5/37% است، در حالی که بیشترین تعداد زنان در ردة سنی 26 - 35 سال با 8/48% افراد است. ضمن اینکه، بر اساس دادهها، در طبقة 4 تا 6 سال که زن بزرگتر از مرد است22% افراد، و در طبقة 1 - 3 سال 3/3% افراد قرار دارند. 2/9% پاسخگویان از نظر سنی مساوی با همسران خود هستند. 8/33% از پاسخگویان در طبقه 1 - 3 سال مرد بزرگتر از زن و 32% نیز در طبقة 4 - 6 سال مرد بزرگتر از زن و در نهایت، 2/19% نیز مردان 7 سال و بیشتر از همسرشان بزرگتر هستند. در باب وضعیت تحصیلات، در گروه مردان بیشتر افراد (25/31 %) دارای تحصیلات دیپلم هستند. در گروه زنان نیز بیشتر زنان (35 %) دارای تحصیلات دیپلم هستند.از نظر مقایسه تحصیلات، همان طور که مشاهده میشود 2/51% از پاسخگویان دارای سطح تحصیلی مشابه با همسرانشان هستند. این در حالی است که 7/19% زنان دارای تحصیلات بیشتری از همسرانخود هستند و 29% نیز مردان دارای تحصیلات بیشتری از همسران خود هستند. دربارة طول مدت ازدواج، مشاهده میشود بیشتر پاسخگویان (8/35 %) کمتر از 5 سال از ازدواج آنها میگذرد. در حالی که 10% پاسخگویان بیش از 21 سال از ازدواجشان میگذرد. پس از دستهبندی داده مرتبط به متغیر میزان عشق و علاقه زوجین به یکدیگر، 8/2% افراد در طبقه پایین، 8/21% افراد نیز در طبقة متوسط و 5/ 75% افراد در طبقة بالا جای گرفتهاند. در زمینة وضعیت استفادة پاسخگویان از رسانهها، کل ساعتهای استفاده از رسانههای دیداری و شنیداری در هفتة پاسخگویان محاسبه و در مرحله بعد به سه گروه کم (کمتر از 50 ساعت )، متوسط (50 ساعت) و زیاد (بیش از 50 ساعت) تقسیم شد. بر این اساس، 20% از پاسخگویان در زمینة استفاده از رسانهها در گروه کم، 49% در گروه متوسط و 31% در گروه زیاد قرار دارند. یافتههای استنباطی: در این قسمت یافتههای استنباطی پژوهش ارائه میشود و فرضیههای پژوهش در پرتو یافتهها بررسی شده است.
جدول2: چگونگی وضعیت رابطة متغیرهای مستقل و زمینهای با متغیر وابسته
براساس مقدار آمارهها و سطح معناداری آنها میتوان گفت که رابطة متغیرهای اختلاف سنی زوجین، میزان عشق و علاقة زوجین به یکدیگر، طول مدت زندگی زناشویی، پایگاه اجتماعی-اقتصادی زوجین و میزان تحصیلات زوجین با متغیر وابستة میزان رضایت از زندگی زناشویی رابطة معنادار داشتهاند. در نتیجه، میتوان گفت که فرضیههای مربوطه نیز تأیید و سایر فرضیهها به دلیل عدم معناداری رابطة متغیرها رد شدهاند. بررسی روابط چند متغیری: در این بخش از یافتههای پژوهش به تحلیل رگرسیونی چند متغیره از دادهها اقدام شد. هدف از این تحلیل مشخص کردن سهم و تأثیر متغیرهای مستقل پژوهش در تبیین و پیشبینی تغییرات متغیر وابسته (رضایت از زناشویی) است. از این رو اگر کار اصلی علم را تبیین پدیدههای طبیعی از طریق کشف و مطالعه روابط میان متغیرها بدانیم، در این صورت رگرسیون چند متغیری روش عمومی و اثربخشی خواهد بود که ما را در رسیدن به این مقصود یاری میکند (کرلینجر، 1384: 13). در پژوهش حاضر با استفاده از رگرسیون چند متغیره، به تبیین واریانس متغیر وابسته از طریق برآورد سهم هر متغیر مستقل اقدام میشود. در این بخش با استفاده از رگرسیون چند متغیری با روش همزمان (Enter) به پیشبینی و تبیین متغیر وابسته بر اساس متغیرهای مستقل اقدام شد و آن طبقه از متغیرهایی مشخص شدند که به طور خالص نقش معناداری در واریانس متغیر وابسته دارند. جدول 3: مدل رگرسیونی تأثیر متغیرهای مستقل بر متغیر وابسته(رضایت از زندگی زناشویی)
جدول فوق تأثیر متغیرهای مستقل بر متغیر وابسته را در معادلة رگرسیونی چند متغیره نشان میدهد که از بین متغیرهای مستقل واردشده به معادله تنها متغیر مستقل میزان عشق و علاقه زوجین به یکدیگر معنادار شده است و اثر سایر متغیرها بر میزان رضایت از زندگی زناشویی معنادار نیستند. میزان عشق و علاقه زوجین با بتای معادل 637/0 بیشترین سهم را در تبیین متغیر وابسته داشته است. یا به عبارت دیگر با افزایش یک انحراف استاندارد در متغیر میزان عشق و علاقه زوجین، میزان رضایت از زندگی زناشویی به مقدار637/0 انحراف استاندارد افزایش مییابد. ضریب همبستگی چندگانه (R) نیز برابر 641/0 بیانکنندة رابطة قوی بین متغیرهای مستقل با وابسته است. ضریب تعیین تعدیلشده به میزان 402/0 نشاندهندة درصد تغییرات تبیین شده توسط متغیرهای وارد در معادله است. شایان ذکر است و میتوان چنین نتیجه گرفت که درصد واقعی و خالص میزان تبیین تغییرات متغیر وابسته توسط متغیرهای مستقل 2/40% است و 8/59% نیز از عوامل خارج از قلمرو این پژوهش است که باید در پژوهشهای دیگر معلوم شود. بحث و نتیجهگیری ازدواج جزء آن دسته از اتفاقات مهمی است که در طی زندگی اکثر افراد رخ میدهد، بنابراین، طبیعی است که دارای جایگاهی بسیار مهم باشد و همواره باید با نگاهی کارشناسانه و دقیق این موضوع بررسی شود و همچنین در بررسیهای مربوط به حوزة ازدواج و خانواده میزان رضایتمندی از زندگی زناشویی مورد توجه ویژه و خاص قرار داد، چرا که کیفیّت زندگی زناشویی بر ثبات و پایداری خانواده و همچنین بر سلامت و بهداشت جسم و روان زن و شوهر و فرزندان تأثیر بسزایی دارد. رضایت زناشویی را میتوان ساختاری ترکیبی برشمرد که علاوه بر تأثیرپذیری از عوامل متعدد و گوناگون، خود نیز تأثیرات بسزایی بر افراد، نهاد خانواده و همینطور جامعه دارد، در این پژوهش نیز به بررسی تنها تعدادی از این عوامل تأثیرگذار بر رضایت زناشویی اقدام شد. همانطور که نتایج نشان داده است، تعداد افرادی که از زندگی زناشویی خود رضایت نداشتهاند، بسیار کم است و اکثر پاسخگویان رضایت زناشویی متوسط رو به بالایی داشتهاند. نظریة مبادله در بررسیهایی کارایی دارد که موضوع آن خانواده بوده است، اما در بین مقیاسهای رضایت زناشویی، پاسخگویان از مقیاس حل تعارض کمترین نمره را گرفتهاند، این امر نشاندهندة این مسئله است که زوجین در مهارتهای ارتباطی و مواجه با تعارضات بین فردی و چگونگی حل آن دچار ضعف هستند. فقدان بهرهمندی از مهارتهای مربوط به حل تعارض مناسب منجر میشود که زن و شوهر در مواقع نزاع و تعارض نتوانند راهکارهای مناسبی را اتخاذ کرده و مشکل خود را بهطور مناسب و به دور از هرگونه درگیری و تنشی برطرف کنند. در مواردی برخی از زوجین در رابطة خود الگوهای ارتباطی منفی مانند تحقیر و یا انتقاد را بهکار میبرند. بنابراین، الگوهای ارتباطی منفی که برخی از زوجین در هنگام حل تعارض به کار میگیرند، نه تنها به آنها کمک میکند، بلکه باعث حل نشدن مسئله و ایجاد چرخهای معیوب میشود. در این پژوهش در آزمون دو متغیره میان اختلاف سنی و رضایت از زندگی زناشویی رابطة معنادار دیده میشود، در واقع انسان طبیعتاً مایل است همسری برگزیند که بیشتر همسان او باشد تا ناهمسان با او. همسانی دو فرد نه تنها آنها را به سوی یکدیگر جذب میکند، بلکه پیوند و وصلت ایشان را استوارتر میکند، همچنین همسانی به تنهایی تضمینکنندة رضایت و یا خرسندی زوجین نیست، اما خود یکی از عواملی است که میتواند بر پایداری و استحکام خانواده و همچنین رضایتمندی زوجین تأثیر داشته باشد. نزدیکی سن زوجین خود میتواند در رابطه و تعاملات زن و شوهر با یکدیگر مؤثر باشد، اختلاف سنی زیاد باعث تفاوت در نگرش و دیدگاهها، سلایق، باورها و افکار زن و شوهر شده و حتی میتواند از جنبههای جسمی، فیزیولوژیک، روحی و عاطفی بر زندگی مشترک و رضایت زن و شوهر تأثیرگذار باشد. این نتیجه با نتایج پژوهش وایجایانتیمالا و دیگران (2004)، صیادپور (1383) و بهاری (1386) همسو است؛ نتایج پژوهش صیادپور نشان داده است که میان اختلاف سنی با همسر و میزان رضایت رابطه وجود دارد، به نحوی که اختلاف سنی کمتر باعث رضایت بیشتر میشود. نتایج پژوهش وایجایانتیمالا و دیگران (2004) نیز نشان میدهد که هر چه همسانی از لحاظ سنی بیشتر باشد، رضایت از زندگی زناشویی نیز افزایش مییابد. از دیگر متغیرهای مستقل دیگر این پژوهش تحصیلات همسان زوجین است که بین این متغیر و رضایت از زندگی زناشویی رابطة معنادار دیده نشده است، که این نتیجه با نتایج پژوهش سیاوش شاهعنایتی (1388) ناهمخوانی دارد، در واقع نمیتوان به راحتی میزان تأثیر تحصیلات همسان بر رضایت زناشویی را انکار کرد، تناقض نتیجه بهدست آمده را شاید بتوان ناشی از این امر دانست که در کشورما به ویژه با توسعه دانشگاهها و مراکز آموزش عالی دولتی و غیردولتی و پذیرش بیشتر زنان در آموزش عالی، اختلاف سطح تحصیلی بین زوجین از بین رفته است. از دیگر یافتههای این پژوهش در آزمون دو متغیره وجود رابطة معنادار میان طول مدت زندگی زناشویی و رضایت زناشویی است. بر طبق نظریة برچلر رضایت زناشویی امر ثابتی نیست، بدین ترتیب که در سالهای اولیه ازدواج رضایت به نحو چشمگیری بالاست و سپس با بهدنیا آمدن فرزند این رضایت افت پیدا میکند، در سالهای نوجوانی فرزندان و نیمههای زندگی همچنان سطح رضایت پایین است و زمانی دوباره رضایت افزایش مییابد که همه فرزندان خانه را ترک کرده و زوجین به دورة میانسالی و پیری خود نزدیک شدهاند. در واقع مطابق با این نظریه میبینیم که هر چه از سالهای اولیه ازدواج که میگذرد، میزان رضایتمندی کاهش مییابد. زوجین در هر یک از مراحل زندگی خود با تغییراتی مواجه میشوند که اگر نتوانند راهکارهای مناسبی برای مواجه با این تغییرات اتخاد کنند، این امر بر رابطه با همسر تأثیرات سوء و مخربی بر جای میگذارد. نتایج این پژوهش با بررسیهای وندورف و دیگران (2011) و صیادپور (1383) همخوانی دارد. میزان عشق و علاقه یکی دیگر از متغیرهای مستقل پژوهش بود که با رضایت زناشویی رابطة معناداری داشت، که این رابطه نیز رابطهای قوی است و در آزمون رگرسیون چند متغیره علاوه بر آزمون دو متغیره، مهمترین متغیر در پیشبینی رضایت از زندگی زناشویی است، این نتیجه با نتیجه پژوهش دانش و حیدریان (1385)، همخوانی داشته و همسو است، معناداری رابطة میان عشق و علاقه با رضایت زناشویی را میتوان ناشی از این امر دانست که جامعه و به تبع آن خانواده و ازدواجهای امروزی دیگر شکلی کاملاً سنّتی نداشته و روندی رو به متحول و مدرن شدن را در پیش گرفته است. این امر میتواند نتیجه تحقق فرآیند تفکیک و تمایز تدریجی در جامعه و فردگرا شدن و افزایش حق انتخاب افراد در اغلب زمینهها و از جمله انتخاب همسراست. امروزه افراد صرفاً تشکیل خانواده یا فرزندآوری را از اهداف اصلی خود در ازدواج قرار نمیدهند، بلکه به تأمین نیازهای روحی و عاطفی اهمیت بسیاری میدهند. طبق نظریة مازلو نیز دوست داشتن و مورد توجه و محبت واقع شدن از نیازهای هر انسانی است، همچنین کرونباخ نیز در نظریة خود میگوید که انسان نیازمند محبت است و آن را نزد خانواده، دوستان، آشنایان و همکاران جستجو میکند، همچنین اگر نیازهای عاطفی و روانی پاسخ داده شود، میتواند موجبات رشد و تکامل افراد را فراهم آورد. در نظریة اریک فروم نیز میبینیم مؤلّفههای عشق احترام، مسئولیت، توجه، شناخت و حمایت است، بنابراین، طبیعی است زمانی که رابطة زوجین رابطهای توأم با احترام باشد که هر یک از طرفین نسبت به دیگری احساس مسئولیت میکند و در مواقع سختی و مشکلات همدیگر را حمایت میکنند، میزان علاقه و عشق فزونی مییابد و این دوست داشتن و دوست داشته شدن است که میتواند باعث خرسندی و شادمانی و غنای رابطه شده و همچنین اعتماد و اطمینان زوجین را نسبت به هم فزونی بخشد، رضایت آنها را موجب شود و رشد و بالندگی و پایداری و استحکام نهاد خانواده را تضمین کند. بهطور کلی میتوان چنین اذعان داشت که لازمة وجود هر انسانی محبت، دوست داشتن و دوست داشته شدن است و مهرورزی و عشق و علاقه جز عناصر اجتنابناپذیر زندگی مشترک به شمار میرود. نتایج آزمون چند متغیره نیز نشان میدهد که تنها متغیر مستقلی که در تبیین متغیر وابستة میزان رضایت از زندگی زناشویی سهمی در حدود40% داشته، همین متغیر بوده است.این وضعیت بیانکنندة افزایش حق انتخاب افراد در تمامی عرصههای زندگی به ویژه در انتخاب همسر است. از متغیرهایهای زمینهای این پژوهش میزان تحصیلات و رضایت زناشویی بود که رابطهای معنادار با یکدیگر دارند. این نتیجه با نتایج پژوهش وایجایانتیمالا و دیگران (2004) همسو است. با میزان تحصیلات و آگاهی افراد نیز افزایش یافته و اطلاعات فزونی مییابد، اطلاعات و آگاهیها ما را در جهت شناخت بیشتر مسائل و نحوة مقابله بهتر با مشکلات و مسائل یاری میدهد، یکی از این مسائل، مسئله ازدواج و زندگی زناشویی است، زوجینی که سطح آگاهیها و معلومات آنها نسبت به زندگی زناشویی و جزئیات آن بالا باشد، میتوانند رابطهای مطلوب و سالم را در تمامی جهات با یکدیگر برقرار کنند، با تعارضات و مشکلات منطقی و معقولانه برخورد کرده و در جهت شناخت و تکاملی بیشتر و بالاتر قدم بردارند که این امر میتواند باعث خرسندی و رضایت زوجین شود. پایگاه اقتصادی- اجتماعی از متغیرهای دیگر زمینهای پژوهش است که با رضایت زناشویی رابطهای معنادار دارد. این نتیجه با نتیجة پژوهش سیاوششاه عنایتی(1388) همخوانی دارد. میتوان گفت افرادی که پایگاهی بالاتر دارند، دسترسی آنها به یکسری از منابع و امکانات نیز بیشتر است. تحصیلات بالاتر این افراد اطلاعات و دانش آنها را نسبت به مسائل فزونی میبخشد و به جهت موقعیت مالی و اقتصادی مناسب نیز دسترسی مناسبتری نسبت به برخی از امکانات مانند کتب و نشریات، کلاسها و مشاورههای ازدواج و خانواده و غیره دارند. استفاده از این امکانات خود میتواند در آگاهی دادن افراد نسبت به مسائل ازدواج و خانواده و برطرف کردن مسائل و مشکلات بسیار مؤثر باشد. از آنجایی که نهاد خانواده اهمیت خاص و ویژهای دارد، لذا پیشنهاد میشود در زمینة ازدواج، خانواده، پایداری و ثبات و همچنین رضایتمندی از زندگی زناشویی مطالعات و تحقیقات کاربردی بیشتری در حوزة جامعهشناسی انجام شود و تحقیقاتی از این دست مورد حمایت سازمانها و نهادهای مربوط به حوزة خانواده و ازدواج قرار گیرد. پیشنهاد میشود به شرکت در کارگاهها و کلاسهای آموزشی در رابطه با ازدواج و مهارتهای مربوط به زندگی زناشویی توجه بیشتری شود، کسب اینگونه مهارتها به شناخت هر چه بیشتر زوجین نسبت به یکدیگر کمک میکند، برقراری رابطهای سالم، متعادل و رضایت زناشویی را موجب میشود و تواناییهای افراد را در مواجهه با تعارضات بین فردی، مشکلات و مسائل افزایش میدهد. با توجه با اینکه رسانههای جمعی، جایگاه ویژهای دارند و بر نگرش، باورها و افکار مخاطبین تأثیر مینهند و همچنین در دادن آگاهی و اطلاعات به افراد نقش عمدهای دارند، پیشنهاد میشود، رسانههای جمعی به مسائل مرتبط با خانواده و ازدواج، روابط و تعامل زوجین و بهویژه نقش محبت، عشق و مهرورزی در ثبات و پایداری خانواده بسیار توجه کرده و برنامههای آموزشی را در جهت غنیسازی ازدواج و دادن آگاهی و اطلاعات در زمینه ازدواج و مسائل زناشویی تدارک ببینند، همچنین در مجلات و نشریههای گوناگون بیشتر به مسائلی از این دست توجه شود. خانههای سلامت مناطق تهران از مشاوران و متخصصان حوزة خانواده و ازدواج مدد جسته و به برگزاری کلاسها، کارگاهها و دورههای آموزشی اقدام کنند. از آنجایی که شرایط اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جوامع متفاوت با یکدیگر است، بنابراین، لازم است که ابزارها و سنجههای رضایت زناشویی مورد استفاده در بررسی میزان رضایت زناشویی بومی شود تا اندازهگیری رضایت زناشویی و بررسی آن مطابق با شرایط و ویژگیهای جامعه باشد.
منابع ابراهیمی، ابوالفضل و جانبزرگی، مسعود (1387). رابطة مهارتهای ارتباطی و رضایت زناشویی، فصلنامه روانشناسی در تعامل با دین، (2)1، صص: 176-.165. احمدی، حبیب و گروسی، سعیده (1383). بررسی تأثیر برخی عوامل اجتماعی و فرهنگی بر نابرابری جنسیّتی در خانوادههای شهر کرمان و روستاهای پیرامون آن، دو فصلنامه مطالعات اجتماعی روانشناختی زنان، زمستان، 6، صص33-5. افروز، غلامعلی(1377). همسران برتر، تهران: انجمن اولیاء و مربیان. برناردز، جان (1384). درآمدی به مطالعات خانواده، ترجمة حسین قاضیان، تهران: نی. بهاری، سیف اله (1386). بررسی میزان رضایت زناشویی ازدواجها ی دانشجویی و عوامل مؤثر در آن، فصلنامه اندیشههای تازه در علوم تربیتی، 4(8)، صص: 40-27. تختی، معصومه (1380). بررسی و مقایسه باورهای غیر منطقی و رضامندی زناشویی زوجین شاغل با سطح تحصیلی دیپلم و زیردیپلم، لیسانس و بالاتر، پایاننامه کارشناسیارشد مشاوره و راهنمایی، دانشکده علوم تربیتی روانشناسی دانشگاهالزهراء(س). جلالی هنومرور، بهار (1385). بررسی و شناخت عوامل مؤثر بر رضایتمندی زوجین جوان یزدی از زندگی زناشویی (با تاکید بر سرمایة اجتماعی)، پایاننامه کارشناسی ارشد مطالعات زنان، دانشکده علوم اجتماعی و اقتصادی دانشگاه الزهرا. حسین خوانساری، سمیه (1380). بررسی و مقایسه رضامندی زناشویی بین دبیران زن شاغل نیمه وقت و تمام وقت، پایاننامه کارشناسی ارشد مشاوره، دانشکده روانشناسی وعلوم تربیتی دانشگاهالزهراء(س). خاکی، غلامرضا (1378). روش پژوهش با رویکردی به پایاننامه نویسی، تهران: وزارت فرهنگ و آموزش عالی. خواجهنوری، بیژن (1388). رابطة جهانی شدن فرهنگی و تصمیمگیری در خانواده مورد مطالعه: زنان متأهل شهرهای تهران، شیراز و استهبان، پژوهشنامه علوم اجتماعی، سال 9، (34)1، صص: 43-13 دانش، عصمت و حیدریان، مریم (1385. رابطه علاقه و احترام متقابل با رضایت زناشویی همسران در شهرستان قم، تازهها و پژوهشهای مشاوره، 18، صص: 76-59. رضویزاده، نورالدین (1386). بررسی تأثیر مصرف رسانهها بر سبک زندگی ساکنان تهران، تهران: پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. ساروخانی، باقر (1382). مقدمهای بر جامعهشناسی خانواده، تهران: سروش. سورین، ورنر و تانکارد، جیمز (1381). نظریههای ارتباطات، علیرضا دهقان، تهران: دانشگاه تهران. سیادت، علی و همایی، رضا (1386). بررسی میزان رضایت زناشویی در ازدواجها ی دانشجویی دانشگاه آزاد اسلامی شهرکرد و دولتی اصفهان، مجموعه مقالات مشاورة خانواده و ازدواج پنجمین سمینار انجمن مشاورة ایران، تهران: انجمن اولیاء و مربیان. سیاوش شاهعنایتی، عاطفه (1388). بررسی رضایت از زندگی زناشویی در زوجین جوان تهرانی و عوامل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مؤثر بر آن، پایاننامه کارشناسی ارشد رفاه اجتماعی، دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی. صادق مقدم، لیلا.، عسکری، فریبا.، معروضی، پرویز، شمس، هدایت الله و طهماسبی، سیمین (1385). میزان رضایت از زندگی زناشویی در زنان شاغل و خانهدار و همسران آنها در شهر گناباد، افق دانش؛ مجلة دانشکده علوم پزشکی و خدمات بهداشتی، درمانی گناباد، (12)2، صص: 50- 45. صیادپور، زهره (1383). ازدواج موفق: بررسی رضایت از ازدواج در دانشجویان، فصلنامه روانشناسی تحولی (روانشناسان ایرانی)، (2)1، صص: 157-145. فروم، اریک (1389). هنر عشق ورزیدن، ترجمة پوری سلطانی، چاپ 15 ،تهران: مروارید. کرلینجر، پد هازر (1384). رگرسیون چند متغیری در پژوهش رفتاری، ترجمة حسن سرایی، تهران: سمت. مازلو، ابراهام اچ (1372). انگیزش و شخصیت، احمد رضوانی، مشهد: مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی. موسوی، اشرف سادات (1385). مقایسة سویههای متفاوت رضامندی از زندگی زناشویی در زنان شاغل و خانهدار، فصلنامه علمی پژوهشی مطالعات زنان دانشگاه الزهراء(س)، پژوهشکده زنان، سال 4، شماره 2(11)، صص: 88-71. مهدوی، محمدصادق (1377). بررسی تطبیقی تغییرات ازدواج، تهران: دانشگاه شهید بهشتی. میرفردی، اصغر.، سیروس احمدی و بلداجی زهره رفیعی (1389). جهتگیری ارزشی توسعهمحور معلمان و عوامل اجتماعی و اقتصادی تأثیرگذار بر آن، نامه پژوهش فرهنگی(فصلنامه مطالعات فرهنگ – ارتباطات) سال یازدهم، شمارة 43، پاییز،صص 197 - 227. نوابی نژاد، شکوه (1376). مشاوره ازدواج و خانواده درمانی، تهران: انجمن اولیاء و مربیان. نیکوی، مریم و سیف، سوسن (1384). بررسی دینداری با رضایتمندی زناشویی، تازهها و پژوهشهای مشاوره، 13، 61-79 . هادیان، زینب (1386). بررسی رابطه بین انتظارات از همسر و رضایت از زندگی زناشویی در میان زنان متأهل شهر تهران، پایاننامه کارشناسیارشد مطالعات زنان، دانشکده علوم اجتماعی و اقتصادی دانشگاه الزهرا. هرسی، پال و بلانچارد، کنت (1365). مدیریت رفتار انسانی کاربرد منابع انسانی، علی علاقهبند، تهران: امیر کبیر.
Baumeister, Roy F.(2001). Social Psychology and Human Sexuality, Psychology: Philadelphia. Bell, Robert R( 1986). Studies in marriage and family, Growell Thomas Y Company: New York. Broman,C.L.(2000).Marriage in Michigan:Factors That Affect Satisfaction.Institute for Public Policy and Social Research,College of Social Science,Michigan State University. Burgess ,E.W.&Lock,H.J.(1953).The Family, from institution to companionship.New York:American Book Company. Cheng, chuan chuan(2010). A Study of inter-cultural marital conflict and satisfaction in Taiwan, International journal of intercultural relations, Volume 34, Issue 4, pp : 354-362. Fenell, D.L(1993) Characteristics Of Long-Term First Marrige, Journal Of Mental Health Counseling, Volume 15, pp : 446-460. Faulkner, Rhonda A(2002). Gender-Related Influences On Marital Satisfaction and Marital Conflict Overtime for Husband and Wives, Athens, Georgia. http://www.fcs.uga.edu/ss/docs/faulkner_rhonda_a_200212_PH D. Heaton, Tim B(1984). Religious Homo gamy and Marital Satisfaction Reconsidered, Journal of Marriage and The Family, Volume 46, No 3, pp : 729- 733. Jacobson, N. S.etal. (2000). Integrative Behavioral CoupleTherapy an Acceptance-Based, Promising. New Treatment for Couple Discord. Kaplan ,M & Maddaux, J. E (2002). Goas and satisfaction ,pceived support for personal and collective .Goals Journal of Social and Clinical Psychological.pp.132-137. Kurdek, L. A. (1991). Correlates of relationship Satisfaction in Cohabiting Gay Lesbian Couples: Integration of Contextual, Investment,and problem-solving Models of Personality . Social psychology, 61,910-922. Laub, J. H. Nagin, S. D. Sampson, J. R. (1998). Trajectories of change in Criminal offending: Good Marriages and the Desistnce Process. ASR.68:225-238. . Lepoire ,B. A.(2006). Family Communicatin,Nurtoaning and Control in a changing World. U S. A: Sage Publications ,Inc. Levenson, R. W.(1994). Human emotion : A Functional View .In P.Ekman &R, J.Davidson (eds.), The Nature of emotion:Fundamental Qoestions. NY: Oxford University Press. pp.123- 126. Orathinka , Joee, Vansteenwegen, Alfons (2007). Do demographic affect marital satisfaction? Journal of sex and marital therapy, Volume 33, No 1, pp : 73-85. Rosen-Grandon, Jane R, Mayers,Jane E, Hattie, John A(2004). The Relationship between marital characteristics, marital interaction processes and marital satisfaction, Journal of counseling and development, Volume 82, No 1, pp : 58-68. http://content2.apa.org/journals/rev/93/2/119.Retrieved 2007-06-27 Rollins, B. C. & Feldman, H.(1970). Marital Satidfaction over the Family Life Cycle.Journal Marriage Family.32:20-28. Stack ,S.&Eshleman,J.R.(1998). Family and Relationships .Journal of Marriage and the Family.Vol pp 527-536. Vaijayanthimala,K Bharati & Bharati Panda (2004). Socio- Economic heterogomy and marital satisfaction, Journal of Human Ecology, Volume 15, No 1, pp : 9-11. Weisfeld, G. E, Russell, R.H, Weisfeld, C.C, Wells, P.A (1992). Correlates of satisfaction in British marriage, Ethonology and Sociobiology, Volume 13, Issue 2, pp : 125- 145. Wendorf,Craiga A, Lucas, Todd, imamoglu, E.Olcay, Weisfeld, Carol C,& Weisfeld, G. E. (2011). Satisfaction Across three culture : does the number of children have an impact after Accounting for other marital demographics?,Journal of Cross-Cultural Psychology, Volume 42, No : 3, pp : 340-354. White,L.k.Brinkerhoff,D.B& Booth,A. (1985). The effect of marital disruption on child’s attachment to parents. Journal of Family Issues,6,1.5-22. White, James M, Klein & David M (2008). Family Theories, North American:Sage. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ابراهیمی، ابوالفضل و جانبزرگی، مسعود (1387). رابطة مهارتهای ارتباطی و رضایت زناشویی، فصلنامه روانشناسی در تعامل با دین، (2)1، صص: 176-.165. احمدی، حبیب و گروسی، سعیده (1383). بررسی تأثیر برخی عوامل اجتماعی و فرهنگی بر نابرابری جنسیّتی در خانوادههای شهر کرمان و روستاهای پیرامون آن، دو فصلنامه مطالعات اجتماعی روانشناختی زنان، زمستان، 6، صص33-5. افروز، غلامعلی(1377). همسران برتر، تهران: انجمن اولیاء و مربیان. برناردز، جان (1384). درآمدی به مطالعات خانواده، ترجمة حسین قاضیان، تهران: نی. بهاری، سیف اله (1386). بررسی میزان رضایت زناشویی ازدواجها ی دانشجویی و عوامل مؤثر در آن، فصلنامه اندیشههای تازه در علوم تربیتی، 4(8)، صص: 40-27. تختی، معصومه (1380). بررسی و مقایسه باورهای غیر منطقی و رضامندی زناشویی زوجین شاغل با سطح تحصیلی دیپلم و زیردیپلم، لیسانس و بالاتر، پایاننامه کارشناسیارشد مشاوره و راهنمایی، دانشکده علوم تربیتی روانشناسی دانشگاهالزهراء(س). جلالی هنومرور، بهار (1385). بررسی و شناخت عوامل مؤثر بر رضایتمندی زوجین جوان یزدی از زندگی زناشویی (با تاکید بر سرمایة اجتماعی)، پایاننامه کارشناسی ارشد مطالعات زنان، دانشکده علوم اجتماعی و اقتصادی دانشگاه الزهرا. حسین خوانساری، سمیه (1380). بررسی و مقایسه رضامندی زناشویی بین دبیران زن شاغل نیمه وقت و تمام وقت، پایاننامه کارشناسی ارشد مشاوره، دانشکده روانشناسی وعلوم تربیتی دانشگاهالزهراء(س). خاکی، غلامرضا (1378). روش پژوهش با رویکردی به پایاننامه نویسی، تهران: وزارت فرهنگ و آموزش عالی. خواجهنوری، بیژن (1388). رابطة جهانی شدن فرهنگی و تصمیمگیری در خانواده مورد مطالعه: زنان متأهل شهرهای تهران، شیراز و استهبان، پژوهشنامه علوم اجتماعی، سال 9، (34)1، صص: 43-13 دانش، عصمت و حیدریان، مریم (1385. رابطه علاقه و احترام متقابل با رضایت زناشویی همسران در شهرستان قم، تازهها و پژوهشهای مشاوره، 18، صص: 76-59. رضویزاده، نورالدین (1386). بررسی تأثیر مصرف رسانهها بر سبک زندگی ساکنان تهران، تهران: پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. ساروخانی، باقر (1382). مقدمهای بر جامعهشناسی خانواده، تهران: سروش. سورین، ورنر و تانکارد، جیمز (1381). نظریههای ارتباطات، علیرضا دهقان، تهران: دانشگاه تهران. سیادت، علی و همایی، رضا (1386). بررسی میزان رضایت زناشویی در ازدواجها ی دانشجویی دانشگاه آزاد اسلامی شهرکرد و دولتی اصفهان، مجموعه مقالات مشاورة خانواده و ازدواج پنجمین سمینار انجمن مشاورة ایران، تهران: انجمن اولیاء و مربیان. سیاوش شاهعنایتی، عاطفه (1388). بررسی رضایت از زندگی زناشویی در زوجین جوان تهرانی و عوامل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مؤثر بر آن، پایاننامه کارشناسی ارشد رفاه اجتماعی، دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی. صادق مقدم، لیلا.، عسکری، فریبا.، معروضی، پرویز، شمس، هدایت الله و طهماسبی، سیمین (1385). میزان رضایت از زندگی زناشویی در زنان شاغل و خانهدار و همسران آنها در شهر گناباد، افق دانش؛ مجلة دانشکده علوم پزشکی و خدمات بهداشتی، درمانی گناباد، (12)2، صص: 50- 45. صیادپور، زهره (1383). ازدواج موفق: بررسی رضایت از ازدواج در دانشجویان، فصلنامه روانشناسی تحولی (روانشناسان ایرانی)، (2)1، صص: 157-145. فروم، اریک (1389). هنر عشق ورزیدن، ترجمة پوری سلطانی، چاپ 15 ،تهران: مروارید. کرلینجر، پد هازر (1384). رگرسیون چند متغیری در پژوهش رفتاری، ترجمة حسن سرایی، تهران: سمت. مازلو، ابراهام اچ (1372). انگیزش و شخصیت، احمد رضوانی، مشهد: مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی. موسوی، اشرف سادات (1385). مقایسة سویههای متفاوت رضامندی از زندگی زناشویی در زنان شاغل و خانهدار، فصلنامه علمی پژوهشی مطالعات زنان دانشگاه الزهراء(س)، پژوهشکده زنان، سال 4، شماره 2(11)، صص: 88-71. مهدوی، محمدصادق (1377). بررسی تطبیقی تغییرات ازدواج، تهران: دانشگاه شهید بهشتی. میرفردی، اصغر.، سیروس احمدی و بلداجی زهره رفیعی (1389). جهتگیری ارزشی توسعهمحور معلمان و عوامل اجتماعی و اقتصادی تأثیرگذار بر آن، نامه پژوهش فرهنگی(فصلنامه مطالعات فرهنگ – ارتباطات) سال یازدهم، شمارة 43، پاییز،صص 197 - 227. نوابی نژاد، شکوه (1376). مشاوره ازدواج و خانواده درمانی، تهران: انجمن اولیاء و مربیان. نیکوی، مریم و سیف، سوسن (1384). بررسی دینداری با رضایتمندی زناشویی، تازهها و پژوهشهای مشاوره، 13، 61-79 . هادیان، زینب (1386). بررسی رابطه بین انتظارات از همسر و رضایت از زندگی زناشویی در میان زنان متأهل شهر تهران، پایاننامه کارشناسیارشد مطالعات زنان، دانشکده علوم اجتماعی و اقتصادی دانشگاه الزهرا. هرسی، پال و بلانچارد، کنت (1365). مدیریت رفتار انسانی کاربرد منابع انسانی، علی علاقهبند، تهران: امیر کبیر.
Baumeister, Roy F.(2001). Social Psychology and Human Sexuality, Psychology: Philadelphia. Bell, Robert R( 1986). Studies in marriage and family, Growell Thomas Y Company: New York. Broman,C.L.(2000).Marriage in Michigan:Factors That Affect Satisfaction.Institute for Public Policy and Social Research,College of Social Science,Michigan State University. Burgess ,E.W.&Lock,H.J.(1953).The Family, from institution to companionship.New York:American Book Company. Cheng, chuan chuan(2010). A Study of inter-cultural marital conflict and satisfaction in Taiwan, International journal of intercultural relations, Volume 34, Issue 4, pp : 354-362. Fenell, D.L(1993) Characteristics Of Long-Term First Marrige, Journal Of Mental Health Counseling, Volume 15, pp : 446-460. Faulkner, Rhonda A(2002). Gender-Related Influences On Marital Satisfaction and Marital Conflict Overtime for Husband and Wives, Athens, Georgia. http://www.fcs.uga.edu/ss/docs/faulkner_rhonda_a_200212_PH D. Heaton, Tim B(1984). Religious Homo gamy and Marital Satisfaction Reconsidered, Journal of Marriage and The Family, Volume 46, No 3, pp : 729- 733. Jacobson, N. S.etal. (2000). Integrative Behavioral CoupleTherapy an Acceptance-Based, Promising. New Treatment for Couple Discord. Kaplan ,M & Maddaux, J. E (2002). Goas and satisfaction ,pceived support for personal and collective .Goals Journal of Social and Clinical Psychological.pp.132-137. Kurdek, L. A. (1991). Correlates of relationship Satisfaction in Cohabiting Gay Lesbian Couples: Integration of Contextual, Investment,and problem-solving Models of Personality . Social psychology, 61,910-922. Laub, J. H. Nagin, S. D. Sampson, J. R. (1998). Trajectories of change in Criminal offending: Good Marriages and the Desistnce Process. ASR.68:225-238. . Lepoire ,B. A.(2006). Family Communicatin,Nurtoaning and Control in a changing World. U S. A: Sage Publications ,Inc. Levenson, R. W.(1994). Human emotion : A Functional View .In P.Ekman &R, J.Davidson (eds.), The Nature of emotion:Fundamental Qoestions. NY: Oxford University Press. pp.123- 126. Orathinka , Joee, Vansteenwegen, Alfons (2007). Do demographic affect marital satisfaction? Journal of sex and marital therapy, Volume 33, No 1, pp : 73-85. Rosen-Grandon, Jane R, Mayers,Jane E, Hattie, John A(2004). The Relationship between marital characteristics, marital interaction processes and marital satisfaction, Journal of counseling and development, Volume 82, No 1, pp : 58-68. http://content2.apa.org/journals/rev/93/2/119.Retrieved 2007-06-27 Rollins, B. C. & Feldman, H.(1970). Marital Satidfaction over the Family Life Cycle.Journal Marriage Family.32:20-28. Stack ,S.&Eshleman,J.R.(1998). Family and Relationships .Journal of Marriage and the Family.Vol pp 527-536. Vaijayanthimala,K Bharati & Bharati Panda (2004). Socio- Economic heterogomy and marital satisfaction, Journal of Human Ecology, Volume 15, No 1, pp : 9-11. Weisfeld, G. E, Russell, R.H, Weisfeld, C.C, Wells, P.A (1992). Correlates of satisfaction in British marriage, Ethonology and Sociobiology, Volume 13, Issue 2, pp : 125- 145. Wendorf,Craiga A, Lucas, Todd, imamoglu, E.Olcay, Weisfeld, Carol C,& Weisfeld, G. E. (2011). Satisfaction Across three culture : does the number of children have an impact after Accounting for other marital demographics?,Journal of Cross-Cultural Psychology, Volume 42, No : 3, pp : 340-354. White,L.k.Brinkerhoff,D.B& Booth,A. (1985). The effect of marital disruption on child’s attachment to parents. Journal of Family Issues,6,1.5-22. White, James M, Klein & David M (2008). Family Theories, North American:Sage. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 64,775 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 12,127 |