تعداد نشریات | 25 |
تعداد شمارهها | 932 |
تعداد مقالات | 7,654 |
تعداد مشاهده مقاله | 12,497,731 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 8,888,104 |
بررسی اکتشافی دلایل تأخیر در سن ازدواج از دیدگاه دختران دانشجوی شهر تهران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مطالعات زن و خانواده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 4، دوره 6، شماره 2 - شماره پیاپی 12، مهر 1397، صفحه 86-110 اصل مقاله (724.23 K) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: پژوهشی اصیل | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22051/jwfs.2017.14955.1426 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسنده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
منصوره زارعان* | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
عضو هیات علمی پژوهشکده زنان دانشگاه الزهرا | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
سن ازدواج از دو سو قابلبررسی است. در یکسو بحث حداقل سن ازدواج مطرح است و در سوی دیگر افزایش سن ازدواج. مطالعات نشان میدهد پدیده تأخیر در ازدواج بهمنزله مسئلهای اجتماعی رو به افزایش است. پژوهش حاضر بر آن است که با رویکردی جامعهشناختی به بررسی عمیقتر دلایل افزایش سن ازدواج از دیدگاه دختران مجرد بپردازد و نظرات آنان را مورد تحلیل قرار دهد. روند پژوهش تحلیل محتوای کیفی و بر اساس گرانددتئوری است که بر مبنای تحلیل پاسخهای شرکتکنندگان صورت میگیرد. جامعه نمونه دانشجویان دانشگاههای دولتی شهر تهران در مقاطع مختلف تحصیلی، میباشند که با رسیدن به اشباع نظری متوقف میگردد. اعتبار یافتهها از طریق دریافت نظرات برخی از پاسخگویان و گرفتن تأیید آنها به دست میآید. نتایج نشان میدهد که شرکتکنندگان زندگی مجردی را به دو گونۀ " مجردی آسیبزا" و " مجردی لذتبخش " تقسیم میکنند. علت به تأخیر انداختن زنان مجرد را میتوان به دو مفهوم اصلی" مناسبت درونی" و "مناسبت بیرونی" محدود دانست. پاسخگویان " سادگی در ازدواج، قدرت درک متقابل در ازدواج، شجاعت برای اقدام ازدواج، مهارت اداره زندگی مستقل، حمایت خانواده نه دخالت در ازدواج و همگونگی فرهنگی" را در ازدواج بهنگام مؤثر میدانند.کمتر پژوهشی مانند این پژوهش به اهمیت خود فرد در کنار اهمیت عوامل کلان اذعان دارند و پدیدۀ تأخیر در سن ازدواج نه در حکم امری شخصی، بلکه بهمنزلۀ مسئلهای اجتماعی نمود میدانند. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
امری شخصی؛ مسئلۀ اجتماعی؛ تأخیر در ازدواج؛ مجردی آسیب زا؛ ذمجردی لذتبخش | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
عنوان مقاله [English] | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
Investigation of the reasons for delayed marriage from the viewpoint of female students in Tehran | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان [English] | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
mansoreh zarean | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
member of scientific staff | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده [English] | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
The age of marriage can be examined from two viewpoints. On the one hand, the issue is the minimum age for marriage and on the other hand, the increase in the age of marriage. The present study aims to investigate the causes of increase in the age of marriage from the perspective of single young women using a sociological approach and to analyze their views. The research process is qualitative content analysis and is a ground-based analysis, based on the respondents' responses. The sample population is students at Tehran state universities in different educational levels which is stopped by reaching the theoretical saturation. The credibility of the findings is obtained through the receipt of comments from some respondents and their approval. The results show that participants divide single life into "damaging" and "enjoyable" types. The reasons for delaying single women can be limited to the two main concepts of "inner occasion" and "external occasion". Respondents consider "simplicity in marriage, the power of mutual understanding in marriage, the courage to practice marriage, the ability to manage independent living, family support and not family interference, and marital intercourse and cultural integration" as being effective in well-timed marriage. Few studies acknowledge the importance of the individual, along with the importance of macro factors as does the present study and consider the phenomenon of delaying of the age of marriage not a matter of personal conduct, but as a social affair. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها [English] | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
Personal Occupation, Social Issue, Delay in Marriage, Harmful life Single, Unique Pleasure | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
بررسی اکتشافی دلایل تأخیر در سن ازدواج از دیدگاه دختران دانشجوی شهر تهران
منصوره زارعان[1]
چکیده سن ازدواج از دو سو قابلبررسی است. در یکسو بحث حداقل سن ازدواج مطرح است و در سوی دیگر افزایش سن ازدواج. مطالعات نشان میدهد پدیده تأخیر در ازدواج بهمنزله مسئلهای اجتماعی رو به افزایش است. پژوهش حاضر بر آن است که با رویکردی جامعهشناختی به بررسی عمیقتر دلایل افزایش سن ازدواج از دیدگاه دختران مجرد بپردازد و نظرات آنان را مورد تحلیل قرار دهد. روند پژوهش تحلیل محتوای کیفی و بر اساس گرانددتئوری است که بر مبنای تحلیل پاسخهای شرکتکنندگان صورت میگیرد. جامعه نمونه دانشجویان دانشگاههای دولتی شهر تهران در مقاطع مختلف تحصیلی، میباشند که با رسیدن به اشباع نظری متوقف میگردد. اعتبار یافتهها از طریق دریافت نظرات برخی از پاسخگویان و گرفتن تأیید آنها به دست میآید. نتایج نشان میدهد که شرکتکنندگان زندگی مجردی را به دو گونۀ " مجردی آسیبزا" و " مجردی لذتبخش " تقسیم میکنند. علت به تأخیر انداختن زنان مجرد را میتوان به دو مفهوم اصلی" مناسبت درونی" و "مناسبت بیرونی" محدود دانست. پاسخگویان " سادگی در ازدواج، قدرت درک متقابل در ازدواج، شجاعت برای اقدام ازدواج، مهارت اداره زندگی مستقل، حمایت خانواده نه دخالت در ازدواج و همگونگی فرهنگی" را در ازدواج بهنگام مؤثر میدانند.کمتر پژوهشی مانند این پژوهش به اهمیت خود فرد در کنار اهمیت عوامل کلان اذعان دارند و پدیدۀ تأخیر در سن ازدواج نه در حکم امری شخصی، بلکه بهمنزلۀ مسئلهای اجتماعی نمود میدانند.
واژگان کلیدی:"امری شخصی"، "مسئلۀ اجتماعی"، " تأخیر در ازدواج"، "مجردی آسیبزا" "مجردی لذتبخش". مقدمه و بیان مسئله با ورود جریان مدرنیته بسیاری از مسائل دستخوش تغییر شد. وضعیت تأهل نیز از دگرگونیها مستثنا نبود اگرچه تعریف و نگرشی که در حال حاضر به خانواده وجود دارد با نگرشهای نیمقرن پیش تفاوت زیادی دارد. در کشور ما ایران تغییرات زندگی خانوادگی محسوس است. بحران در خانواده ایرانی آنقدر جدّه و حیاتی است که تعجیل و اقدام جمعی برای حل آن ضروری است و همه باید دست در دست هم داده و با مشکل برخورد کنند(آزاد آرامشی، 1386 : 114). مجرد ماندن برای برخی خوشایند و برای عدهای ناخوشایند است، بهطوریکه گزارشهای متناقضی درباره مجرد زندگی کردن ارائهشده است. برخی گزارشها حاکی از آن است که کسانی که زندگی متأهلی دارند سالمتر از کسانی هستند که تنها زندگی میکنند ( کمپ داش و اما تو، 2005 ؛ لوکاس و دبی رن فورث، 2005 ؛ پینکورت، 2003 ؛ سونز و لیفبرور، 2008؛ و زینال زاده چینی بلاغ، 1394) از سویی مردها بیشتر از زنان احساس تنهایی میکنند (زنگ و هی وارد، 2001). اما همه کارشناسان با این ارزیابی موافق نیستند. بسیاری از فمینیستها ازدواج را مانعی برای آزادی زنان دانسته و ازدواج را اساس مشکلات زنان میدانند. سوزان آنتونی[2] ازدواج را مسئلهای یکجانبه میداند، بهنحویکه مرد با ازدواج همهچیز را به دست میآورد و زن همهچیز را از دست میدهد (صادقی فسایی و همکاران، 1386). برخی دیگر از فمینیستها خانه و خانواده را محل ظهور نابرابریهای اجتماعی میدانند(صادقی فسایی و همکاران، 1386). در سرتاسر تاریخ پژوهشهای انجامگرفته با محوریت موضوع ازدواج، محققان کمتر به مجردها توجه کردهاند و ازدواجنکردهها همگام با بیوهها و مطلقهها در یک گروه قرار دادهشدهاند(کورپکسی کاکس، 2005). بررسی سرشماریها نشان میدهد روند سن ازدواج افزایش داشته است. طبق آخرین نتایج سرشماری نفوس و مسکن سال ۱۳۹۰، در شهر تهران در گروه سنی ۱۵ تا ۳۹ سال ۱۰۶۲۰۵۹ مرد مجرد(شامل بیهمسر به دلیل فوت، بیهمسر به دلیل طلاق، و هرگز ازدواجنکرده) وجود دارد و ۷۸۹۲۵۲ مرد دارای همسر. این ارقام برای زنان ساکن تهران در همین گروه سنی عبارت است از ۸۴۳۷۹۵ زن مجرد (شامل بیهمسر به دلیل فوت، بیهمسر به دلیل طلاق، و هرگز ازدواجنکرده) و ۱۰۴۳۶۰۶ زن که دارای همسر هستند. بررسی روند ازدواج در کشور از سال ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۳ نشانگر کاهش این روند است(مرکز آمار ایران) این تأخیر پیامدهایی را برای جامعه همراه دارد. نکرمن[3] در معایب تأخیر در ازدواج معتقد است که تأخیر ازدواج، با تأثیر در نمود فیزیکی و موارد دیگری را که بهطور مستقیم باسن مربوط میشود، توانایی زن در ورود به این مرحله را کاهش میدهد. همچنین در سنین بالا، زمینۀ ازدواج با مشکل روبرو میشود، بهطوریکه فرد یا با تجرد قطعی روبرو میشود و یا اینکه مجبور میشود با شریکی ضعیف، وارد زندگی شود. او همچنین تأخیر در ازدواج را سبب افزایش فرزندان خارج از چارچوب ازدواج میداند (نکرمن، 2004: 82). از سوی دیگر مجرد ماندن ممکن است به افزایش اضطرابها و فشارهای عصبی و شیوع افسردگی، اختلالات رفتاری و آسیبپذیری جنسی بیانجامد و با سپری شدن دوران شاد زندگی انگیزه تشکیل خانواده کم و دخترانی را که به سنین بالا رسیدهاند از دسترسی به تشکیل خانواده مأیوس کند(آزاد ارمکی، 1386: 102). سویت در سال 2001 نظریهای را مطرح کرد که بر اساس آن فرزندانی که در خانوادههای مرفه زندگی میکنند و رشد پیداکردهاند انگیزش و گرایش کمتری به ازدواج دارند. به اعتقاد او آنان تا زمانی که نتوانند هر آنچه را که معیار مناسب زندگی برایانها فراهم کند ازدواج نمیکنند. همچنین پایگاه بالاتر والدین باعث گرایش فرزندان به دستاوردهای بالاتر ازلحاظ آموزشی و شغلی شده و از طرفی پایگاه مالی خانوادهها مانع میشود تا ازدواج افراد در سنین پایینتر صورت بگیرد (هکر2 2006). بررسی وضعیت سن ازدواج در امریکا معتقدند که بیثباتی بازار ازدواج سبب تقلیل یافتن قدرت انتخاب افراد شده است و درواقع به یک عدم توازنی در تعداد انتخاب افراد از هر دو جنس منجر شده است. آنان میگویند در این بیثباتی، زنان ممکن است: 1- دیر ازدواج کنند و یا الا ازدواج نکنند. 2- با مردان جوانتر از خود ازدواج کنند. 3- با مردانی ازدواج کنند که قبل از این آنها را برای ازدواج انتخاب نمیکردند (ساسمن3 و استین متز، 2013: 6). مرور مقالات نشان میدهد پدیدۀ تأخیر در سن ازدواج بهمنزله مسئلهای اجتماعی نمود یافته است. جامعه و خانواده هنوز اهمیت زیادی برای ازدواج قائلاند تأثیرگذاری مستقیم عامل فرهنگی، بیش از سایر عوامل بوده است و از بین عوامل اقتصادی افزایش نابرابری دستمزد مردان و شکاف طبقاتی میتواند از عوامل اقتصادی باشد. (آقاسی و فلاح مین باشی ، 1394؛ سفیری و شهانواز ، 1394؛ رستگار خالد، رحیمی و عظیمی ، 1394؛ کشاورز حداد و قدسی قاراب ، 1393؛ فولادی، 1393؛ مهربانی، 1393) هست.
ضرورت و اهمیت پژوهش ورود مدرنیته و تفکرات مدرنیسم در جامعۀ ایران، ازدواج، خانواده و تشکیل زندگی مشترک را تحت تأثیر قرار داده است. افزایش سن ازدواج و یا تجرد قطعی یکی از پدیدههایی است که به دنبال مدرنیته اتفاق افتاده است. بسیاری از جوانان به دلایلی همچون تحصیلات، دستیابی به شغل موردنظر و درآمد بالا از ازدواج بهنگام سرباز میزنند و با تأخیر در ازدواج روبرو هستند. تأخیر در سن ازدواج مسائل و مشکلات زیادی را برای فرد و جامعه ایجاد میکند. مسائلی همچون عدم جایگزینی نسلی، ناهنجاری در ارضای نیازهای جنسی، روابط خارج از چهارچوب ازدواج و ناراحتیهای روحی - روانی مسائلی است که با تأخیر سن ازدواج اتفاق میافتد. دختران افزون بر مسائل فوق با مشکلات بیشتری روبرو هستند. آنان اغلب با بالا رفتن سنشان برای همیشه فرصت ازدواج را از دست میدهند و یا در برخی مواقع تن به ازدواج با مردانی میدهند که قبل از این هرگز آن ازدواج را نمیپذیرفتند. تحقیقاتی در این زمینه صورت گرفته است اما باور داریم که بهواسطه تفاوت در دستاوردهای پژوهشهای پیشین لازم است که مسئلۀ گرایش به ازدواج از دیدی جامع موردسنجش واقع شود.
اهداف پژوهش با توجه به نظریات و گزارشهای متنوع در مورد زندگی مجردی، پژوهش حاضر بر آن است که با رویکردی جامعهشناختی و کیفی به بررسی عمیقتر زندگی مجردی زنان مجرد از دیدگاه خود آنان بپردازد و نظرات آنان را مورد تحلیل قرار دهد. بهاینترتیب، با پرهیز از تحمیل نظریه، پژوهش حاضر تلاش میکند با استفاده از رویکرد روشی گراند تئوری به دیدگاهی دست یابد که با واقعیات جامعه هماهنگ باشند.
پیشینۀ پژوهش در ارتباط با بالا رفتن سن ازدواج دیدگاههای متفاوتی وجود دارد، ازجمله اولادیپو[4] میگوید: پیمان ازدواج دیرهنگام در میان برخی از مردمان ارثی است (اولادیپو، 2011، 36). سیمپسن2 (2015) اشاره میکند بهخصوص برای زنان، زمان زیاد تجرد امری غیرعادی است. از دید سیمون3 (1986) در مطالعه پنجاه زن هرگز ازدواجنکرده، بسیاری از ایشان(84 درصد) از وضع خود ناراضی نیستند اما ازلحاظ احساسی و جسمی خسته و به لحاظ مالی نگران آینده خود میباشند، و به لحاظ اجتماعی منزوی هستند. فرگوسن4 (2000) در مطالعه خود بیان میکند که اطلاعات دموگرافیک نشان میدهد که نرخ ازدواج نکردن بهطور قابلتوجهی در گروههای نژادی و قومی افزایشیافته است. آصف5 و چابن6 (2013) نشان میدهند، ازدواج نکردن باقدرت تصمیمگیری در خانواده ارتباط دارد. بهطور خلاصه مجموع این عوامل در گرایش دختران جوان به باقی ماندن بر زندگی مجردی مؤثر هستند. آقاسی و فلاح مین باشی (1394) اشاره دارند در جامعه جوان ایرانی جوانان به دلایل مختلف از مبادرت به ازدواج دوری میکنند و پدیده تأخیر در سن ازدواج نه در حکم امری شخصی، بلکه بهمنزله مسئلهای اجتماعی نمود یافته است. یافتهها دیدگاه مثبت بیشتر جوانان بهضرورت امر ازدواج را تأیید میکنند؛ بهرغم افزایش سن ازدواج، جوانان سن مطلوب ازدواج را برای خانمها 2/ 23 و برای آقایان 6/ 27 بیان کردهاند. سفیری و شهنواز (1394) اشارهکردهاند با تغییرات اجتماعی اقتصادی رخداده در دنیای مدرن، بسیاری از هنجارها و ارزشهای اجتماعی تغییر شدهاند. در این میان اما هنوز فشار هویت سنتی بر این دختران وجود دارد. جامعه و خانواده هنوز اهمیت زیادی برای ازدواج قائلاند و از دختران میخواهند که به تجرد خود خاتمه داده و ازدواج کنند. گرچه دختران نیز نقشهای سنتی را کامل کنار نگذاشته و تمایل به ازدواج دارند. در کل دختران در تعریف و ساخت هویت خود در تعارض بین هویت سنتی و هویت مدرن هستند. رستگار خالد، رحیمی و عظیمی (1394) دریافتند در دهههای اخیر، مسئله اجتماعی تأخیر سن ازدواج، ممکن است به بحران تبدیل شود و حیات جامعه را تهدید کند. بر اساس نتایج، عوامل اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی، بر مسئله دیررسی ازدواج تأثیر دارند که از این میان، تأثیرگذاری مستقیم عامل فرهنگی، بیش از سایر عوامل بوده است که بهتبع آن، هویت خاصی در جامعه شکلگرفته که تأثیر بسزایی بر تحقق ازدواج جوانان دارد. کشاورز حداد و قدسی قاراب (1393) دریافتند طبق مطالعات صورت گرفته افزایش نابرابری دستمزد مردان موجب شده است که زنان سطح دستمزد مورد انتظار از همسر آیندهشان را افزایش دهند و برای یافتن همسر مناسب مدتزمان بیشتری صرف جستجو نمایند و نتیجه گرفته میشود که نابرابری دستمزد مردان موجب تأخیر در ازدواج زنان سنین 20 تا 30 سال میشود. فولادی (1393) تشکیل خانواده از طریق ازدواج، ناهمزمانی وقوع بلوغ جنسی و عاطفی و بلوغ اجتماعی و اقتصادی را، که خود متأثر از مدرنیته است، عامل اصلی افزایش سن ازدواج میداند. او معتقد است، اضافه شدن شرطهایی همچون داشتن شغل، درآمد مناسب و برخورداری از تحصیلات عالی برای ازدواج و... دامنه سن ازدواج را در جامعه ما افزایش داده است. وی در این مقاله، به تحلیل جامعهشناختی عوامل فرهنگی افزایش سن ازدواج میپردازد. مهربانی(1393) نشان میدهند که پایین آمدن سن ازدواج میتواند یکی از عوارض کاهش شکاف طبقاتی (باثبات سایر شرایط) در جامعه باشد.
روش پژوهش بهمنظور شفافتر شدن ابهامات و تناقضات موجود در نظریهها و گزارشهای پژوهشی، در پژوهش حاضر از رویکرد روشی گرانددتئوری بهرهبرداری شده است. ضمن مصاحبه با دختران مجرد، دادههای کیفی مأخوذ از تجربههای زیسته آنان مورد تحلیل مقایسهای قرار میگیرد تا زمینه فرضیهسازی با انطباق بیشتر بر واقعیات نمونهها فراهم گردد(استراس و کوربین، 312: 1998). لازم به ذکر است که بر اساس توضیحات جوپ[5] (2006 : 333) روند پژوهش تحلیل محتوای کیفی است که بر مبنای تحلیل پاسخهای شرکتکنندگان صورت میگیرد. جامعه نمونه دانشجویان دانشگاههای دولتی شهر تهران در مقاطع مختلف تحصیلی، میباشند. حجم نمونه شامل تعداد 112 نفر است که مصاحبهها با رسیدن به اشباع نظری متوقف گردید. ابزارها و فنهای مورداستفاده در این پژوهش، مصاحبه نیمه استاندارد کتبی و بررسی اسنادی است. تحلیل دادهها بهطور مداوم از طریق راهبرد "مقایسه تداومی"[6] صورت میگیرد و تعیین مشابهتها و تفاوتها در دادهها، از طریق فن "یافتن عامل مشترک" به دست میآید. اعتبار یافتهها از طریق دریافت نظرات برخی از پاسخگویان و گرفتن تأیید آنها به دست میآید. همچنین ازآنجاکه این پژوهش یک تحقیق کیفی است و بهقصد تعمیمیافتهها صورت نمیپذیرد، پایایی هم در مورد این تحقیق مطرح نمیشود.
روند فرضیهسازی روند فرضیهسازی طی چهار مرحله صورت گرفته است:
مرحلۀ اول- کاربرد مدل در مصاحبهها: در این مرحله، با توجه به مدل الگویی رویکرد روشی نظریۀ گرانددتئوری که مبتنی بر تعریف پدیده مجردی، شرایط علی، راهبردها و پیامدهای آن هست، پاسخ به پرسشها دریافت گردیده است. مرحلۀ دوم- پاسخ به پرسشها: در این مرحله، با توجه به مدل، پاسخ به پرسشهای مذکور از دیدگاه خود پاسخگو، با استفاده از مصاحبه نیمه استاندارد و مصاحبه نیمه عمیق با دختران دانشجو دریافت گردیده است. شرکتکنندگان به پرسشها در قالب یک مصاحبه کتبی با پرسشهای باز پاسخ دادند. مرحلۀ سوم- کدگذاری: شامل سه بخش کدگذاریها، ظهور مفاهیم، دریافت متغیرها؛ این مرحله، پاسخ به پرسشهای مذکور بر اساس دیدگاه شرکتکنندگان تلخیص گردیده و زمینه ظهور مفاهیم را فراهم نموده است. پاسخ به بر اساس دادههای کیفی متن مصاحبهها، و برجسته بودن پاسخها، تفکیک و مقولهبندی شده است. مرحلۀ چهارم: در این مرحله، روند تولید فرضیه با در نظر گرفتن حضوروغیاب متغیرها به شرح زیر صورت میگیرد.
یافتهها سیمای شرکتکنندگان 20.5 درصد از پاسخگویان در رشته فنی مهندسی، 26.8 درصد در رشته علوم پایه، 22.3 در رشته علوم انسانی، 6.3 درصد در رشته هنر، 2.7 در رشته زبان و 3.6 درصد در پزشکی تحصیل میکنند و بقیه در سایر رشتهها مشغول به تحصیل هستند. شرکتکنندگان از شهرهای تهران، همدان، کرمان، اصفهان، خراسان، خوزستان، ایلام، چهارمحال بختیاری، کردستان، مازندران، گیلان، فارس، خراسان شمالی، سیستان بلوچستان، آذربایجان غربی، مرکزی، یزد، آذربایجان شرقی، زنجان، گلستان، قزوین و سایر کشورها بودند که خراسان رضوی بیشترین شرکتکننده را داشت. از این میان 31.3 درصد ساکن تهران بودند. تنها 19.8 درصد شاغل بودند. در جدول زیر سیمای شرکتکنندگان و ویژگیهای ایشان بهتفصیل نشان دادهشده است:
جدول شماره 1- نیمرخ شرکتکنندگان
با توجه به مراحل چهارگانه روند فرضیهسازی کاربرد مدل در مصاحبهها، پاسخ به پرسشها، مرحلۀ کدگذاری شامل سه بخش کدگذاریها، ظهور مفاهیم، دریافت متغیرها و تولید فرضیه به شرح ذیل صورت میگیرد:
برای پاسخگویی به این پرسش، دیدگاههای ارائهشده مورد پرسش قرارگرفته است. گروهی زندگی مجردی را "موقتی، بیهدف، افسردگی آور، اضطراب آفرین، تنشزا همراه بااحساس سربار بودن و کمبود عاطفی" میدانند که این مجموعه تحت عنوان"مجردی آسیبزا" قرارگرفتهاند. گروه دوم احساساتی نظیر " آزادی، استقلال، داشتن انگیزه کار و فعالیت، رضایت از زندگی، آرامش و موفقیت "، دارند که تحت عنوان " مجردی لذتبخش "مقولهبندی شدهاند( جدول شماره 2).
جدول 2- تعریف زندگی مجردی در نگاه شرکتکنندگان
با توجه به دادهها، علت به تأخیر انداختن زنان مجرد را میتوان به دو مفهوم اصلی" مناسبت درونی" و "مناسبت بیرونی" محدود دانست. مناسبت درونی با مفاهیم جزئی " ایدئالگرایی، خودرأی، سخت پسندی، وسواس، بیارادگی، بدبینی به اجتماع، ادامه تحصیل، ترس از رابطه جنسی، عدم تمایل به ازدواج، ترس، تجربه تلخ، عدم بلوغ فکری، عدم بلوغ عاطفی، نرسیدن به تفاهم، معاشرتهای ناموفق، روابط محدود با جنس مخالف، بیماری و ظاهر " مرتبط است. مناسبت بیرونی با مفاهیمی همچون" نبود خواستگار، اختلافسلیقه، هزینههای اقتصادی، سختگیری خانواده، مشکلات فرهنگی، مسئولیت داشتن در خانواده، تأخیر انداختن ازدواج، دلایل مبهم، جایگاه اجتماعی خانواده، اعتیاد، زندان و فضای باز برای برآورده شدن نیاز جنسی مردان" بهدستآمده است.
جدول 3- علت تأخیر ازدواج
پرسش سوم: ازنظر پاسخگویان ازدواج به هنگام را با چه راهبردهایی میتوان مدیریت کرد؟ راهبردهایی که پاسخگویان برای کنترل و اداره مسئله ازدواج و زمان آن بهکاربردهاند، تحت عنوان " راهبردهای ازدواج بهنگام " مقولهبندی شده است (جدول شماره 4).
جدول4- راهبردهای ازدواج مناسب و بهموقع
فرضیههای پژوهش 1- مجردی لذتبخش در جامعه با افزایش سن ازدواج رابطه مستقیم دارد. مجردی لذتبخش (+) افزایش سن ازدواج 2- مجردی آسیبزا در جامعه با افزایش سن ازدواج رابطه مستقیم دارد. مجردی آسیبزا (+) افزایش سن ازدواج 3- به نظر میرسد مناسبتهای درونی از دلایل افزایش سن ازدواج باشد. 4- به نظر میرسد مناسبتهای بیرونی از دلایل افزایش سن ازدواج باشد. 5- سادگی در ازدواج با افزایش سن ازدواج ارتباط معکوس دارد. سادگی در ازدواج (-) افزایش سن ازدواج 6- قدرت درک متقابل در ازدواج با افزایش سن ازدواج ارتباط معکوس دارد. قدرت درک متقابل در ازدواج (-) افزایش سن ازدواج 7- شجاعت برای اقدام ازدواج با افزایش سن ازدواج ارتباط معکوس دارد. شجاعت برای اقدام ازدواج (-) افزایش سن ازدواج 8- مهارت اداره زندگی مستقل با افزایش سن ازدواج ارتباط معکوس دارد. مهارت اداره زندگی مستقل (-) افزایش سن ازدواج 9- حمایت خانواده نه دخالت در ازدواج با افزایش سن ازدواج ارتباط معکوس دارد. حمایت خانواده نه دخالت در ازدواج (-) افزایش سن ازدواج 10- همگونگی فرهنگی در ازدواج با افزایش سن ازدواج ارتباط معکوس دارد. همگونگی فرهنگی در ازدواج (-) افزایش سن ازدواج
مدل نظری در این مرحله، مدل نظری برای تبیین افزایش سن ازدواج، در نمودار شماره 1 نشان دادهشده است:
نمودار 1- الگوی بهدستآمده
نتیجهگیری، دستاوردها و پیشنهادها با گذر از مرحله سنتی و جمعگرا به مرحله مدرنیته و فردگرا، شاهد افزایش سن ازدواج (خصوصاً در میان بانوان) هستیم. نظر به اهمیت ازدواج و بالا رفتن سن ازدواج جوانان در کشور، پژوهش حاضر با اتخاذ رویکرد نظریه بازکاوی به تحلیل مقایسهای پرداخته است.در این بررسی دیدگاه 121 دانشجوی دختر مجرد که 79.9 درصد بیکار هستند، و دامنه سنی آنها 20 تا 26 سال است مورد واکاوی قرارگرفته است و سایرین در دیگر رشتهها مشغول به فعالیت هستند. سن پدر این گروه هنگام ازدواج از 17 تا 33 سال و سن مادر آنها 12 تا 33 بوده است. 75 درصد وضعیت اقتصادی متوسط دارند. بخشی از پاسخگویان، زندگی مجردی را "موقتی، بیهدف، افسردگی آور، اضطراب آفرین، تنشزا همراه بااحساس سربار بودن و کمبود عاطفی" میدانند که این احساسات در این بررسی تحت عنوان " مجردی آسیبزا" نامیده شده است. گروه دوم احساساتی نظیر " آزادی، استقلال، داشتن انگیزه کار و فعالیت، رضایت از زندگی، آرامش و موفقیت " دارند که تحت عنوان " مجردی لذتبخش" جای گرفته است. برخی از کارشناسان معتقدند که فاصله آرمانها و واقعیات در کشور ایران بیش از هر کشوری است. نتیجه اینکه دختر و پسر با ورود به زندگی مشترک با واقعیتهایی مواجه میشوند که با تصویر آرمانی آنان فاصله دارد و این خود نقطه آغاز ناملایمات زندگی و اختلافات زناشویی است (قلی زاده و همکاران، 1393: 41). بر اساس نظریۀ بحران ارزشها، گذار از سنت به مدرن بسیاری از روابط اجتماعی و فردی انسانها را تحت تأثیر قرار داده است. مشخصۀ این گذار، تغییر در ارزشها و هنجارهای اخلاقی و مطلوبیتها و مقبولیتهای اخلاقی و ارزشی جامعه است. در خانوادۀ سنتی ارزشها مشخص است و افراد به آنها پایبند هستند، اما در جامعۀ مدرن ارزشها تغییر کرده و درعینحال نامشخص و غیر معین، و بهنوعی نسبی است و ازاینرو بلاتکلیفی در ارزشها و پایبندی به آنها وجود دارد. بحران ارزشها در همۀ سطوح جامعه تأثیرگذار است. این مسئله بهویژه در خانواده مسائل و مشکلات زیادی را ایجاد میکند. بدین معنا که حرکت هر جامعه از صورت سنتی بهسوی جامعه صنعتی، درعینحال که موجبات بسط فنّاوری را فراهم میسازد، ولی کاهش اهمیت خانواده را موجب میگردد" (ساروخانی، 1372: 52 – 53). به همین دلیل سن ازدواج افزایش مییابد. شرکتکنندگان پژوهش برای کمک به ازدواج بهنگام " سادگی در ازدواج، قدرت درک متقابل در ازدواج، شجاعت برای اقدام ازدواج، مهارت ادارۀ زندگی مستقل، حمایت خانواده نه دخالت در ازدواج و همگونگی فرهنگی" را مؤثر میدانند. در این پژوهش، سادگی در ازدواج، قدرت درک متقابل در ازدواج، شجاعت برای اقدام به ازدواج، مهارت اداره زندگی مستقل، حمایت خانواده نه دخالت در ازدواج و همگونگی فرهنگی ازجمله ارزشهایی است که امروزه دچار تغییر گشته است. واقعیتگرایی (رؤیایی نبودن و توقعات رؤیایی نداشتن) و قناعت نسبت به داشتههای موجود و هردو ازجمله ارزشهایی هستند که به فراموشی سپردهشده است. در دنیای مدرن که مصرفگرایی و سرمایهداری از پایههای اساسی آن است، افراد به سبقت بر زیادهخواهی و افزونطلبی دعوت میشوند. این شرایط افراد را از واقعیات دور کرده و به آرمانها فرامیخواند. این آرمان زدگی در توقعات مادی زنگ خطری برای استحکام زندگی است. آرمانگرایی در تکامل و سبقت دررسیدن به کمالات انسانی و معنوی ارزش محسوب میشود، اما مسابقه در امور مادی افراد را از رسیدن به کمال انسانی بازمیدارد. آرمان زدگی به معنای نگاه افسانهای و غیرواقعبینانه به زندگی میتواند به افزایش سطح انتظارات و یاس و سرخوردگی بینجامد. از سوی دیگر، با توجه به دادهها، دلیل تأخیر ازدواج دختران مجرد را میتوان به دو مفهوم اصلی" مناسبت درونی" و "مناسبت بیرونی" محدود دانست. جامعه شنا سانان مناسبت درونی را عاملیت و مناسبت بیرونی را ساختار مینامند. مناسبت درونی با مفاهیم جزئی " ایدئالگرایی، خودرایی، سخت پسندی، وسواس، بیارادگی، بدبینی به اجتماع، ادامه تحصیل، ترس از رابطه جنسی، عدم تمایل به ازدواج، ترس، تجربه تلخ، عدم بلوغ فکری، عدم بلوغ عاطفی، نرسیدن به تفاهم، معاشرتهای ناموفق، روابط محدود با جنس مخالف، بیماری و ظاهر " مرتبط است. مناسبت بیرونی با مفاهیمی همچون" نبود خواستگار، اختلافسلیقه، هزینههای اقتصادی، سختگیری خانواده، مشکلات فرهنگی، مسئولیت داشتن در خانواده، تأخیر انداختن ازدواج، دلایل مبهم، جایگاه اجتماعی خانواده، اعتیاد، زندان و فضای باز برای برآورده شدن نیاز جنسی مردان" بهدستآمده است.پژوهشگران نیز به دو گروه تقسیم میشوند برخی همسو با این پژوهش هر دو بعد را مدنظر قرارمی دهند. التجائی و عزیز زاده (1395)، اشاره دارند برای حل یک مسئلۀ اجتماعی به نام افزایش سن ازدواج، باید به بهبودی شرایط اقتصادی به شکل کاهش تورم و بیکاری همت گماشت. رستگار خالد، رحیمی و عظیم (1394)، دریافتند عوامل اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی، بر مسئله دیررسی ازدواج تأثیر دارند که از این میان، تأثیرگذاری مستقیم عامل فرهنگی، بیش از سایر عوامل بوده است که بهتبع آن، هویت خاصی در جامعه شکلگرفته که تأثیر بسزایی بر تحقق ازدواج جوانان دارد. نیازی، شاطریان و شفائیمقدم (1394)، نیز اشاره داشتند متغیرهای خانواده، وضعیت اقتصادی، افزایش توقعات، بیکاری، سنگینی مخارج ازدواج، انحرافات اجتماعی و اخلاقی، کارکرد نامناسب رسانهها، ترس از آینده و تضعیف باورهای دینی با متغیر نگرش منفی به ازدواج رابطه معنادار وجود دارد. پور کتابی و غفاری (1390) و قائمی زاده و رسولی (1393)، تأثیر عوامل اجتماعی و ضرابی و مصطفوی (1390) عوامل اقتصادی حائز اهمیت دانسته شده است که از یک جنبه با این پژوهش همسو است. اما کمتر پژوهشی مانند این پژوهش به اهمیت خود فرد در کنار اهمیت عوامل کلان اذعان دارند. چنانچه آقاسی و فلاح مین باشی (1394)، بهصراحت اعلام میکنند جوانان به دلایل مختلف از مبادرت به ازدواج دوری میکنند و پدیدۀ تأخیر در سن ازدواج نه در حکم امری شخصی، بلکه بهمنزله مسئلهای اجتماعی نمود یافته است. دستاورد اصلی پژوهش حاضر توجه توأم بر اندیشه عامل و ساختار جامعه است و سیاستگذاری صرف بر مبنای پیشاندیشههای غیراستاندارد بیشک غیرقابلجبران خواهد بود. ازآنجاکه یافتههای پژوهش حاضر در مرحلۀ فرضیهسازی برای زنان متوقفشده است، لذا برای تعمیمپذیری، تکرار مصاحبهها در گروههای مختلف منجمله مردان دارد، ضمن آنکه بررسی تفاوتهای نگرشی قومیتی نیز پیشنهاد میشود.
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1- آزاد ارمکی، تقی(1386). جامعهشناسی خانواده ایرانی چاپ اول تهران: انتشارات سمت. 2- آقاسی، محمد و فلاح مین باشی، فاطمه(1394). نگرش جوانان ایرانی به ازدواج، انتخاب همسر و تشکیل خانواده. فصلنامه پژوهش نامه زنان، سال ششم، شماره 2، تابستان صص 1-21 3- التجائی، ابراهیم و مینا عزیز زاده (1395). بررسی عوامل اقتصادی و فرهنگی مؤثر بر سن ازدواج در ایران: یک مطالعه میان استانی. فصلنامه جامعه پژوهی فرهنگی، سال هفتم، شماره 3، صص 1-23 4- اعزازی، شهلا (1387). جامعهشناسی خانواده با تأکید بر نقش، ساختار و کارکرد خانواده در دوران معاصر، تهران: انتشارات روشنگران. 5- استراس، آنسلم، جولیت کوربین (1387). اصول روش تحقیق کیفی (نظریه مبنایی رویهها و شیوهها). بیوک محمدی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی. 6- انگلس، فریدریش (1375). منشأ خانواده، مالکیت خصوصی و دولت، م احمدزاده، [بیجا. بینا]. 7- پورکتابی، حبیب و غفاری، غلامرضا(1390)، "تحصیلات، جوانان و دیررسی ازدواج (مطالعه موردی: شهرستان گیلانغرب)". دومین کنفرانس ملی جامعه شناسی و علوم اجتماعی، سالن همایش های دانشگاه تهران. 8- جمیلی کهنه شهری، فاطمه (1380). " آسیب شناسی نظری و روشی مطالعات تقسیم کار خانگی: به سوی یک رویکرد روش شناختی"، فصلنامه علمی – پژوهشی علوم انسانی دانشگاه الزهرا(س)، سال یازدهم، شماره 37و38. 9- دواس، دی. ای (1386). پیمایش در تحقیقات اجتماعی، هوشنگ نایبی، تهران: نشر . 10- دورکیم، امیل (1378). خودکشی، نادر سالارزاده امیری، تهران: انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی. 11- سلیگمن، مارتین (1389). روانشناسی مثبتگرا در خدمت خشنودی پایدار، مصطفی تبریزی، رامین کریمی و علی نیلوفری، تهران: نشر دانژه. 12- ریتزر، جورج (1374). نظریه جامعهشناسی در دوران معاصر، محسن ثلاثی، تهران: انتشارات علمی. 13- رستگار خالد، امیر؛ رحیمی، ماریا و هاجر عظیمی(1394). نگرش سنجی پدیده دیررسی ازدواج (مورد مطالعه: شهر ایلام).فصلنامه مطالعات و تحقیقات اجتماعی در ایران، سال چهارم، شماره 4، زمستان، صص 685-706 14- زینال زاده چینی بلاغ، حسین و همکاران (1394). نیمرخ سلامت روان در زنان مجرد و متاهل 30 تا 45 ساله شاغل در دانشگاه علوم پزشکی شهر تبریز. فصلنامه زن و جامعه، شماره 23، پاییز، صص 13-24 . 15- سفیری، خدیجه و شهانواز، سارا(1394). بررسی تجرد و هویت با استفاده از نظریه زمینه ای.نشریه مطالعات توسعه اجتماعی - فرهنگی، سال چهارم، شماره 3، زمستان صص 9-37 16- صادقی فسایی، سهیلا؛ فرهمند، مریم؛ بختیاری، آمنه؛ بلالی، اسماعیل، محمدی، محمد علی؛ تراهی، محمد (1386). فمینیست و خانواده، تهران: روابط عمومی شورای فرهنگی – اجتماعی زنان. 17- ضرابی، وحید و سید فرخ مصطفوی (1390)، " بررسی عوامل موثر بر سن ازدواج زنان در ایران (یک رویکرد اقتصادی)"، نشریه اقتصاد، پژوهش های رشد و توسعه ی پایدار، شماره 4: 17- 45. 18- فولادی ، محمد(1393). تحلیل جامعه شناختی افزایش سن ازدواج؛ با تاکید بر عوامل فرهنگی.فصلنامه معرفت فرهنگی اجتماعی، شماره 20، پاییز . ص 77 19- کشاورز حداد، غلامرضا و قدسی قاراب، محمد(1393). برابری دستمزد مردان و تمایل به ازدواج زنان در ایران.فصلنامه پژوهش های اقتصادی ایران، شماره 59، تابستان صص 73-116 . 20- قلی زاده، آذر، بانکی پور فرد، امیر حسین، مسعودی نیا، زهرا(1393). مطالعه کیفی تجارب مردان و زنان طلاق گرفته از عوامل فرهنگی زمینه ساز طلاق، جامعه شناسی کاربردی، سال 26، شماره پیاپی (57). بهارصص: 39- 64 21- محبی سیده فاطمه، سیاح، مونس و شیما سادات حسینی(1395). دلالتهای معنایی تاخیر در ازدواج دختران دانشجو.فصلنامه فرهنگ در دانشگاه اسلامی، شماره 19، تابستان صص 251-274 22- مهربانی، وحید(1393). تحلیل اقتصادی تصمیم گیری برای سن ازدواج.فصلنامه مطالعات راهبردی زنان، شماره 65، پاییز، ص 69 . 23- موسوی بفروئی، محسن (1387). بررسی جامعهشناختی عوامل مؤثر بر شادمانی در سطوح خرد و کلان، پایاننامه کارشناسیارشد پژوهش اجتماعی، به راهنمایی دکتر مسعود چلبی، دانشگاه شهید بهشتی. 24- میشل، آندره (1354). جامعهشناسی خانواده و ازدواج، فرنگیس اردلان، انتشارات دانشکده علوم اجتماعی و تعاون دانشگاه تهران. 25- مرکز آمار ایران 26- نیازی، محسن ؛ شاطریان، محسن و الهام شفائی مقدم (1394). بررسی نقش عوامل اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی موثر در نگرش منفی به ازدواج (مطالعه موردی شهروندان شهرستان کاشان). فصلنامه جامعه پژوهی فرهنگی، سال ششم، شماره 2، 27-58
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 7,989 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 1,427 |